بیاناتی از حضرت آیت الله محمد شجاعی (ره)

با سلام، در این وبلاگ می توانید مطالب مرتبط با مرحوم حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی را مطالعه بفرمایید.

۱۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

ضیافت حقیقی - ۶

تذکرات در ماه مبارک رمضان

حقیقت روزه : اجتناب از غیرحق

از صحبت ها حتماً فهمیده ‏اید که معنى روزه این نیست که انسان از مبطلات ظاهرى از قبیل خوردن و آشامیدنیها که در رساله ‏ها مطرح م‏ی شود اجتناب کند. اجتناب از اینها صورت ظاهر روزه است. حقیقت روزه این نیست.
حقیقت روزه اجتناب از غیرحق است. عارفى گفت که من براى تو یک حرف دارم، بعد از اینکه شروع به طلب کردى، بعد از آن را یک روز حساب کن یک روزه بگیر از غیرحق! توجه داشته باشید که روزه می ‏گیرید همت تان براین نباشد که دهان بسته باشد که نمی ‏خورم و نمی ‏آشامم، این مسئله اى نیست، این بجاى خود و به حدّ خود. همت تان براین باشد که باطن شما هم روزه از اغیار بگیرد.  دل و قلب از اغیار روزه بگیرد، دل و قلب را طورى بکنید که نگذارید به سوى غیر برود، نگذارید با غیر لذّت ببرد، نگذارید به غیرى مجذوب باشد، نگذارید با غیرى خوش باشد، نگذارید از غیرى ناخوش باشد. اصلاً دل و قلب تان به سوى غیر حرکت نکند. این حقیقت روزه است. البته این را همیشه باید داشته باشید ولى در ماه مبارک به این زیاد توجه داشته باشید. ظاهراً، از خوردن و آشامیدن و باطناً، دل را از توجه به اغیار، از محبت اغیار نگه بدارید، اعضاء و جوارح را از گناهان حفظ بکنید.

 

احیای شبهای ماه مبارک

در ماه مبارک اگر کارتان ایجاب کرد به شما توصیه می ‏کنم شبها را کلاً تا صبح بیدار باشید. اگر وظیفه مهم شرعى و اجتماعى یا خانوادگى که رضاى حق در آن است دارید و حتما باید انجام بدهید و اگر شب را تا صبح بیدار باشید، آن وظیفه را که خدا می ‏خواهد پایمال می ‏شود و به نامرضىّ مبتلا می ‏شوید آنجا را نمی ‏گویم، شبهاى کوتاه هم آسان است، اگر نامرضىّ خدا پیش نیاید شبهاى ماه مبارک را شب زنده دار باشید.


صمت

در ماه مبارک نظرتان این باشد که روزها هر چه می ‏توانید به صمت [سکوت توام با توجه و ذکر] بگذرانید. این را جداگانه به شما توصیه می ‏کنم. صمت یعنى ساکت بودن، صحبت نکردن، به ذکر خدا قلباً مشغول بودن ولى از صحبت اجتناب کردن.
سابقاً روزه صمتى بوده ولى الان از نظر شرعى روزه صمت نداریم، ولى در عین حال شرعاً مطلوب است، روایت زیاد است، کم صحبت کنید، اصلاً حلاوت روزه شما در این است که شما بتوانید روزه بگیرید و از طلوع تا شب کلمه ‏ای که ذکر خدا نباشد را اصلاً نگوئید مگر در حد کاملاً ضرورت و قناعت.

 

پرهیز از رنجانیدن دیگران

 باز یک نکته مهمى را که توصیه می ‏کنم که سعى بکنید اگر امکان داشت کسى را حتى المقدور از خودتان رنجیده نکنید. یعنى انسانى از شما رنجیده نشود. البته انسانى که نباید رنجیده بشود، انسانى که انسان است و خدا او را انسان می ‏داند. از خانواده گرفته تا هر کس که باشد.
 

تلاوت قرآن

تلاوت قرآن زیاد بکنید اما به آن نحو که گفتم که آن شخص مى‏گفت سی سال است قرآن را شروع کرده ‏ام و هنوز تمام نکرده‏‏ ام، با تدبّر، با دقت و همیشه با وضو باشید.
 

کم خوردن در افطار و سحر

از خوردن زیاد در افطار بپرهیزید. از خوردن زیاد در سحر بپرهیزید. از نخوردن سحر هم بپرهیزید! یعنى سحرى بخورید، زیاد نخورید. بفکر این نباشید که چه خواهید خورد، اقلاً مشخص نکنید چه خواهید خورد که خنده دار می ‏شود! حالا فکر بکند و مقدماتش را طى بکند، آب دهانش هم راه بیفتد که افطار چه می ‏خواهد بخورد. یعنى انسان بزور دهان را ببندد، از این مسئله که افطار چه خواهیم خورد، اصلاً از این اجتناب بکنید. البته اینها گفتن ندارد براى شما ولى مسئله باید خیلى بالاتر از اینها باشد.
 

انفاق و اطعام

و هرچه می ‏توانید به سراغ فقرا بروید ـ فقراى مالى ـ هرچه دارید انفاق بکنید. هر چه می ‏توانید به فقرا برسید و لو خیلى کم باشد.
 

زیاد خواستن در دعا

آن موقع که می ‏خواهید افطار بکنید هرچه را که می ‏خواهید دعا کنید، نزدیکیهاى افطار، زیاد بخواهید.
 

یاد خدا و نشاط در عبادت

 و اگر می ‏توانید در روزها و شب ها، مخصوصاً در روزها از یاد خدا غفلت نکنید. از یک موضوع اجتناب بکنید و آن این که روزها که اصل وقت حرکت درونى به سوى حضرت حق است و شکم هم خالى است، البته همه لحظات این ماه مبارک است، اما روزها که یک خستگى خاصى که از نخوردنها و چیزهاى عادى را یک مقدار کنار گذاشته‏‏ ایم، یک مقدار پراکنده می ‏شویم، مثل اینکه خودمان را گم کرده ‏ایم که این علاقه ها باعث می ‏شود که حوصله کم داریم و زیاد آمادگى را براى این که خوب نماز بخوانیم، خوب دعا بکنیم، نداریم آن وقت که خوب می ‏خوریم و خوب می ‏آشامیم آن وقت مثل این که آماده هستیم یک نماز باحال بخوانیم، متأسفانه در ماه مبارک چون این مرض در ما هست، روزها چندان آمادگى براى نماز خوب و دعاى خوب و تضرع خوب و مناجاتهاى طولانى خوب خوب را نداریم، یعنى بى حالیم! یادتان باشد این یک مرض خطرناک است. می ‏دانید چه معنایى می ‏دهد، از این اجتناب کنید. یعنى در خودتان این را بکوبید. البته باید با تمرین پیش بیاید.
روزها هرچه می ‏توانید قلباً و ظاهراً با تمام وجود از خدا بخواهید، توسل بکنید و ـ در ظاهر وقتى مشغول کارى نیستید ـ محکم به ذکر و نماز و دعا بپردازید و از غفلت بپرهیزید، تا آن حدى که این مانع در وجودتان بشکند. یعنى اگر دنبال این مسئله را گرفتید و تضرع کردید و توسل هم کردید و با جدّیت و تلاش پى گیر به یک دعا و یک سجده ‏ای و یا یک وردى مشغول شدید، به یک عبادتى مشغول شدید، می ‏بینید که یواش یواش حال پیدا می ‏کنید.  آن وقت چیزهایى می ‏بینید که در غیر ماه مبارک می ‏خواستید آن حالات را پیدا بکنید، پیدا نمی کردید، ولى در ماه مبارک می ‏توانید پیدا بکنید، بشرطى که این سد را بشکنید.
این هم یادتان نرود هرچه می ‏توانید تلاش بکنید که این سد شکسته بشود. یک ساعتى تضرع بکنید، مسائلى پیش می ‏آید حالات و عنایاتى می ‏شود یک جذبها و اشتیاقهایى ـ البته در مراتب خودش ـ پیش می ‏آید که این خاصیت ماه مبارک است و خالى بودن شکم.

 

مطالعه کتابهای علمای اخلاق

اینها توصیه‏ های من بود که به شما گفتم و خیلى چیزها هم که در کتابها نوشته شده، مراجعه می ‏کنید. آدابى مرحوم میرزا جواد آقا نوشته در آن کتاب معروفى که دارد عربى است و یا کتاب فیض مرحوم که ترجمه شده «حقایق»، در آنجا نگاه بکنید، یک آدابى دارد برای روزه دار، «آداب صالحین»، «حقایق» فیض کاشانى، آداب حج و صلوة و روزه را در آنجا نوشته و ترجمه شده، ولى کتاب حاج میرزا جواد آقا ترجمه نشده، اگر سواد عربى تان زیاد بود به آن هم نگاه کنید. و کتابهایى امثال اینها که آداب را نوشته است. امیدوارم انشاءالله خودتان بگردید پیدا کنید.
 

تلاش برای توبه کسب مغفرت و خشوع

این را هم بگویم در روایات آمده که هرکس در ماه مبارک خودش را مشمول مغفرت نکند شقى است. از این هم بترسید! این روایت است، بیان است، حقیقت است. یعنى اگر در ماه مبارک موفق بر یک خشوع نشدید، موفق به یک برگشت نشدید، به توبه خالص مخلص نصوح موفق نشدید و به یک تضرع خوب هم بدنبال اینها موفق نشدید، رَین [زنگار] در دلتان باقى ماند، بترسید، بى حساب نخواهد بود. فهمیدید چه گفتم؟
اگر در ماه مبارک موفق نشدید به گریه براى آنچه که باید الى الابد ترک کرد و براى گذشته هم به تضرع خوب خالصانه [موفق نشدید] ، به طوری که خودتان قبول بکنید که امروز برگشته‏ اید و تا آخر عمرتان به آن [رویه و گناهان] برنمی ‏گردید و جداً براى گذشته هم پشیمان شده اید، اگر به این موفق نشدید و دیدید که باز دلتان کشیده می ‏شود به آن طرف، بدانید که تصمیم تان جدّى نیست، بترسید، مسئله خطرناک است. خوف شقاوت است. اگر دیدید اینجور است به تضرع بپردازید که مسئله برطرف بشود. هر بدى از خودتان دارید سعى بکنید که موفق به توبه از آن بشوید و اگر نشدید به تضرع بپردازید که بشود، به توسل بپردازید که بشود. و اگر موفق نشدید بدانید که مسئله ساده نیست. کسى که ماه رمضان بیاید و موفق به توبه نشود و خودش را مشمول مغفرت نگرداند، گفته ‏اند شقى است! یعنى مایه‏ ای در وجودش هست، مایه ‏ای که خودمان کسب کرده‏‏ ایم و اگر بفکرش افتادید به چاره اش بپردازید.

۰ نظر
حسین

ضیافت حقیقی - ۵

تذکراتى براى ماه مبارک رمضان

توفیقات، تفضلی از جانب خدا است

تذکراتى براى ماه مبارک خواسته ‏اید. اولین چیزى که توصیه مى کنم با توجه به این که خدا به هر کسى توفیقى بدهد، منّت گذاشته است هدایت فرموده است، با توجه به این مسئله که خدا به هر کسى توفیقى در مقام عبودیت بدهد، عنایت فرموده است، منّت گذاشته است، تفضّل فرموده است، مورد انعام خودش قرار داده.

با توجه به این مسئله به همه شما توصیه مى‏کنم که در ماه مبارک از دعاى به این نحو که خدایا ما را ببخش، مؤاخذه نکن، مشمول عفو و مغفرت قرار بده، مؤاخذه با گناهمان نکن و ما را محروم از برکات ماه مبارک نکن و از توفیقات ماه مبارک محروم نفرما.

این دعا را از حالا و حتى در ماه مبارک هم ادامه بدهید! که خدا توفیق روزه همه ماه مبارک را با سلامتى و عافیت و توفیق محظوظ شدن از سایر عباداتش، از دعاها و شب زنده داریها و مستحبات دیگرش به شما عنایت بکند، محروم نکند، مؤاخذه نکند. اگر خدا بخواهد به گناهانمان ما را مؤاخذه بکند، همه توفیقات را باید از ما بگیرد، هر چه این دعا باشد، رحمت خدا بیشتر خواهد بود، عفو خدا بیشتر خواهد بود؛ قهراً توفیقات را سلب نخواهد فرمود و زیاد خواهد فرمود.

این یک تذکر که گفتم حتماً دعا بکنید. البته همه وقت هم براى توفیقاتتان به این نحو دعا بکنید که خدایا ما را به گناهانمان مؤاخذه نکن، چوب گناهان ما را به ما به این صورت نزن که ما را محروم کنی! ببخش و ما را محروم مگردان، بر ما منّت بگذار!

و اگر به قلبتان خطور کرد که شما روزه می ‏گیرید کانَّه شما بر خدا منت دارید! به خدا بگوئید خدایا اگر در قلب من اینجور چیزها باشد و من خودم نفهمم، به این هم مرا مؤاخذه نکن! چون این فکر عامیانه هنوز در وجود ما ریشه دارد که هر کار خیرى، نمازى، روزه‏ای و هر عبادتى [که داریم، کانَّه از خدا طلبکاریم!] این فکر عامیانه و جاهلانه از بس در وجود ما ریشه دار است ممکن است خطور بکند و حتى خود ما نفهمیم و بدون توجه وقتى روزه‏ای می ‏گیریم، کارى می ‏کنیم، کانَّه ما یک چیزى اضافه داریم، کانَّه از خدا طلبکاریم. ممکن است این فکر بلاشعور از قلب ما بگذرد یا باشد و ما خودمان توجه نداشته باشیم و این خیلى چوب محکم دارد! در [اگر این نحو دعا کردیم] خدا هم انعام می ‏کند و هم منّت مى گذارد و با تضرّع هم از او می ‏گیریم.

درخواست باطن و حقیقت روزه

به شما تاکید می کنم در ماه مبارک هم دعا داشته باشید به این مضمون و هم سعى کنید که روزه شما روزه باشد، در حدّى که از ما برآورده است؛ فقط ظاهر نداشته باشد که باطنى برایش نباشد، روزه نباشد، آن دعاى ماه رجب که :اللّهم لاتجْعَلْ حظّنا من صیامه الجوعَ وَالعطش، «خدایا حظ ما را از روزه‏اش گرسنگى و تشنگى قرار نده!» این اشاره است براى اهل شعور و اهل فهم که بعضى از روزه‏ ها اینجور است که سهم انسان گرسنگى و تشنگى است! باطن ندارد، روزه مان حقیقت ندارد، جان مسئله موجود نیست. از خدا بخواهید و سعى هم بکنید روزه تان از این روزه‏ ها نباشد، از آن روزه‏ های واقعى باشد.

اجتناب از گناه

هم دعا کنید و هم سعى کنید. سعى شما در این است که [همان طور که] از مفطرات ظاهر اجتناب می ‏کنید که ظاهر روزه را باطل می ‏کند، از مفطرات باطن هم اجتناب کنید که باطن روزه را باطل می ‏کند و آن معصیت‏ها و گناهان است.

خیلى سعى کنید که گناه نکنید. البته گناه نکردن همیشه براى ما وظیفه است خود را به آتش انداختن است، اما اگر بخواهید روزه شما باطن داشته باشد حتماً باید گناه نکنید! باطن روزه همین است که امساک بکنید از آنچه که باطن روزه را خراب می کند و آن عبارتست از این که از گناهان امساک بکنید، از گناهان اجتناب بکنید. گناه کردید باطن روزه تان را باطل می ‏کند و شما در باطن روزه دار نیستید، باطن روزه را ندارید، روح روزه را ندارید.

گناه مبطل باطن روزه است. روزه ظاهرى دارد، باطنى دارد. مانند نماز ظاهرى دارد و باطنى دارد. هر عمل عبودى ظاهرى دارد و باطنى دارد. ظاهرش را یک چیزهایى خراب می ‏کند، باطنش را هم یک چیزهاى دیگر خراب می ‏کند. ظاهرش شرایطى دارد، باطنش هم شرایطى دارد. همین قدر شرط باطن‏ دار بودن و حقیقت‏دار بودن روزه من و شما این است که از گناه اجتناب کنیم.

مرتبه کامل باطن و حقیقت روزه

البته توجه داشته باشید که باطن روزه خودش مراتب دارد. فکر نکنید که اگر ما از مبطلات ظاهر روزه اجتناب کردیم و از گناهان هم که باطن روزه را خراب می ‏کند اجتناب کردیم، ما از حقیقت روزه برخوردار خواهیم بود! آنچنان که هست بهره مند هستیم! نه خیر، [در این صورت، ما تنها] از مرتبه ‏‏ای از باطنش بهره مندیم، دقیقاً از مرتبه اولیّه باطنش بهره مند هستیم. والاّ باطن روزه و حقیقت روزه مراتب دارد.

ما اگر گناه را ترک بکنیم از مرتبه اول باطن و حقیقت روزه باضافه ظاهرش برخوردار شدیم والاّ حقیقت اصلى باطن روزه خیلى بالاست، مراتب دارد. مرتبه اخیرش مرتبه کاملش می ‏دانید چیست؟ مرتبه کاملش این است که انسان از غیر خدا امساک بکند! دقت کنید که فقط در یک جمله گفتم از غیر خدا امساک بکند. این هم یک تذکر.

مقام فنا

در مناجات شعبانیه، جمله‏ های آخرش را لابد خوانده ‏‏اید. حالا چقدر فکر کردید، چقدر تامل کردید خودتان می دانید، ولى این جمله بود که می ‏گوید: وَ ألحِقنى بِنورِ عِزِّکَ الاَبهَج. بعد می ‏گوید: حتى أکون لک عارفاً و عن سواکَ منحرفاً. بینید این جمله چه می ‏گوید! مى گوید: خدایا به من این عنایت را بکن، این آن وقتى مى‏شود که انسان بنور ابهج خدا ملحق بشود که مقام فناست و آن مقامى است که من و شما اسمش را شنیده ‏‏ایم. نه تصور ذهنی ‏اش را می ‏توانیم بکنیم و نه تصور عملی‏ اش را! معلوم است، آن مرحله بسیار بالاست. آن وقت انسان به حقیقت روزه می رسد که: فَأکونَ لَکَ عارفاً وَ عَن سِواکَ مُنحرِفاً، که انسان بطور کلى از غیر خدا منحرف شود، منقطع شود به خدا برسد. این باطن روزه است. این روزه‏ های ما زمینه را آماده می ‏کند براى کسى که بخواهد دنبال مجاهدتهایش را بگیرد و کم کم به آنجا ها نزدیک بشود. این هم یک تذکر بود براى روزه.

تاکید بر حفظ باطن روزه

باز هم تاکید می ‏کنیم آن اندازه که در ظاهر روزه ـ به حساب فتوى ـ سخت اجتناب می ‏کنید، که [مثلا] اگر انگشت را به دهن زدید، تر شد، می ‏گویند دوباره آن انگشت را به دهان نزنید، که اگر آن آب را فرو ببرید روزه باطل می ‏شود! یا مثلاً دست، رطوبت دیگرى داشت، به دهان زدى و آن آب را فرو بردى روزه باطل می ‏شود.  دقت‏ می ‏کنیم. چطور در ظاهر این دقت  می ‏کنیم، چندین برابر بیشتر از این دقت کنید که باطن روزه‏ تان باطل نشود. اینها را وقتى می ‏گوئیم، باز در مقام عمل اهمیت داده نمی ‏شود. دقت کنید خوب توجه به این مسئله داشته باشید، خیلى مواظبت کنید که حرفى نزنید که گناه باشد. غیبتى، دروغى...، به هر تکلّمى گوش نکنید. نکند گوینده یک وقت غیبت بکند و شما بشنوید. و یا حرفى نزنید که مسخره باشد. و یا حرفى نزنید که طرف را برنجانید، تحقیر باشد. اینها همه محرمات است. یا در مواجهه عصبانى نشوید، الى آخر. یا در مسئله نامحرم و هر مسئله دیگر.

پس بطوری که در ظاهر روزه دقت می ‏کنید، چون واقعاً ظاهر روزه را خراب می کند، از این بالاتر باید در حفظ باطن روزه دقت کرد! و روى همین حساب هم حتى المقدور برنامه‏ تان را در ماه مبارک طورى تنظیم بکنید که در این عمل موفق شوید. مثلاً برخوردهایتان را مواجهه‏ هایتان با غیر خودتان را، طورى برنامه‏ ریزى کنید که کمتر به گرفتارى این گناه که باطن روزه را باطل می ‏کند بیفتید. خیلى دقت کنید، آن مثال را فراموش نکنید که گفتم هر قدر در ظاهر روزه دقت می ‏کنید، چندین برابر بیشتر از آن در حفظ حقیقتش بکوشید. این هم یک تذکر بود درخصوص ماه مبارک.

کم خوردن

اینها را مکرراً گفته‏ام و یادآورى می ‏کنم ولى مسئله را جدى بگیرید. شبها، آن اندازه که به اعمال و دعاها و شب زنده داری‏هایش موفق خواهید شد، براى این که حال و احوال خوب داشته باشید تاکید می ‏کنم در افطار بیش از حدّ ضرورت که براى حفظ سلامت لازم است نخورید. در حدّ حفظ سلامت بخورید نه در حدّی که اشتها ـ اشتهاى نفسانى ـ دارید. خیلى شکم را از غذا پر نکنید که حال و احوال دعا را نداشته باشید. فکر نکنید که این حرف است که می ‏گویند اگر شکم انسان پر بشود، حال و احوال خوب ندارد. اینها حرف هست ولى حقیقت است! اینها را باور بکنید. یک گرفتارى ما این است که ما معمولاً اینجور چیزها را باور نمی ‏کنیم. اصلاً باورکردن ما همه ‏اش گرفتارى است! چه چیز را خوب باور کرده‏ ایم که یکی ‏اش این باشد.

باور کنید که شکم هر چه پر باشد محال است آن حال و احوالى که شما در شکم غیر پر خواهید داشت داشته باشید! درحدّ خودش یک مانع است.

مواظبت بر شب‏های قدر

این را هم به عنوان تذکر دیگر بگویم: اقلاً آن سه شب، شبهاى لیالى قدر را حتى المقدور ـ انشاءالله سعى کنید که مقدور باشد، حتماً از خدا بخواهید،  خدا نخواهد که هیچ چیز نمی شود ـ سعى جدّى بکنید که این سه شب ۱۹ و ۲۱ و ۲۳ را حتى یک چُرت هم نزنید! حتماً خیلى مواظبت کنید، با تضرع از خدا بخواهید که آن شب را خراب نکنید. اعمالش را که انجام می ‏دهید در این سه شب هر چه می ‏توانید با تضرع دعا کنید براى نجاتتان. مثلاً بنشینید یک ساعت فقط براى همین نجات یافتن از آتش با اصرار دعا کنید. دو ساعت، هرقدر توانستید: خدایا ما را از اهل نجات قرار بده، عاقبت ما را عاقبت سوء قرار نده، از خودت جدا نکن، از محمّد و آل محمّد صلی ‏الله‏ علیه‏ وآله جدا نکن، از قرآن جدا نکن، از مخاطراتى که در مواقع مختلف، مخاطرات اخروى پیش می ‏آید، خدایا ما را حفظ بکن، چه بکن و چه نکن، اینها را در این سه شب که شبهاى تقدیر است حتماً فراموش نکنید. حالا دعاهاى دیگر هم کردید، براى حوائج خودتان بکنید. یعنى اعمال مستحبى که انجام می دهید بجاى خود محفوظ، بخشى را بزبان خودتان که درد دلتان چیست براى دعا قرار بدهید. دعاهاى ابوحمزه و امثال اینها را هم بخوانید.

مواظبت بر دعاهای ماثور

ما خیلى چیزها را نمی ‏فهمیم که باید از خدا بخواهیم، اصلاً نمی ‏دانیم که اینجور چیزها را باید از خدا خواست. اصلاً شعور ما کار نمی ‏کند، فلذا خواندن دعاهایى که از حضرات معصومین وارد شده است در مواقع مختلف، یک کار ضرورى ضرورى است. براى این که آنها می ‏فهمیدند که چه جور چیزها را باید از خدا خواست و ما چون نمی ‏دانیم، نمى‏خواهیم و چون نخواسته‏ ایم هم نمی ‏گیریم، بما نمی ‏دهند.

اما وقتى آن دعاها را خواندید شما هم آن چیزهایى را که حتى توجه ندارید که باید بخواهید، از خدا می خواهید و خدا عنایت می ‏کند. از جمله دعاى ابوحمزه است همه دعاها. این یک بابى است. دعاها را در جاهاى خودش در ماه مبارک و غیر ماه مبارک انجام بدهید، اما به زبان خود هم براى نجات اخروى دعا کنید. من مکرر گفته ‏ام فکر می ‏کنم شماها خوب نمی ‏فهمید که خطرات اخروى که در پیش است خیلى زیاد است. هرچه من سعى می ‏کنم اینها را بگویم و بفهمانم ولى می ‏بینم که جا نمی ‏افتد. مسئله خیلى مهم است، خطرات اخروى که در پیش است، این را یقین بدانید که زیاد است، براى همه زیاد است. مقصودم از این که می ‏گویم در پیش است نه به لحاظ زمان می ‏گویم، حالا زمان این جور که پیش می ‏رود حفظ دین سخت خواهد شد در جاى خود محفوظ. ولى در عین حال آن را نمی گویم، آن خطرات را می ‏گویم که مخصوصاً در دوران آخر عمر مشکلاتى که براى انسان پیش می ‏آید از پیرى و مریضى و مخصوصاً در حال احتضار و اینها و بعد از احتضار و موقع ورود به برزخ و امثال اینها، خیلى سخت است براى اینها، حتماً حتماً مخصوصاً در شبهاى قدر دعا بکنید، خیلى خیلى از این مسئله بترسید. انسان اگر خوب بفهمد وجودش متزلزل می ‏شود. مطمئن نیستیم چه از آب درخواهیم آمد، هیچ مطمئن نیستیم ولو الان خیلى خوب هم باشیم. این هم یک تذکر لازم براى شبهاى قدر.

صدق و راست گویی به خدا

حالا یک جمله که من خودم می ‏خواستم بگویم: یک وقتى من در این جلسات درباب صدق صحبتهایى کردم، حالا انشاءالله آنها را هم گوش کنید جمله‏ ای در این باب می ‏خواهم براى شما بگویم.

در همین مناجات شعبانیه که می ‏خواندید بود: و قلباً یُدینه مِنکَ شوقُهُ و لِساناً یُرْفَعُ الَیکَ صِدقُه. توضیحى در این جمله به شما می ‏گویم هم عمل می ‏کنید، هم تجربه ببینید چه می ‏شود.

اولاً وقتى در این دعا که دعاى همه حضرات معصومین بوده که دعاى عجیبى است ـ البته همه دعاها عجیب است ـ در این دعا می ‏گوید: خدایا به من قلبى بده که شوق داشته باشد بتو، که شوقش آن قلب را به تو نزدیک کند. به من دلى بده که شوقش، آن دل را به تو نزدیکتر کند.

و در جمله بعدى می ‏گوید: خدایا به من زبانى عنایت کن که یُرْفَعُ الیک صدقُه، که صدقش به سوى تو بیاید. یعنى گفتار درستش، حرفهاى راستش به سوى تو بالا آورده می ‏شود. اولاً این را از خدا مى‏خواهد. اولاً به ما می ‏آموزد که در عین حال که باید سعى کرد همه اینها را باید از خدا خواست. ثانیاً این جمله خیلى جمله عجیبى است. مانند قطعات دیگر دعا که عجیب و پرمعنى و هشداردهنده است.

اولاً خود مفهوم یا مضمون اولیه این قطعه این است که از گفته‏ های زبان، کدامش به سوى خدا صعود می کند؟ آن که درست است، صدق است، دروغ نیست. یعنى زبان ممکن است خیلى چیزها در مقام عبودیت و ذکر و این چیزها بگوید، ولى همه‏ اش که به سوى خدا صعود نمی ‏کند، بالا نمی ‏رود. کدامش صعود می ‏کند؟ آن که راست است. اولاً این یک هشدار است، هشدار عجیبى است.

حالا براساس این من به شما نصیحتى می ‏کنم. هم عمل کنید و هم تجربه. شما بعد از این تصمیم بگیرید در حدّ فهم خودتان، آن اندازه که خود شما می ‏فهمید، نه آن اندازه که خدا مى داند! آن اندازه ندارد خیلى بالاست. به اندازه فکر خودتان، آن اندازه که فکر خود شما کار می ‏کند، به اندازه‏ ای که خودتان مى فهمید سعى کنید هر چه در مقام عبودیت، بندگى خدا، ذکر است نماز است واجب، غیرواجب، ورد، دعا، هرچه که در پیشگاه خدا می ‏گوئید، بعد از این تصمیم بگیرید که سعى کنید راست بگوئید. در حدّ فهم خودتان. ببینید چه می ‏شود! همین را عمل بکنید و هم تجربه بکنید.

اگر می ‏خواهید بفهمید چه هستید در چه موقعى هستید چه منزلتى نزد خدا دارید و در این عالم، چه سهمى از ایمان دارید. چه منزلتى در عبودیت دارید چه قدرى در پیشگاه خدا دارید، اگر خواستید این را بفهمید، این را امتحان بکنید. و اگر خواستید بدانید چه ایراداتى دارید چه اشکالهایی دارید، چه موانعى در وجود شما هست و چه مشکلهاى روحى دارید، اگر این را می ‏خواهید بفهمید اینکار را تجربه کنید، تصمیم بگیرید بعد از این درحدّ فهم خودتان، گفته‏ هایتان را در محضر خدا راست بگوئید.

اگر می ‏خواهید به راه بیفتید، این مسئله را عمل بکنید و این تجربه را و این تذکر را. خیلى از شماها و غیر شماها می ‏آیند می گویند ما هیچ آدم نمی ‏شویم، درست نمی ‏شویم، تا حالا درست نشده ایم، چیزى نشده‏‏ ایم! اگر می ‏خواهید بشوید، از این راه وارد بشوید، بسم الله! اگر می ‏خواهید چیزى بشوید این کار را شروع کنید.

اگر می ‏خواهید هدایتهاى مخصوص خدا به سراغ شما بیاید همین کار را بکنید. من اگر چهار مورد براى شما شمردم و کاملاً هم این بیان را بصورت اتمام حجت به شما می ‏گویم، چهار تا را دوباره می ‏شمارم، اگر مى‏خواهید بدانید دیگر خیلى حرف نزنید، خیلى سؤال نکنید ما آدم نمی ‏شویم. هرچه می ‏کنیم نمی ‏شود، ما نمی ‏توانیم، تا بحال چیزى نشده ‏‏‏ایم، چه بکنیم؟ چه راهى به ما نشان می ‏دهید؟ پس چه باید کرد؟ همین، خیلى ساده، باز تکرار می ‏کنم تصمیم بگیرید بعد از این شما در حدّ فهم خودتان، هرچه در محضر خدا می ‏گوئید، راست بگوئید.

اول قطعه‏ ای از دعا را خواندم، آنچه که از دعا خدا قبول می ‏کند یا به سوى خدا مى‏رود یا انسان را به سوى خدا می ‏برد از گفتار‏ها، راستش بود. غیر راست که به سوى خدا نمی ‏رود! غیر گفته ‏های راست به سوى خدا نمی ‏رود: یُرْفَعُ الَیکَ صِدقُه اولاً این یک مقدمه بود. البته تنها این دعا هم نیست، اشارات دعاها در این باب زیاد است. براى اینکه شما یقین کافى پیدا کنید که حتماً گفته راست به سوى خدا صعود می ‏کند و دقیقاً، غیر راست حتماً راه به سوى خدا پیدا نمی ‏کند، آیه ‏ای از قرآن را هم بیادتان مى‏آورم: هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُم.‏ با این مقدمه که حرف راست به سوى خدا صعود می ‏کند و انسان را صعود می ‏دهد، چون انسان، عملش که صعود مى‏کند خودش را هم می ‏برد. با این مقدمه شما سعى کنید در حدّى که خود شما می ‏فهمید راست است، راست بگوئید. ببینید چه می ‏شود! این سعى را شروع کنید، اما ادامه بدهید. چون من می ‏دانم شما شروع که کردید از همان اول که دیدید نمی ‏توانید راست بگوئید، از این کار خسته خواهید شد و دست بردار خواهید شد. آن وقت فکر کنید که چه می ‏خواهید بکنید. می ‏خواهید به دروغ ادامه بدهید؟ دروغ به جایى می ‏رسد؟ پس نباید خسته شد.  حالا نمی ‏توانید راست بگوئید، ولى سعى کنید بتوانید راست بگوئید. یعنى آنجا برنگردید چون اینها یک رموز و ریزه کاریها است که در سلوک براى همه پیش مى‏آید، من باز می ‏کنم به شما می ‏گویم.

خوب، دیدید که سخت است. می ‏گوئید حالا عَلَى الله، خدا رحیم است، خدا کریم است همین طور می ‏گوئیم. این که خدا رحیم است و کریم است درست است، اما بالاخره تو می ‏خواهى به دروغ ادامه بدهى؟ دروغ که بالا نمی ‏رود. پس باید چاره‏ ای کرد. سخت است، این سخت را براى خودتان آسان بکنید. ببینید این جمله‏ ای را که می ‏خواهید بگوئید، دروغ از آب درمی ‏آید، خودتان می فهمید دروغ از آب درمی ‏آید. ببینید چه باید بکنید و چه اصلاحى بکنید. می ‏توانید این جمله را راست بگوئید! تصمیم بگیرید و عمل هم بکنید. آن اصلاح را هم بکنید تا این جمله را راست بگوئید.

مثلاً وقتى الحمدلله را می ‏گوئید می ‏بینید که واقعاً شما چشمتان دوخته به این انسانها و این و آن است به این اسباب و علل است، سرپا تملق هستید، سر تا پا کوچک این و آن مى شوید، قربانت شوم و فدایت شوم می ‏گوئید، چه به زبان، چه با وجود چه با قیافه، چه با مواجهه بى زبان و با زبان. می ‏بینید، خلاصه حمدوستایش و ثناى شما از این و آن است خشوع شما دربرابر این و آن است، الحمدلله شما فقط حرف است. خوب به خدا بگوئید خدایا این دروغ است، خدایا نفهمیدم، توبه کردم، همه چیز از توست! مواظبت کنید، تصمیم بگیرید دیگر در برابر این و آن به شرک نیفتید و همه چیز را به خدا ارجاع کنید. این تذکر من بود، خوب عمل بکنید با ابعادى که گفتم. خیلى هم سخت است، اما آن چهار تا اگر را بدنبال خودش براى شما خواهد آورد. حالا آنها را من باز نکردم، کلى گفتم. موقفتان را می ‏شناسید، مشکلاتتان را می فهمید، به راه می ‏افتید و از هدایتهاى مخصوص هم برخوردار می ‏شوید. صدق، صدق!

صدق انسان را هم بالا مى‏برد

نکته‏ ای هم که می ‏شود گفت، نکته‏ ای قرآنى و فلسفى و عرفانى است. وقتى گفته‏ های راست، به سوى خدا صعود می ‏کند و انسان را به سوى خدا می ‏برد: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه‏، آن وقت، وقتی که گفته‏ ها راست است و انسان درمحضر خدا راست می ‏گوید، درحدّ فهم خودش، و گفته‏‏ ها به سوى خدا صعود می ‏کند و انسان را هم صعود می ‏دهد، اینجا یک رمز علمى و فلسفى دارد که در اصل رمز قرآنى است. اما در تحلیل فلسفى و عرفانى هم می ‏شود گفت، یک نکته فلسفى عرفانى است. وقتى که انسان صدقش به سوى خدا می ‏رود و انسان را به سوى خدا می ‏برد، در واقع انسان در حرکت و قُرب است. یعنى نزدیک می ‏شود، این نزدیک شدن را از شما سؤال می ‏کنم وقتى انسان می ‏خواهد جلو برود، چه چیز لازم است؟ به او می ‏گویند که چه بکن و چه نکن. این را بگذار و بیا.آن را داشته باش و بیا!

بیا، اما این جور بکن، آن جور نکن، آن را کنار بزن. یعنى وقتى راه می ‏دهند، هدایتهاى مخصوص را به انسان الهام می ‏کنند. وقتى راه نمی ‏دهند، دیگر چه؟ حالا دانستید چرا ما تا بحال از هدایتهاى مخصوص برخوردار نشده ‏‏ایم. خوب وقتى بناست راه ندهند، نزدیک نشویم، چه لزومى دارد؟ فهمیدید چه گفتم؟ و همچنین انسان در این مقام که چه باید باشد و چه نباید باشد را ـ که اینها هدایتهاى مخصوص است ـ مى‏شمارم، این اگرها را در توضیح و تائید آن می ‏شمارم.

ضمناً انسان وقتى جلو می ‏رود به او می ‏گویند این را بکن، آن را نکن، این را داشته باش، آن را نداشته باش، این را کسب کن و آن را کنار بگذار، ضمناً انسان به مشکلات خودش پى می ‏برد یا نه؟ پى می ‏برد. موقف خودش را می ‏شناسد یا نه؟ در چه موقفى بوده و نمی ‏دانسته، این را می ‏شناسد یا نمی ‏شناسد؟ و بعد هم که اگر به حرف گوش کرد روز به روز به راه می ‏افتد یا نمی ‏افتد؟ همه اینها رمزش در این نکته قرآنى اولا، و فلسفى و عرفانى ثانیاً، که وقتى کسى را راه می ‏دهند دیگر با آن آلودگى که پیش نمی ‏برند، راه که مى‏دهند به او می ‏گویند این آلودگى را کنار بگذار، این فضیلت را کسب کن، این حرکت را نداشته باشد، آن را داشته باش. همه چیز از آنجا درست می ‏شود. تا بحال به این آیه دقت کرده‏ اید که می ‏فرماید: انّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر؟ اینجاش را فهمیده ‏ای که اگر نماز، نماز باشد انسان را از فحشاء و منکر باز می ‏دارد ولى تحلیلش را فهمیده ‏ای چیست؟

اگر نماز، نمازى باشد که در هر دفعه خواندن، در هر رکعتش، در هر دفعه‏ اش انسان را به خدا نزدیک بکند، مسائل را براى انسان روشن می ‏کند که چه باید نکنى، چطور باید باشى. آن ایرادهایت را بفهم، آنها را اصلاح کن. وادار می ‏کند که انسان از دایره وسیع از فحشاء و منکر باز بدارد که باید هدایت بیابد.این: انّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر یک حقیقت کلى است.

توصیه من این بود که شما تصمیم بگیرید راست بگوئید و زود هم برگردید. من این مسئله را خیلى مهم می ‏بینم، مادامی که کسى به این مسئله شروع نکرده است هیچ اصلاح پذیر نیست. این را یقین بدانید.

مثلاً در محضر خدا می ‏خواهید ایّاک نعبد را راست بگوئید، در حدّى که خودتان مى‏فهمید. یک مرتبه در حدّى که رسول الله مى‏داند چگونه باید راست باشد و در یک مرتبه این که خدا می ‏خواهد، اینها را ما نمی ‏فهمیم. اینها از ما برآورده نیست. اصلاً تکلیف ما لایطاق است. من می ‏گویم این ایّاک نعبد را در حدّى که خودتان می ‏دانید چگونه باشد درست می ‏شود، درست بگوئید. مثلاً ایّاک نعبد را می ‏گوئید خدایا من از تو فرمان می ‏برم، به تو بندگى می ‏کنم. هر چه تو گفتى همان است. شما وقتى این جمله را می ‏گوئید، می ‏فهمید اگر بخواهید این را به خدا راست بگوئید باید رفتارتان چنین و چنان باشد، به همان نحوى که فهمیدید. اگر این جور بکنید گفته تان راست می ‏شود. آن اگر را بکنید تا این گفته شما راست بشود. وقتى سعى می ‏کنید این گفته راست بشود می ‏بینید مشروط بر این است که شما مثلاً غیبت نکنید، دروغ نگوئید. اگر دروغ نگوئید و غیبت نکنید، این جمله را راست می ‏گوئید. پس در اینجا غیبت و دروغ را ترک می ‏کنید.

۰ نظر
حسین

ضیافت حقیقی - ۴

درباره روزه ماه مبارک رمضان

توجه به باطن روزه

درخصوص ماه مبارک می ‏خواستم تذکراتى بدهم با مقدمه بسیار مجمل، مطلبم را به شما می ‏گویم و آن اینکه یکى از گرفتاریهاى کلى ما که در ماه مبارک به سراغ ما می ‏آید ـ که از ظهورات و تجلیات هواهاى نفسانى ماست ـ و باید مراقبت بکنیم، این است که ما در عبادات معمولاً سعى می کنیم به صورت ظاهرش بپردازیم و از حقیقت عبادتها ـ که بدست آوردنش و دارا بودنش و تحصیل و اداءاش سخت است ـ معمولاً شانه خالى می کنیم. بطور کلى اینطور است، منظور من در اصل روزه است ولى در همه جا این گرفتارى کلى هست.

تکرار می ‏کنم به حکم هواى نفس و به اقتضاى هواى نفس من و شما این ابتلاء را داریم که سعى می ‏کنیم در عبادات، صورت ظاهرش را، تصویر ظاهرى اش را که بسیار آسان است انجام بدهیم و اما از حقیقت و باطن عبادت که اصلش همان باطنش است و به باطن ما می ‏رسد و همان هم به درد می ‏خورد، معمولاً ما شانه خالى می ‏کنیم. وقتى گفته می ‏شود نماز بخوانید، از ترس جهنم نماز می ‏خوانیم، ولى صورت نماز را سعى می کنیم بجا بیاوریم که درست باشد ـ از آن مقدماتش گرفته تا طهارتش، وضویش، مکانش و لباسش و قرائتش، آداب ظاهرى ‏‏‏اش ـ اما آن باطنى که نماز دارد و ما مکلف به آن باطنش هم هستیم، آن حقیقتى که نماز دارد و ما موظفیم آن حقیقتش را هم به دست بیاوریم، حقیقتش را هم دارا باشیم، حقیقتش را هم اقامه بکنیم، از اینها معمولاً ما شانه خالى می ‏کنیم. مثلاً وقتى به رکوع می ‏رویم سعى می ‏کنیم همین رکوع باشد، دستها به زانو برسد، کمر چطور باشد، جمله سبحان ربى العظیم و بحمده را چطور بگوئیم، تمام نشده بلند نشویم، بلند شدیم بعد از تمام شدن قد راست باشد و الى آخر. اما توجه نداریم که این ظاهر رکوع است، تحصیل این زیاد مشکل نیست، اصلاً هیچ مشکل نیست! مشکل آنجاست که در رکوع، دل شما و روح شما هم در حال تعظیم باشد، دل در تعظیم باشد و بدن تعظیم دل را تصویر بکند. دل تسلیم در برابر حضرت عظیم باشد یعنى تسلیم در برابر اسم عظیم باشد، دربرابر کبریاى حق باشد. حضرت عظیم، از اصطلاحات است، ما در حضور خدایى که اسماءَش همه جا را پر کرده است و در همه جا حاضر است و ما در محضر، حضور، یعنى در حضرت خداى متعال هستیم. خدا اسماء دارد، با همه اسماءَاش در همه جا حاضر است و ما هم در محضر خدا با همه اسماءَاش هستیم. از جمله از اسماء خدا اسم عظیم است. ما همیشه در حضرت عظیم هستیم یعنى در محضر خداى عظیم هستیم و نمی ‏فهمیم. حالا من نمی ‏خواهم بگویم مسئله رکوع چیست. اگر ما بفهمیم، شما بفهمید باید شب و روز براى همین یکى گریه بکنیم که خدا ما را ببخشد که ما در برابر حضرت عظیم چه جسارتها کرده‏ ایم و می ‏کنیم. حتى آنوقتى که به خدا می ‏گوئیم در محضر خداى عظیم رکوعى می ‏خواهیم بجا بیاوریم، باز دل ما ادب تعظیم را بجا نمیاورد. بدن تصویر می کند، در رکوع طورى، در سجده طورى، در قیام طورى. در همه حرکات نماز که یک صورتى دارد و باطنى دارد، ما فقط صورتش را تصویر می ‏کنیم و از تحصیل باطنش شانه خالى کرده ‏ایم. حتى به فکر این نیستیم که لااقل دلمان را، فکرمان را فقط چند دقیقه در محضر خدا بحالت حضور فکرى و حضور قلبى جمع کنیم و بدانیم که چه می ‏گوئیم. این را ما به دست نمی آوریم و در این باب سعى نمی ‏کنیم. این اندازه بخودمان زحمت نمی ‏دهیم که خودمان را جمع بکنیم و پراکنده نشویم. بدون اداى حداقل باطن نماز، حالا مرتبه بالایش بالاست که در سجده چطور باید باشد، بین سجده چطور، سجده دوم چطور، بلندشدن چطور، در همه عبادات. خلاصه این گرفتارى ماست، ذکر می ‏گوئیم همین طور، دعا می خوانیم همین طور.

در اینجا حالا منظور من روزه است که این باب هم باب طولانى است که اگر صحبت بشود مطالب زیادى در اینجا هست، یادتان نرود تکرار می ‏کنم ما به حکم هواى نفس و به اقتضاى هواى نفس در عباداتى که انجام می ‏دهیم صورت ظاهرش را اگر موفق شدیم انجام بدهیم، اما هیچ سعى نکرده‏ ایم از بواطن و حقایق عبادات چیزى به دست بیاوریم. فلذا کار ما بسیار سخت است،  بسیار بسیار سخت است.

روزه هم یک ظاهرى دارد و یک باطنى دارد.  باطن روزه را ما سعى در تحصیلش نمی کنیم. از باطن روزه هم آن بواطن دقیق را من به شما نمی ‏گویم، نمی ‏توانم بگویم، به اجمال کمى از باطن روزه را که ما شانه خالى کرده‏ ایم و بظاهرش اکتفا کرده ‏ایم توضیح می ‏دهم و امیدوارم انشاءالله ماه مبارک که می ‏آید ما متذکر باشیم.  دقت کنید.

مى بینید من و شما که روزه می گیریم از ظاهر روزه یک مقدار برخوردار هستیم، نمی خوریم، نمی ‏آشامیم، چیزهایى که از مبطلات صریح و واضح روزه است ما اجتناب می ‏کنیم مانند خوردن و آشامیدن و بعضى چیزهاى دیگر.

نمى دانم شما به ابواب روایات دقت کرده اید؟ که اینها را فقها جمع بندى کرده‏ اند، که بالاخره منظور چیست؟ مثلاً روایتى ما داریم که اگر انسان غیبت کرد روزه  ‏اش باطل است، اگر دروغ گفت روزه اش باطل است، اگر اصلاً معصیت کرد روزه اش باطل است.  اینها را فقهاى بزرگوار ما با جمع بندى بین روایاتى که در مقام اجتهاد داشته‏ اند و حق هم همین است اینجور گفته ‏اند که مبطلات روزه خوردن و آشامیدن و اینجور چیزهاست. باطن روزه را این غیبت و امثال آن باطل می ‏کند، بیش از این دیگر نه آنها وظیفه شان بوده و نه گفته اند.

اگر شما یک وقتى روایات را مطالعه بکنید و از نحوه برداشت فقها بى خبر باشید خودتان را وحشت برمى دارد، که اصلاً از روزه‏ های ما چیزى نمانده! و واقعیت اش هم همین است. چون ما به باطن روزه توجه نکرده ایم، از روزه ما در باطن خبرى نیست. کما اینکه از نماز ما در باطن هیچ خبرى نیست، خیلى روى این مسئله توجه بکنید. من شما را تکلیف نمی کنم که باطن بالاى روزه را به دست بیاورید، من و شما اهل آن تکلیف ها نیستیم. فقط می ‏خواهم بگویم که یک مقدار از آن چیزهاى حادّى که دیگر در باطن اثرى از روزه دار بودن را نمی ‏گذارد باقى بماند، اقلاً از آنها اجتناب بکنید، نه باطن بالاى روزه. نمی دانم مقصود مرا خوب می ‏فهمید؟ مجبور هستم باز یک مقدار جمله را عوض بکنم.

مرتبه اول روزه حقیقی

باطن روزه خودش مراتب دارد، مرتبه اولش را من می ‏خواهم بگویم سعى بکنید داشته باشید مرتبه اول باطن روزه را، مراتب بالایش کار ما نیست، یعنى ما اهلش نیستیم، یعنى زحمت نکشیده‏‏ ایم. نه اینکه نمی ‏توانیم، می ‏توانیم لا یکلف الله نفسا الا وسعها هرچه خدا تکلیف کرده است در وسع همه هست ولى ما سعى نکرده ‏ایم و به دست نیاورده‏‏ ایم. باطن روزه مراتب دارد، آن مرتبه اولش را می ‏خواهم بگویم که لااقل من و شما سعى بکنیم به دست بیاوریم که نتیجه اش این می ‏شود که در باطن هم ـ لااقل در آن مرتبه بسیار ضعیفش ـ ما را بعنوان صائم و روزه دار حساب کنند نه روزه خوار.

آن که می ‏گوید غیبت کردى روزه است باطل است، راست می گوید، روایت است، یعنى تو در باطن روزه دار نیستى. اگر دروغ گفتى روزه ات باطل است یعنى در باطن تو حتى مرتبه اول روزه را ندارى، صائم نیستى! اینها را شما مواظبت بکنید، چند چیز است من براى شما می ‏شمارم:

ترک گناه

کلاً [ترک] گناهان است، در یک کلمه اگر بگوئیم یعنى وقتى روزه می ‏گیرید، کلاً گناهان را ترک بکنید. من هم مثل شما، حرفش را می زنیم، هیچ خجالت هم نمی ‏کشیم که در ماه مبارک براى اینکه روزه مان روزه باشد گناه نکنیم! انسان خجالت می ‏کشد، لااقل روزه تان روزه باشد، گناه نکنید! این خجالت دارد یا ندارد؟ می فهمید چه می ‏گویم؟ در عین حال خجالت هم داشته باشد، دیگر چه باید کرد، باید گفت. حالا اصل خجالت و افتضاح من و شما بعد است، داستان طولانی دارد، بعدش دیده خواهد شد. به خدا پناه برید از آن افتضاحى که در پیش دارید، از آن فضیحى که هست. دعا بکنید اللهم لا تفضحنا فى الدنیا و الاخرة علی رؤس الاشهاد فضیحتى است که عجب عالمى است. به هر صورت خجالت هم بکشیم مطلب این است که باید به ما گفته شود، فلذا من به شما می ‏گویم: اگر می ‏خواهید روزه تان مرتبه اول باطن روزه را داشته باشد گناه نکنید والسلام. اگر این کلمه جامع را در نظر بگیرید مرتبه اول از روزه را خواهید داشت. حالا خوردن و آشامیدن و آن مبطلات روزه که هست از آنها که گفتنى نیست باید اجتناب بکنید، از گناه هم اجتناب بکنید، مواظبت بکنید که زبانتان، چشم و گوشتان و اعضاء و جوارح تان کلاً گناه انجام ندهد و دلتان و فکرتان.

البته اینها را هم اضافه کنید که فکر نکنید فقط گناه چشم است و گناه زبان است و گناه گوش است، که اگر خوب هشیار نباشیم از اینها هم غفلت می ‏کنیم و گناه دل را به حساب نمی ‏آوریم. سعى بکنید گناه نکنید، نه چشمان، نه دستتان، نه گوشتان و نه زبانتان و نه دلتان و نه پاهایتان و نه اعضاء و جوارحتان. یعنى قدمى برندارید، بجایى نروید که حرام است. یکى دو روایت اینجا می ‏خوانم با روایت مطلبم را به آخر می ‏برم. امیدوارم خدا من و شما را به روزه‏ای که اجمالاً حقیقتى داشته باشد موفق بکند. از حالا هم از خدا بخواهید که خدا شما را محروم از روزه ماه مبارک نکند.

در روایتى می ‏فرماید که : قال رسول الله صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله : ان ایسر ما افترض الله علی الصائم فى صیامه ترک الطعام و الشراب، فکر نکنید سختى در این است که نخورید و نیاشامید، آسانترین چیزى که خدا واجب کرده است براى روزه دار در روزه اش ترک طعام و شراب است. یعنى مشکل جاى دیگر است، مشکل همان تحصیل باطن روزه است.

روایت دیگر : سمعت ابا جعفر علیه ‏السلام یقول:  ان الکذبه لتفطر الصائم، دروغ موجب افطار می ‏شود!

حالا این یکى از آن روایتهاست، از آنها نمی خوانم که موجب وحشت می ‏شود، و النّظرة بعد النظرة، نگاه به نامحرم روزه را باطل می ‏کند و الظلم قلیله او کثیره، به کسى ظلم کردى روزه را باطل می ‏کند، چه کم باشد، چه زیاد. این رفت به سراغ باطن. یک دروغ گفتى روزه ات باطل می ‏شود.  نه دروغ به خدا و رسول صلوات‏ الله ‏علیه ‏و آله  آن که دروغ بسیار بالاست. آن اصلاً ظاهر روزه را هم باطل می کند، این را می دانید. دروغ بستن به خدا و رسول، مثلاً شما بگوئید رسول الله صلی‏ الله ‏علیه‏ و آله چنین فرموده، ولى دروغ باشد، این اصلاً ظاهر روزه را هم باطل می ‏کند. ولى در این روایت همین دروغ معمولى است. دروغ روزه را باطل می ‏کند، نظر به نامحرم روزه را باطل می ‏کند ظلم باطل می ‏کند، قلیله او کثیره، رفت به سراغ باطن.  آنجا فرمود آسانش این است که انسان نخورد و نیاشامد.

روایت سوم: قال:  سمعت ابا عبدالله علیه ‏السلام یقول: لیس الصیام من الطعام و الشراب ان لا یأکل الانسان و لا یشرب، روزه فقط از طعام و شراب نیست که انسان نخورد و نیاشامد، روزه این نیست فقط، ولکن اذا صُمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و بطنک و فرجک واحفظ یدک و فرجک و اکثر السکوت الا من خیره و ارفق بخادمک، وقتى که شما روزه می ‏گیرید تنها اینها نیست، باید چشمت، گوشَت، زبانت، شکمت اینها همه باید روزه بگیرند، همه اینها را باید حفظ بکنى. بعد می ‏فرماید:  فاکثر السکوت، ساکت باش وقتى روزه گرفتى، حرف نزن، این هم یک دستور دیگر است.

قبلاً هم به شما در تذکرات سالهاى گذشته گفته ام، هرچه می ‏توانید حرف نزنید، به سکوت بگذرانید، ذکر یا سکوت. البته ذکر که داخل این حرف زدنها نیست، ذکر است. همین اندازه حرف نزن، حتى در این حرفهاى معمولى یک طورى بکنید که کم حرف بزنید. خلاصه روزه دار در یک عالم دیگر است. یک وقار دیگر دارد.

در روایت هست روزى که روزه دار هستى با روزى که روزه دار نیستى یک کسى که شما را می ‏بیند در یک حال نمی ‏بیند، این طور نباشد، وقار روزه دار باید چیز دیگر باشد، حرف کم بزند، همین حرفهاى معمولى که می ‏زنیم، اکثر السکوت الا من خیر، سکوت را زیاد بکن. این هم به باطن روزه می ‏خورد. همه اینها به باطن مربوط است. حفظ زبان حفظ گوش و اینکه گناه بکند همه به باطن مربوط است، و ارفق بخادمک، آنهایى که زیردست شما هستند، آنها را با یک رفق رفتار بکنید که این هم به باطن روزه مربوط می ‏شود.  این هم یک روایت بود.

روایت چهارم: إِذَا أصبحتَ صائما فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ عَنِ الْحَرَامِ وجارحتک وجمیع أعضائک عَنِ الْقَبِیحِ ؛ چند جمله می ‏فرماید:  من آنها را معنى نمی ‏کنم: همه اعضاء و جوارح تو باید از قبیح روزه بگیرد. وَ لْیَکُنْ عَلَیْکَ وَقَارُ الصَّائِمِ ، باید وقار روزه دار را داشته باشیم؛ والزم ما استطعت من الصمت والسکوت، و آنچه می ‏توانى صمت و سکوت داشته باش، إلا عن ذکر الله، مگر ذکر و دعا و تلاوت که آنها چیز دیگرى است. وَ لَا تَجْعَلْ یَوْمَ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِک،‏ روز روزه دار بودنت را مانند روزهاى دیگر قرار نده.

 بعد دوباره جمله هائى می ‏فرماید باز آنها را من معنى نمی ‏کنم تا می رسد به ، وإیاک.. بپرهیز: والقهقهة بالضحک از با قهقه خندین در موقعى که روزه هستى. البته جدا می ‏گوید هم از قهقه و هم از خندیدن. فإن الله یمقت ذلک، اگر روزه دار بودى خندیدى، قهقه کردى و آنچه که گفت نکن، اینها را کردى، زیاد حرف زدى خدا مغبوض می دارد. و از این دستورات زیاد است، خواستید به جلد بصائرالشیعه که مربوط به روزه است مراجعه و مطالعه کنید.

[متن کامل روایت: وَ قَالَ ابوعبدالله (الصَّادِقُ) علیه‏السلام : إِذَا أصبحتَ صائما فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ عَنِ الْحَرَامِ وجارحتک وجمیع أعضائک عَنِ الْقَبِیحِ وَ دَع عنک الهذی وَ أَذَی الْخَادِمِ وَ لْیَکُنْ عَلَیْکَ وَقَارُ الصّائِمِ والزم ما استطعت من الصمت والسکوت إلا عن ذکر الله وَ لَا تَجْعَلْ یَوْمَ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِک‏ وإیاک والمباشرة والقبلة والقهقهة بالضحک، فإن الله یمقت ذلک (وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج ۱۰ - ص ۱۶۵ ؛ النوادر - أحمد بن عیسی الأشعری - ص ۲۰ )]

خلاصه منظور این است که روزه باطنى دارد و انسان باید سعى کند روزه اش باطن داشته باشد. باطن روزه را زیاد به دست بیاورد و من به شما زیاد تاکید می ‏کنم که در این باب حتماً برنامه ریزى هم داشته باشید. از حالا مواظبت بکنید با یک برنامه‏ ای پیش بیایید که موفق باشید در ماه مبارک گناه نکنید، موفق باشید در ماه مبارک کم حرف بزنید، موفق باشید در ماه مبارک نخندید، قهقه نکنید، موفق باشید خُلق بالاتر داشته باشید. برنامه ریزى قبلى هم داشته باشید چون برنامه ریزیها خیلى هم مؤثر است. امیدوارم ان شاءالله خدا ما و شما را به روزه خوب موفق بکند.

 

۰ نظر
حسین