بیاناتی از حضرت آیت الله محمد شجاعی (ره)

با سلام، در این وبلاگ می توانید مطالب مرتبط با مرحوم حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی را مطالعه بفرمایید.

۱۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

ضیافت حقیقی - ۳

چند تذکر برای روزه

در اینجا من تذکراتى هم به شماها می ‏دهم، تذکراتى که از روایات استفاده شد که به اجمال به شما می ‏گویم:

تغییر رویه

 اولاً در ماه مبارک، بطور کلى برنامه ما یک برنامه دیگر خواهد بود. در ماه مبارک سعى بکنید که به روزه‏ای که گفتیم در حدى که خدا بخواهد موفق بشوید. از بعضى چیزها کم بکنید، آنچه را که می ‏توانید، نکنید و آنها را حذف بکنید و با حذف آنها موفق به چنین روزه‏ای بشوید آنها را بکنید. خودتان را ملزم نکنید که مانند غیر ماه مبارک برنامه هایى که داشتید، کارهایى که می ‏کردید، مراوده هایى که داشتید، آنها را اگر همین‏طور ادامه بدهید قهراً نمی توانید روزه را به این شکل که گفتم، انجام بدهید.

انسان اگر می ‏خواهد روزه را آنچنان که هست، حتى المقدور، بگیرد و به ضیافت خدا برود بدانید که صاحب دار خداست، اگر می ‏شود از کارتان کم کنید، اگر بجایى برخورد نمی کند و می توانید از آنچه که می ‏شود کم بشود کم بکنید، تا به روزه آنچنان که هست موفق بشوید. زمینه را آماده بکنید، از فعالیتتان کم بکنید، از معاشرتها و مراوده ها و برخوردها، آنچه را می ‏شود حذف کنیدفرصت را مغتنم بشمارید. ماهى نیست که ماه ضیافه الله باشد جز این یک ماه در هر سال و آن هم اگر خدا عمر داد به این ماه هم رسیدیم. معلوم نیست براى سال آینده باز برسیم. خیلى مغتنم است، عجب مغتنم است! درصدر اسلام برخورد با ماه مبارک این طور نبود. الان متاسفانه همه چیز آن حقیقت و سرّ و ابعاد مختلفش را از دست داده. ماه مبارک هم همین طور. اولاً تذکر من این بود که از برنامه‏ های معمولى کم بکنید.

درخواست توفیق در هر شب برای روزه روز بعد

تذکر دوم من، درخصوص این که موفق بشویم به آن روزه اى که توضیح دادیم این است که: در هر شبى براى روزه فردا، در هر روزى براى قیام شب آینده ـ به لحاظ این که دعاى قبل از وقت به هر چیز اثر خاصّى دارد ـ با تضرع از خدا توفیق بخواهید.

مثلاً شب پنجم ماه مبارک است براى فردا روز پنجم از خدا توفیق بخواهید، براى روزه اش و جزئیاتش.  روز پنجم براى شب ششم توفیق قیام شب و عبادات شب را از خدا بخواهید. تاکید می ‏کنم با تضرع، چون خیلى مجرب است. از این دعاى قبلى هیچ وقت غفلت نکنید.

احیای همه شبهای ماه مبارک

تذکر سومى که درخصوص ماه مبارک عرض می ‏کنم، اگر می ‏توانید مخصوصاً آن وقت ها که شبها کوتاه است، احیاء کل ماه مبارک را بکنید که سرّى دارد که اهلش می ‏دانند. کل ماه مبارک را می ‏گویم، احیاء کل شبهاى ماه مبارک، اگر توانستید، اگر برایتان امکان داشت، شبهاى کوتاه حتى براى افراد مبتدى آسان است، احیا کنید. فرصتى است، مغتنم است، نمی ‏شود بفهمیم چیست، غفلت نکنید و از خدا بخواهید هر قدر ماه مبارک را که شما درمی ‏یابید شما را به احیاء همه شبهایش موفق بکند.  این تذکر سوم من بود.  البته همه اینها مضمون آیات و روایات است منتها گفتم من بصورت تذکرات فشرده براى شما می ‏گویم.

افطار مختصر

در شبهاى مبارک به افطار که می ‏رسید، طبیعى است که وقتى انسان زیاد خورد، کسالت دارد که بدنبالش یا خواب می ‏آورد و یا طورى می ‏شود که انسان در اعمال عبودى از حرکتى که باید داشته باشد می ‏ماند. فلذا افطار اصلش خوب، اما زیادش نه، رنگین بودنش نه!

قرائت سوره قدر و دعای اللهم رب النور العظیم قبل از افطار

قبل از افطار، موقعى که می ‏خواهید افطار بکنید یک سوره قدر بخوانید. حتماً فراموش نکنید، قبل از سحرى هم دومین سوره قدر را حتماً فراموش نکنید که شب شما یعنى افطار شما و سحری ‏تان بین دو سوره قدر باشد که در دستورات هست و سرّ و اسرارى دارد.

اگر توانستید برایتان امکان داشت آن دعاى مخصوص را اللهم رب النور العظیم را هر روز قبل از افطار بخوانید خیلى خوب است.

اطعام و انفاق به فقرا

از چیزهایى که باید در ماه مبارک غفلت نکنید این است که، به اندازه‏ای که می ‏توانید به فقرا اطعام بکنید، انفاق بکنید. هر کسى به اندازه خودش، هر چه زیادتر بهتر.

احترام به بزرگترها

هر چه می ‏توانید در ماه مبارک به بزرگترها احترام زیاد بکنید و به کوچک ها دلتان زیاد بسوزد. اینها که من می ‏شمارم آنهایى است که روى آن زیاد تاکید شده است نه اینکه فقط اینهاست. به بزرگ ها خیلى احترام بکنید و هرقدر سن شان بالاتر باشد بکوشید خیلى ترحم و دلسوزى داشته باشید. این هم از آن چیزهایى است که خدا در ماه مبارک براى صائم در صیامش خیلى از آن خوشش می ‏آید.

صله ارحام

هرچه می ‏توانید به ارحام خودتان در ماه مبارک بخوبى سر بزنید. صله رحم خشک نه، بلکه به آن معنا که در صله رحم صحبت می ‏کردم و به یتیم ها زیاد توجه داشته باشید. ارحام هم مخصوصاً ارحام شهداء.

توبه و استغفار

بهر حال ماه مبارک می ‏رسد، زیاد شنیده‏ اید که هر کس در این فرصتى که در ماه مبارک هست نتواند خودش را مشغول مغفرت خدا بکند، منتهاى شقاوت است. از این مسئله بترسید! از حالا پناه ببرید به خدا شماى اشقیاء و ماى اشقیاء که از اشقیاء نباشیم. صاف گفته شده است کسى که ماه مبارک موفق به توبه نشود و موفق نشود خودش را مشمول مغفرت خدا نکند، از اشقیاء است.  از این مسئله به خدا پناه ببرید و روى همین حساب، ماه مبارک که وارد می ‏شود از اولش تا آخرش با تضرع از خدا بخواهید که هرچه شما خلاف کرده ‏اید خدا شما را ببخشد، مشمول مغفرتش بکند و از اشقیاء قرار ندهد.

در ماه مبارک زیاد توبه کنید، طلب مغفرت زیاد بکنید. در موقع دعا و تضرع در  نظرتان مجسم کنید اولاً آخرت را، عذابهاى آخرت را، ثانیاً، این مسئله را زیاد بنظرتان بیاورید که: ماه مبارک است، رسیده، جدّى است، اگر مشمول مغفرت نباشم شقى هستم، حتمى است، من که نمی ‏دانم، گناه ها هم مسلم است، خدا هم هست، آخرت هم هست، همه اش درست است. مسئله جدّى است. شقاوت چیز آسانى است؟ چیزى است که انسان می تواند ـ حتى اگر احتمالش را بفهمد ـ  تحمل بکند؟ نه، این طور نیست. با تذلل از خدا بخواهید و دعا بکنید.

در دعا هم شرایط دعا را مراعات بکنید. خیلى ها در دعا شرایط دعا را مراعات نمی ‏کنند. در دعا اصرار، الحاح، تبتّل، ابتهال، تضرع، مخصوصاً الحاح زیاد تأکید شده. مخصوصاً در این زمینه الحاح داشته باشید، اصرار داشته باشید.

خلوت با خدا

سعى هم بکنید که وقتى براى طلب مغفرتان دعا می ‏کنید، هیچ کس شما را نبیند. چون ما آن پختگى را یا آن تجرد و انقطاع را نداریم که بى قید از انسان ها باشیم، آزاد از خلق باشیم. چون آزادى و انقطاع از خلق یکى از کمالات است که ما نداریم. اسیر همه چیز هستیم. اسیر خلق هم هستیم. فلذا وقتی یکى پیش انسان بود، انسان حتى دعایش را با آن تضرع و استکانت که می ‏خواهد انجام بدهد، نمی ‏دهد. فلذا مخصوصاً براى طلب مغفرت در ایام ماه مبارک یک گوشه خلوت پیدا کنید، هیچ کس شما را نبیند. آنوقت به اصرار بپردازید.

این حالات مختلف را که براى شما بیان می ‏کنم اگر موفق بودید حالات درون شما، شما را هدایت می ‏کند که چگونه باشید. بگوئید و طلب مغفرت بکنید، آتش را بیادتان بیاورید، غضب خدا را بیادتان بیاورید و اگر چشمتان بى پرده بود، یا پرده از برابر چشمتان برداشته شده بود، حتماً می‏بینید که الان آتش می ‏آید به سوى شما.

گفتم تنها باشید، اگر تنها نباشید اصلاً حال نمى‏آید براى شما، آن اسارت نمی ‏گذارد در دید دیگران شما حال پیدا بکنید. همین طور که رو به قبله ایستاده ‏اید و تضرع می ‏کنید،  حالت تَعَوُّذ داشته باشید. دستها رو به قبله، بگوئید و گریه کنید و تضرع و پناهندگى [داشته باشید]. پناهندگى از این که آتش می ‏آید.  از رسول اکرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و آله است که در یک وقتى چند قدم کنار کشید، گفت که آتش می ‏آمد و خود را کنار کشید! البته آن آتش رسول الله صلی ‏الله‏ علیه‏ و آله نبود، بعد هم توضیح داد که چه بود، توضیحاتش طولانى است. آتش می ‏آید اگر ببیند، حالت تعوذ داشته باشید و پناهنده بشوید. در دستورات هست که یک حالت تعوذ چنین است که پشت دستها به سوى آسمان باشد، نه کف دستها، این حالت پناهندگى است. در موقع استغفار پناهنده می ‏شوید از لحاظ اینکه آتش می ‏آید، سخط می ‏آید، غضب می ‏آید و می ‏آید! مگر خدا عنایت بکند. کسى که حالى دارد خود بخود اینجور  مى شود.

یک حالت هم اینجور است که گاهى حالت تبتّل را اینجور تصور می ‏کنند، گاهى ابتهال را. این هم حالتى است که حالت فقر است، مسکنت است، چاره‏ ای نیست، حالت بیچارگى است. البته چرا اینجور؟ سرّش چیست؟ در رابطه با گناهان می گویم و باز من می ‏ترسم آنچه را که باید بگویم نمی ‏گویم، همیشه می ‏ترسم، نمى گویم، مسئله ترسیدنى است، مکرر گفته ‏ام. یقین بدانید، نه من مبالغه‏ ای می ‏کنم و نه خدا می ‏داند آنچه که من می ‏فهمم را می ‏گویم. مسئله خیلى سخت است، خیلى کار را خراب کرده ‏‏ایم. بنا هم نیست اینجا چیزى براى کسى معلوم باشد، مشیت خدا این است که اینجا همین طور بگذرد. هیچ خبرى در اینجا براى کسى نخواهد شد، هیچ معلوم نخواهد شد که من و شما خراب کرده ایم، براى هیچکس معلوم نخواهد شد.

ابتهال

یک حالت هم که در پناهندگى به خداست که به یک نظر ابتهال است ـ چون ابتهال و تبتّل را بانحاء مختلف گفته ‏اند ولى هرچه هست این یکى از حالات است ـ که انسان سرش پائین باشد و دست را هرچه می ‏تواند بالا ببرد و تضرع بکند براى طلب مغفرت. سر به حالت معمولى باشد، دستها بالا برود، سر حالت شرمندگى را داشته باشد، نگاه بسوى بالا باشد. این که نگاه بسوى بالا باشد یک حال دیگر است. اما این ـ وضع ظاهر ـ هم حالى است در طلب مغفرت. و اصلش هم حالت درون است.

امید

وقتى هم که دعا می ‏کنید امیدتان نسبت به رأفت حضرت حق، خیلى بر این باشد که که مثل این که حاجتتان فوراً از دم در می ‏آید، همانجا پشت در است. یعنى امید داشته باشید. اگر امیدتان نبود، مسئله درست نمی ‏شد. خدا رأفت دارد، رحمت دارد، هرچه هست می بخشد، این امید را داشته باشید. حتى تأکید شده که شرط استجابت خداست که امیدتان به خدا خوب باشد، که خدا می ‏بخشد. مخصوصاً در ماه مبارک آن قدر خدا وعده داده که می ‏بخشم. یعنى در ماه مبارک، رحمت خدا، بخشش و مغفرتش عجیب وسعت دارد و یک گوشه‏ ای از ضیافت الله در این ماه هم همین مسئله است.

فلذا اصرار در دعا بکنید، گوشه خلوت اختیار بکنید و مسائل را جدّى بنظر بیاورید، مجسم کنید که ممکن است فردا بمیرید، یک ساعت بعد بمیرید. بالاخره شما افتادید، کارتان از همه جا تمام شده، در پیشگاه خدا چه جوابى خواهید داد؟ همه اینها را در نظرتان مجسم بکنید. و این هم دستور هست که در دعا بهتر است که علاوه بر اصرر و الحاح، انسان گاهى قبل از دعا ، براى مستجاب شدن دعایش صدقه بدهد که مؤثر است.

گاهى اول یک صلوات بفرستد و دعاها و اصرارهایش را بکند، باز هم صلوات بفرستد و این دعا و تضرع را بین دو صلوات قرار بدهد که خدا مسلماً عنایتش در این صورت بیشتر است، این دستور داده شده است.

البته دستورات زیادى هست: غذا را پاک بکنید، لباس را پاک بکنید از حرام و شبهه، که قهراً دعاهایتان مستجاب است.

اینها بجاى خود محفوظ است. به هرصورت از دعا در ماه مبارک مخصوصاً براى بخشش گناهان غفلت نکنید.

صلوات بر محمد و آل محمد

تذکر دیگرى بدهم و آن این است که: هر چه می ‏توانید صلوات بر محمد و آل محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله بیشتر داشته باشید. همه اش بنفع شما خواهد بود. به قول مرحوم آقاى طباطبایى که یک نکته سرّى در اینجا فرموده ‏اند که معروف است: که وقتى شما از خدا طلب رحمت خاصّه براى رسول اکرم صلوات ‏الله‏ علیه‏ و آله می کنید، آنها واسطه‏ های فیض هستند، خود رسول الله صلی ‏الله‏ علیه‏ و آله در اصل و بعد هم ائمه علیهم‏السلام و چهارده معصوم و همه واسطه‏ های فیض حق‏‏ اند. وقتى شما براى آنها طلب رحمت از خدا می ‏کنید در حقیقت طلب رحمت براى خودتان می کنید، چون هرچه رحمت به آنها زیاد برسد فایده اش براى خود شما و ما است که می ‏رسد. این در واقع خواستن رحمت خداست منتها از مجرایش، اللهم صل على محمد و آل محمد از مجرایش، و طورى است که ما در ابتدا صلوات را براى رسول اکرم صلی ‏الله‏ علیه‏ و آله می ‏خواهیم ولى این دعا را خدا بواسطه رسول اکرم به خاطر رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه و آله قبول می ‏کند. من می ‏گویم به او رحمت بفرست، رد نمی ‏کند، اما [وقتی رحمت را] به او نازل فرمود و عنایت فرمود، عنایتش بما هم برسد.

تلاوت قرآن

تذکر دیگر تلاوت قرآن را در ماه مبارک است. تا می ‏توانید با تدبر، غفلت نکنید، اصلاً تلاوت قرآن یک مسئله است در ماه مبارک، بصورت یک مسئله تأکید شده و حتماً هم اسرارآمیز.

خدمت به سالمندان و بیماران

تذکر بعدى:  اگر در منزل معذوری داشتید، معذور واقعى، آن که خدا معذور کرده، نه آنکه انسانها معذور کرده اند، آنها که معذور واقعى هستند، خیلى پیر، افتاده، مریضى که نمی ‏تواند روزه بگیرد، یا کسى که روزه اش واقعاً ضرر دارد، از اینها داشتید مخصوصاً آنجا که افتاده است، در آماده کردن غذا یعنى خوردن و آشامیدن و رفاه و آسایش او، مخصوصاً خوردن و آشامیدن او، اینجا هم فرصت را از دست ندهید. روى این هم حساب بکنید، زیاد حساب بکنید. او روزه می ‏خورد، شما روزه هستید، او گرفتار است روزه می خورد، اما رضوان خدا در این است که شما به او رسیدگى بکنید. حالا پدر و مادر است که چه بهتر، برادر و خواهر است چه بهتر، گرفتار است، مریض است، روزه می ‏خورد، شما در خدمتش باشید. خیلى خوشآیند خداست، مخصوصاً او بخورد و شما نگاه بکنید. چون براى روزه دارها دستور هست که مثلاّ کسى روزه مستحبى گرفته و در منزل عده‏ ای غذا می ‏خورند، آنها که روزه گرفته ‏اند پیش آنها که روزه می ‏خورند بنشینند و نگاه بکنند، خیلى براى روزه دارها خوب است. در همان حال تمام موهایشان تسبیح می ‏گوید، به بیان امام علیه‏السلام تک تک موهاى بدن تسبیح می ‏گوید.  و بنظرم در بیان رسول الله صلی‏ الله ‏علیه‏ و آله هم هست، بالاخره بیان معصوم است. که آنجا که انسان در بین جمعى که روزه می ‏خورند حاضر شده و خودش روزه است، تک تک کل وجود او، پوست او، گوشت او و تمام موهاى بدن او مشغول تسبیح حضرت حق است. منظورم این است که اگر این طور افتاده ‏ای داشتید خدمت بکنید، مخصوصاً که دل شکسته باشد که نور على نور می ‏شود. از این خدمت هم در ماه مبارک غفلت نکنید.

حلم و بردباری

نکته آخر هم این است که در منزل، در محیط کار، مخصوصاً در منزل سعى بکنید و در هر جا با هر کس برخورد می ‏کنید، سعى بکنید که خیلى خیلى حلم داشته باشید. خیلى بترسید که روزه شما با تندى شما خراب بشود. این دیگر هیچ شباهتى به هیچ کدام از آنها که گفتیم ندارد. این مسئله دیگر باطن روزه را بطور کلى خراب می ‏کند. آن روزه دارها که نپخته هستند، روزه شان دهن بستن است و بزور روز را تمام کردن است، اینها حوصله ندارند. مخصوصاً که پیرایه‏ ای هم داشته باشند، مثلاً سیگار هم بکشند، که خیلى ظرفیت کم دارند و در این روزها مانند روزهاى دیگر نیستند. در صورتى که برخلاف روزهاى دیگر باید خیلى بالاتر و قویتر باشند.

از کم ظرفیتى، از اوقات تلخى، از زود و خوب جواب آن سائل و سؤال کننده را ندادن، بی حوصلگى نشان دادن... از این خیلى اجتناب بکنید. انشاءالله امیدوارم شما موفق و مؤید باشید به صیام و قیام ماه مبارک.

۰ نظر
حسین

مستند روایت بندگی

به نام خدا

مستند زیر درباره زندگی حضرت آیت الله محمد شجاعی می باشد که از شبکه قرآن سیما بعد از رحلت ایشان پخش شده است.

برای شادی روح علمای اسلام علی الخصوص استاد محمد شجاعی (ره)، صلواتی هدیه فرمایید.

 

 

 

 دریافت_1

 دریافت_2
فایل های بالا را در یک پوشه قرار دهید و توسط نرم افزار WinRAR استخراج کنید.

۰ نظر
حسین

ضیافت حقیقی -۲

روزه حقیقی

سؤال: آن روزه ‏ای که خدا می ‏فرماید جزایش من هستم چگونه روزه ‏ای باید باشد؟
جواب: اگر کسى آن حدود را که در دعاى امام سجاد علیه ‏السلام آمده است رعایت بکند، [روزه ‏اش روزه واقعى می ‏شود.] واقعاً اگر کسى حدود را و آن آداب را رعایت کند؛ غیر از اجتناب از مفطرات که آنجا هست و غیر از آن مسائلى که ما معمولاً یاد گرفتیم؛ حتى اعضاء و جوارح از گناه اجتناب بکند، زبان چگونه باشد و... این مسئله هم آمده است که خدایا مرا موفق بکن که حدود نماز را مراعات بکنم، آن میقات را خوب بجا بیاورم الى آخر؛ که اگر کسى واقعاً مجموع اینها را در ماه مبارک انجام بدهد، روزه اش می ‏شود روزه واقعى.

گناه دل

یکى از آن چیزهایى که روزه را خراب می ‏کند گناه دل است. یعنى دل هم از گناه پاک باشد. یعنى آنچه که در دل می ‏گذرد و گناه است. دل را هم مراقبت بکند یعنى مراقبت‏تان هم بر اعضاء و جوارح باشد و هم بر باطن باشد.
چون اهل الله، بندگان خدا، فقط به اعمال ظاهرى خودشان مراقبت نمی ‏کنند که خلاف دستور نباشد. هم مراقب بر حرکات ظاهرى خودشان هستند، هم مراقب بر باطن. فلذا اسم آنها این است که آنها اهل آداب قلبیه هستند، یعنى غیر از ظاهر آداب قلبى را هم مراعات می ‏کنند. آنها را مراقبت کنید.

حضور قلب در نماز

از طرف دیگر، سعى کنید نمازتان، نماز باشد. از لحاظ حضور از لحاظ آن که توضیح دادم، رکوع واقعاً حقش ادا شود،  سجده حقش ادا بشود،  قیام حقش ادا شود،  نیَت حقش ادا بشود، اینها که ارکان نماز است. یعنى اینها اگر حقش ادا نشود، نماز دیگر نماز نیست.
اینها را اگر شما انجام بدهید، همه آنچه که در دعا آمده است انجام بدهید، روزه تان، روزه می ‏شود. روزه همان می ‏شود که انسان دقیقاً در ضیافت الهى است. در این شبهه نیست. یعنى اگر کسى چشمِ بازى داشته باشد  یک روزه دار اینجورى را ببیند، خوب می ‏بیند که چطور در ضیافت است. یعنى در این هیچ شبهه‏ ای نیست که وقتى ما روزه می گیریم در یک ضیافت بسیار عجیبى هستیم که اگر پرده از مقابل چشم مان کنار برود و انسان پشت پرده را ببیند، آنچه که روزه دار واقعى در آن هست چه می ‏کند! اصلاً نزدیک می ‏شود که عقل از سر ما بپرد که آن ضیافت، چه ضیافتى است، چه حسابها هست.

تاثیر رعایت نکردن آداب

سؤال: آیا رعایت نکردن آداب در شبهاى ماه مبارک هم اثر بر روزه دارد؟
جواب: البته اگر خلاف آداب را روز بکند خیلى لطمه ‏اش بالاست. مثلاً اگر غیبتى در روز انجام داد اثر آن بر روزه فردا خیلى زیاد است و روزه ‏اش خیلى خراب خواهد شد. ولى اگر این غیبت را در شب انجام داد کمتر است ولى بى اثر نیست.
توجه داشت باشید که مثلاً من بعضى از چیزها را انجام می دهم خودم می ‏فهمم  آنقدر تکرار شده که فهمیده‏ ام که مثلاً گناه را شب انجام می دهم، اگر بعدش خوب استغفار کردم، یعنى اگر با صدق نیت موفق به استغفار شدم اثر گناه از وجود من پاک شد، در روزه فردا اثر نمی ‏گذارد. مثلاً شب عصبانى شده ‏ام، جمله ‏ای گفته ‏ام، اگر خوب موفق شدم جانانه استغفار کردم، مسئله درست می ‏شود.

صدق نیّت

این صدق نیّت هم مسئله ‏ای است. از جمله آن چیزهایى هم که شما به آن توجه نکرده‏‏ اید، صدق نیّت است. این صدق نیّت چیزى است که اگر بدست آوردید کارها درست می ‏شود.
این نکته خوبى است که بیادم آمد به شما بگویم که تا بحال به شما نگفته ‏‏ام. در دعاها می ‏خوانید:  اللهم انّی اسئلک عرفان الحرمة و صدق النیّة. یعنى نیّت صادق در دعاها زیاد آمده و صدق نیّت از خدا خواسته است. نمی ‏دانم تا بحال هیچ فکر کرده‏‏ اید صدق نیّت چیست؟ کسى صدق نیّت داشت، در نیّتش صادق بود در عبودیت برده است و آنچه که ما نداریم، معمولاً نداریم، صدق نیّت است. نیّت داریم، نیّت کارهاى خیر و قدمهاى خیر عبودى را داریم ولى در نیّتمان صادق نیستیم! نیّتمان مشوب است. یعنى آمیخته است. حالا این حرفى را که من امروز گفتم شما رفتید بعد از این خودتان را بسنجید. خود صدق نیّت را تحصیل کردن یک ریاضتى لازم دارد. مثلاً شما می ‏خواهید بیائید اینجا، ممکن است نیّتتان این باشد که چیزهایى یاد بگیرید. اینها آمیخته می ‏شود به اینکه مثلاً من اگر نروم از دیگران عقب می ‏افتم، بد می ‏شود. یک تفریحى هم می ‏کنیم. در اینصورت نیّت شما صادق نخواهد بود.
این نیّت تا جایی که صادق باشد، در نتیجه گیرى از اینجا آمدن، از زمین تا آسمان فرق می ‏کند. شما بیرون می ‏روید اگر با صدق نیّت از خدا بخواهید که خدایا مرا از گناه حفظ کن و با صدق تلاش کنید براى ترک گناه موفق می ‏شوید.
ولى اگر دعا کردید، زیاد با صدق نبود، شُل بود و خودتان هم تلاشتان کاملاً با صدق نبود، آن وقت می ‏بینید با اینکه دعا کردید و تلاش هم کردید به گناه آلوده شدید. صدق نیّت خیلى چیز بالایى است. من خودم گاهى می ‏بینم مثلاً شب خطایى کردم اگر با صدق نیّت استغفار کردم، خودم فهمیدم که با صدق بود ـ چون انسان خود می ‏فهمد که نیّتش صادق بوده یا نه ـ اگر با صدق نیّت استغفار کردم که کردم، ولى اگر موفق نشدم که با صدق نیّت استغفار بکنم ـ چون موفقیت در استغفار با صدق نیّت خودش کار سختى است ـ [خودم می ‏فهمم که چوبش را می ‏خورم].
گفتم تحصیل صدق نیّت چیز آسانى نیست. یادتان باشد بعد از این خودتان آزمایش می ‏کنید و می ‏بینید که تحصیل صدق نیّت در کارها به آسانى به دست نمی ‏آید. گفتم وقتى موفق شدم با صدق نیّت استغفار کنم می دانم که چوبش را نخواهم خورد. اگر دیدم که نمی ‏توانم با نیّت صادق استغفار کنم، گرچه استغفار می ‏کنم ولى با نیّت صادق نمی ‏آید، استغفار آمد اما صادقانه نیامد، یک خللهایى در آن است که انسان خودش مى فهمد؛ خوب می ‏فهمم که آنچه که مثلاً در ساعات فلان انجام مى دادم، آن نخواهد شد! یقیناً می ‏دانم. بهانه هایى هم خواهد آمد، آن را هم یقیناً می ‏دانم و به چشمم هم فوراً می ‏بینم.

تاثیر گناه و لغو

حالا در ماه مبارک، اگر شب گناه کردید، این طور نیست که گناه شبتان در روز اثر نگذارد، گرچه گناه روز نخواهد شد؛ ولى نمی ‏شود گناه انسان در سلب توفیقاتش در عالم انسان بی اثر باشد و هیچ اثرى در سلب توفیقات در انسان نگذارد این نشدنى است.
دقت کنید! شما شب گناه بکنید و این به هیچ وجهى در اعمال شما و روزه فرداى شما اصلاً اثرى نگذارد، این مانند این است که آتش باشد و پنبه‏ ای را در آن بیندازید و نسوزد. اگر این انتظار را از آتش داشتید، این را هم انتظار داشته باشید که گناهى از شما سر بزند و در سلب توفیق از شما چه در روزه تان، چه در کیفیت روزه تان و چه در اعمال دیگرتان اثر نگذارد! این محال است. حتماً محال است. آنقدر دقیق است که دقت کنید خواهید فهمید.
هر چیزى در جاى خودش، غیبت در جاى خودش، حرف اضافى زدن در جاى خودش. گناه نشد، کبیره نشد، همان حرف اضافى در شب ماه مبارک زدید، حرف بی ‏جا زدید لطمه‏ اش براى روزه فردایتان وارد می ‏شود. اما اگر آن حرف را خود روز می ‏زدید لطمه ‏اش بیشتر بود. اما این هم لطمه دارد هم براى روزه و هم براى اعمال دیگرتان.

 

بجا آوردن حق رکن هاى نماز

سؤال: این که فرمودید حق رکنهاى نماز را بجا بیاورید که از آداب روزه دار است، حق قیام نماز و رکعتهاى نماز که از ارکان هستند چگونه بجا آورده می ‏شود؟
جواب: کسى که می ‏خواهد حق قیام نماز را بعنوان رکنى از ارکان نماز را ادا بکند، معنایش این است که قیام در پیشگاه خدا براى عبودیت را در همه لحظات داشته باشد. قل انّما اعظُکُم بواحدة اَنْ تقومُوا لله مثنى و فُرادی؛ اَنْ تقُوموا لله، این همان قیام است. قیام در عبودیت، معنى قیام این است. البته این رکن است، حق این رکن را انسان این طور ادا می ‏کند که در کل ساعاتى که بر او می ‏گذرد، همتش، نظرش دوخته بر عبودیت باشد. یعنى صبح که از خواب بیدار می ‏شود براى عبودیت بیدار می ‏شود، اصلاً همتى ندارد جز عبودیت. و هر کار دیگرى هم غیر از عبودیت بظاهر انجام می ‏دهد، آن هم براى عبودیت است؛ در نیّت این شخص بنوعى براى رسیدن به عبودیت است. غذا می ‏خورد، خوردن به تنهایى براى او مطلوب نیست. براى حفظ حال و احوال و سلامتى و این که نیرو و اعتدال و اینها حفظ شود تا او بتواند عبودیت کند.

کسى که شب و روز «تابَ الى الله» است یعنى شب و روز قدم در عبودیت برمی دارد! کارهاى دیگرى هم که هر که بظاهر از دور نگاه بکند، غیر عبادت به نظر مى‏رسد از این شخص سر می زند مثل غذا خوردن، خوابیدن، زن گرفتن، شوهرکردن، کارکردن، مثلاً چیزى از بازار خریدن، مثلاً فرشى خریدن و امثال اینها، کارهایى که غیر از خدا خواستن است.
از بندگان خدا آنهایى که واقعاً بندگیشان را قبول داریم، آن کارهایى را که انجام می ‏دادند که ظاهرش شبیه غیرعبادت است، باطنش کاملاً جداى از کارهاى اهل دنیا است. او براى خدا این کارها را می ‏کند فلذا آن کارها هم در محدوده ‏ای که در عبودیت تأثیر دارد انجام می ‏گیرد. دیگر وقتى می ‏خورد آن خوردن نیست که اهل دنیا براى خوردن می ‏خورند. آن خوردنى است که اهل عبادت براى عبودتیش می ‏خورد. طبعاً کمّش، کیفش، وقتش، خصوصیاتش حتى ظاهراً ممکن است با خوردن اهل دنیا فرق بکند. این فرق ظاهری از آن باطن سرچشمه می ‏گیرد.  ممکن هم هست ظاهراً فرقى نداشته باشد.
درهر صورت عبودیت در قیام، این است که صبح که شما بلند شدید نظرتان بر این است که روز مرتب به خدا نزدیک بشوید، مقصد و مقصود شما اوست.
نیست در لوح دلم جز الف قامت دوست.. امثال اینها که در شعرها گفته‏ اند یا قبل از شعرها: لا اله الا الله. شعرها از اینجاها گرفته شده است: قُل الله ثمَّ ذرهُم، قل الله، قل الله، قل الله، ثمَّ ذرهم؛ توالله را بگو بقیه را ول کن! دیگر نیست در لوح دلم جز الف قامت یار. بگو لا اله الا الله؛ اَغیرَ اللهِِ ابغى ربًّا؟
اصلاً ببینید لحن چیست؟ من غیر خدا را بخواهم؟ با تعجب سؤال می ‏کنید. یا کلمه لا اله الا الله که بالاتر و جامعتر از همه است. من قبلاً می ‏گفتم که رسول الله به آن شخص گفت این یک کلمه را بگوئید و خلاص شوید، او می ‏گفت من نمی ‏گویم. او می ‏دانست که رسول الله چه می ‏خواست. والاّ گفتن خشک و خالى کلمه چیزى نیست! آن شخص گفت من نمی ‏گویم: لا اله الا الله؛ راستش این است که شب و روز در قیام عبودیت باشد، شب و روز او را بخواهد، معنى لا اله الا الله این است.
قولوا لا اله الا الله. بسم الله، دیگر عالم عوض شد بعد از این هر وقت صبح از خواب بیدار شدید بگوئید لا اله الا الله دیگر همیشه لا اله الا الله. شب هم لا اله الا الله، فردا هم لا اله الا الله، هیچ چیزى جز او نیست. کارهاى دیگرى هم که انجام می ‏دهى براى این است که لا اله الا الله را و همان عبودیت را ادامه بدهى!
این قیام است. کسى که از صبح بلند شده با دنیاى خودش بازى می ‏کند، در قیام نمازش هم حق قیام را ادا نکرده. آنکه شب و روز در طلب حق است وقتى در نماز قیامش را قیام عبودیت مى کند، آنجا هم قیامش، حدّش، حدودش و ادبش و صدقش مراعات شده.

خطورات ذهنی و قلبی

سؤال: خطورات وقتى در نماز و غیرنماز، در نیّت‏ها می ‏آید چگونه است؟
جواب: البته آن کس که خطور در ذهنش نمی ‏کند با آنکه داعیه ‏ای براى خطور دارد یکى نیستند. ولى آن که نیّتش از اوّل براى خدا بوده و در وسط به هر شکلى خراب کرد، ادامه نیّت استمرار نیست و استمرار حضور لزوماً باید باشد، اگر استمرار نداشت نمى شود.
کسى نیّت براى خدا می ‏کند در وسط، ریا پیش می ‏آید، نشد که، اوّل نیّتش براى خدا بود، این براى خدا بودن را باید ادامه بدهد تا آخر. اخلاص باید تا آخر ادامه پیدا کند. حضور هم همین طور. اوّل با حضور شروع کرد، تصمیم بر حضور هم داشت ولو حضور را در وسط خراب کرد، ادامه نداد، دیگر حضور مداوم نیست.

حکمت سلام آخر نماز

سؤال: چرا در جاهاى دیگر سلام در اوّل است ولى در نماز سلام در آخر است؟
جواب: اصلاً سلام آخر چه معنا دارد؟ اینها به اسرار نماز مربوط است که بحث جامعى کسى در اسرارالصلوة نکرده است. در نوشته ‏ها قطعاتى نوشته‏‏ اند، مانند مرحوم حاج میرزا جواد آقا و مرحوم امام، قطعاتى نوشته‏‏ اند، اما  بصورت مبسوط و منظم از اوّل نماز تا آخر نوشته ‏ای و گفته‏ ای نیست. شاید هم جهتش این باشد که گفتن و نوشتن بعضى مقاطعش خیلى سخت است و براى پائین آوردن مسئله و گفتن و هضمش سخت بوده. تا بحال از بزرگان کسى به فکر نیفتاده که اسرارالصلوة را از اوّل تا آخر بنویسد.
بهر صورت این سؤال یک بخشى است که به آنجا مربوط است که چرا سلام در آخر است و در آخر چه مفهوم دارد، اجمالاً براى شما مطالبى می ‏گویم و این اجمال معنیش این است که هم شما خوب نخواهید فهمید و هم این که ضمناً به شما یک جواب اجمالى داده می ‏شود، چیزى می ‏فهمید اما نه خوب و ممکن است خیلى از سؤالها در ذهنتان مطرح شود و اگر بخواهید سؤالاتى در ذهنتان مطرح نشود، آنوقتى است که بحث اسرارالصلوة از اول تا آخر گفته شود که جواب سؤالها در آنجا داده بشود.

 

مقام قرب

با توجه بر اسرار نماز از اول که نماز شروع می ‏شود از تکبیرةالاحرام که انسان به حریم خدا قدم می گذارد و آن منازل و مراحل را که طى می کند که سیر است و عروج است. نماز دقیقاً عروج است. الصلوة معراج المؤمنین، حرکت است، عروج است در عوالم بسوى عوالم قرب. حرکت است بسوى خدا و عوالم قرب. یکى پس از دیگرى، پشت سر گذاشتن است تا به جوار خدا رسیدن و به عالم جمع و وحدت و قرب رسیدن؛ آنهم در عوالم قرب پیش می ‏رود، در منازل توحید پیش می ‏رود تا به عین توحید برسد، در عوالم قرب پیش می ‏رود، تا به قرب برسد. در منازل عبودیت پیش می ‏رود تا به مقام بندگى برسد.
مقام بندگى و مقام قرب و توحید همه یکى است. مقام قرب همان مقام بندگى کامل است فى مقعد صدقٍ عند ملکٍ مقتدر، آنها که به مقام قرب با قدمهاى بندگى پیش می ‏روند، منازل عبودیت را طى می کنند.
در نماز، ـ اگر نماز، نماز باشد نه نمازهاى من و شما ـ بنده از اول تکبیر، شروع می ‏کند در مدارج عبودیت و عوالم عبودیت پیش می ‏رود و تا به آخر می ‏رسد، تا به آخرین مرحله از مدارج و مقامات عبودى، که آن مقام عبودیت، مقام بندگى است و در آنجا انسان فقط بنده است! هیچ چیزى در او باقى نمانده است جز بندگى! هیچ رنگى و صبغه ‏ای در او نمانده جز صبغه بندگى. همان که نه آن می ‏شود که براى ماست! اصلش آن است که به رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه ‏و آله عنایت شده که مقام محمود است؛ اشهد انّ محمداً عبدُه، این همان بندگى است، گفتم آن که براى رسول الله صلوات ‏الله‏ علیه‏ و آله است، مخصوص رسول الله ست. بعد جلواتش، تجلیّاتش، مراتبش مخصوص حضرات اولیاست و مراتب پائین ترش اگر از اتباع آنها کسى باشد که نمازش نماز باشد، به این مقام در حد خودش می ‏رسد.

 

مقام جمع

آن مقام عبودیت مقامى است که جز بندگى چیزى نیست آن مقام قرب است. همان مقام فنا است، همان مقام جمع است، مقام شهود است الى آخر. مقام رسیدن به خدا است! مقام لقاء است! همه اینها ـ به اعتبارات و لحاظهاى مختلف ـ به یک جا اشاره می ‏کند.
پس بنابراین، کسى که نماز را شروع می ‏کند، اگر نمازش نماز باشد تا مدارج عبودیت پیش می ‏رود تا به عبودیت برسد. در منازل توحید پیش می ‏رود تا به عین توحید برسد، در مدارج قرب پیش می ‏رود تا به قرب برسد. اینها تعابیر مختلفى است. عوالم سیر می ‏کند، مدارج سیر می ‏کند، عروج می ‏کند پیش می ‏رود تا می ‏رسد به آنجا که باید برسد. گفتم هم مقام بندگى است، هم مقام قرب است، هم مقام مشهود است، هم مقام لقاء است، هم مقام جمع است.
جمع: مقامى است که آنجا مؤمنین با همدیگر و با خدا، در محضر خدا، مؤمنین با هم جمع مى‏شوند. مؤمنین با همدیگر، با ملکوتیان، با ملائکه مقرب، با آن موجودات نورى، همه هم «زیاد» هستند، در جوار خدا و هم «یک» هستند که مقام جمع و شهود می ‏گویند، به مقام جمع می ‏رسند.
آنجا که مؤمن در مقام نماز آماده شد، سزاوار شد، همرنگ شد براى جوار قرب، براى لقاء خدا، در جوار قدس، آمادگى تکوینى پیدا کرد، یعنى مدارج را طى کرد، آمادگى پیدا کرد که با آن عالم می ‏سازد، با خدا می ‏سازد، با قدس خدا می ‏سازد، با جوار خدا می ‏سازد، با مقام بندگى می ‏سازد. چون جز بندگى چیزى ندارد. با همه آنهایى که آنجا هستند و همه این خصوصیات را دارند می ‏سازد. هیچ حالت تضاد و نساختن و جنگ و دعواى تکوینى نساختن با آنها را ندارد. وقتى که به آن مقام می ‏رسد، اولین سلامى که داده می ‏شود: «السلام علیک»! یعنى ورود به جوار قرب رسول اکرم صلوات‏ الله‏ علیه‏ و آله، به زمره رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله وسلم، با مناسبت و همرنگى و همدلى و فانى شدن. این سلام اول.  سلام بر رسول الله علیه‏ و‏علی‏ آله صلوات‏ الله.
بعد در مقام جمع که اول سلام به رسول الله است، چون بقیه در زمره رسول لله هستند، که او حجاب اکبر است، بعد می ‏گویند: «السلام علینا»، در مقام «جمع» و «السلام علیکم» در مقام «کثرت». یعنى السلام علینا در مقام وحدت، السلام علیکم در مقام کثرت. گرچه مقام وحدتشان غیر از مقام کثرت نیست، حالا در مقام کثرت تک تک هم سلام بگیرند، السلام علینا و السلام علیکم. این باید همین جا باشد!
این سلام باید در اول باشد یا در آخر؟ پس روشن شد که سلام چرا در آخر نماز قرار گرفته، گرچه خودش اول کار است. سیر می ‏کند می ‏رسد به عالم جمع به آنجا، به آن عالم جمع که باید با آن عالم جمع مناسبت داشته باشد، و این سلام دادن، اعلام مناسبت با جمع است. مناسبت هم به زبان نیست، به وجود است. حالا در اینجا به زبان می ‏آید: السلام علیک ایّها النبىُّ و رحمة الله و برکاته، السلام علینا و السلام علیکم.
حالا روى این حساب وقتى کسى به کسى سلام می ‏دهد، مسلمانها که به هم سلام می ‏دهند، باید از این شخص که سلام می ‏دهد، به آن سلام گیرنده هیچ ناسازگارى، تضاد، نساختن و هیچ مشکل، نیاید: انّما المومنون اخوة؛ ما یک روحیم اندر دو بدن. البته از این سلامها در این روزگار نیست. مثلاً اگر باشد سلامى که شرعاً براى مؤمنین هست این است که ما یک روحیم اندر دو بدن، همین سلام که شعار مسلمانهاست، مؤمنین واقعى به هم دیگر رسیدند سلام می ‏دهند: السلام علیک می ‏گوید و طرف هم می ‏گوید: السلام علیک و رحمه الله و برکاته، یعنى ما یک روحیم اندر دو بدن. نه از تو به من و نه از من به تو گزندى نخواهد رسید. هر دو مقصدى جز خدا نداریم.
مرحوم امام می ‏گفت آنها که هوا ندارند و جز خدا را نمی ‏خواهند، با هم دعوائى ندارند، با همدیگر مخالفتى ندارند، چون مقصدشان خداست. از این به آن ، از آن به این  اذیت [نمی ‏رسد]. ضرر و لطمه، همه از هواى نفس است. وقتى هیچ چیز جز خدا نماند و همه همرنگ شدند و جز صبغه الهى نماند، هوى و هوسى نماند، هر مومنى نسبت به مومن دیگر «سلام» است، همان: انّما المومنون اخوة، ما یک روحیم اندر دو بدن.

سؤال: آیا رسول الله صلی‏ الله‏ علیه ‏و آله به خودشان سلام می ‏دادند؟
جواب: جواب روشنى نداریم، شاید به همه ملکوتیان و اینها که در جوار او هستند سلام می ‏داد ـ حرفها اینجا زیاد است. گفتم، وقتى به اجمال گفتیم، دهها سؤال براى شما پیش خواهد آمد. اگر مسئله باز نشود دهها سؤال پیش می ‏آید. یکى از آنها این سؤال است. و اگر باز بشود خیلى مسائل روشن می ‏شود، خیلى چیزهاى جالب و عجیب پیش می ‏آید ـ البته ما هم وقتى السلام علیک می ‏گوییم و اگر کسى خوب نماز بخواند، وقتى سلام می ‏دهد، آنهائى را هم که می ‏بیند اگر مکاشفه ‏ای برایش پیش بیاید، سلامش، سلام دیگرى خواهد بود. یعنى مثلاً رسول الله را خطاب می ‏کند و سلام می ‏دهد، و یا «السلام علینا» را می ‏گوید، ممکن است جمع را هم شاهد باشد، «علیک» را شاهد باشد، «علینا» را شاهد باشد، «علیکم» را شاهد باشد، شاهد آن صحنه باشد که با سلام وارد آن صحنه می ‏شود، شاهد رسول الله باشد، شاهد صحنه‏ ها باشد.
قرآن براى کسى که می ‏خواند و عمل نمی ‏کند ظاهر و باطن و حقیقتش معلوم نیست با من چه مواجهه ‏ای دارد، نکند ضرر بکند، حضور فایده ‏اش یکى دوتا نیست از جمله حضور صدق را هم می ‏کشد می ‏آورد توجه قلبى و فکرى به خدا می ‏شود حضور در مرتبه اول. از این پائین‏تر حضور نداریم، حضور در فعل و قول.

۰ نظر
حسین