درباره روزه ماه مبارک رمضان

توجه به باطن روزه

درخصوص ماه مبارک می ‏خواستم تذکراتى بدهم با مقدمه بسیار مجمل، مطلبم را به شما می ‏گویم و آن اینکه یکى از گرفتاریهاى کلى ما که در ماه مبارک به سراغ ما می ‏آید ـ که از ظهورات و تجلیات هواهاى نفسانى ماست ـ و باید مراقبت بکنیم، این است که ما در عبادات معمولاً سعى می کنیم به صورت ظاهرش بپردازیم و از حقیقت عبادتها ـ که بدست آوردنش و دارا بودنش و تحصیل و اداءاش سخت است ـ معمولاً شانه خالى می کنیم. بطور کلى اینطور است، منظور من در اصل روزه است ولى در همه جا این گرفتارى کلى هست.

تکرار می ‏کنم به حکم هواى نفس و به اقتضاى هواى نفس من و شما این ابتلاء را داریم که سعى می ‏کنیم در عبادات، صورت ظاهرش را، تصویر ظاهرى اش را که بسیار آسان است انجام بدهیم و اما از حقیقت و باطن عبادت که اصلش همان باطنش است و به باطن ما می ‏رسد و همان هم به درد می ‏خورد، معمولاً ما شانه خالى می ‏کنیم. وقتى گفته می ‏شود نماز بخوانید، از ترس جهنم نماز می ‏خوانیم، ولى صورت نماز را سعى می کنیم بجا بیاوریم که درست باشد ـ از آن مقدماتش گرفته تا طهارتش، وضویش، مکانش و لباسش و قرائتش، آداب ظاهرى ‏‏‏اش ـ اما آن باطنى که نماز دارد و ما مکلف به آن باطنش هم هستیم، آن حقیقتى که نماز دارد و ما موظفیم آن حقیقتش را هم به دست بیاوریم، حقیقتش را هم دارا باشیم، حقیقتش را هم اقامه بکنیم، از اینها معمولاً ما شانه خالى می ‏کنیم. مثلاً وقتى به رکوع می ‏رویم سعى می ‏کنیم همین رکوع باشد، دستها به زانو برسد، کمر چطور باشد، جمله سبحان ربى العظیم و بحمده را چطور بگوئیم، تمام نشده بلند نشویم، بلند شدیم بعد از تمام شدن قد راست باشد و الى آخر. اما توجه نداریم که این ظاهر رکوع است، تحصیل این زیاد مشکل نیست، اصلاً هیچ مشکل نیست! مشکل آنجاست که در رکوع، دل شما و روح شما هم در حال تعظیم باشد، دل در تعظیم باشد و بدن تعظیم دل را تصویر بکند. دل تسلیم در برابر حضرت عظیم باشد یعنى تسلیم در برابر اسم عظیم باشد، دربرابر کبریاى حق باشد. حضرت عظیم، از اصطلاحات است، ما در حضور خدایى که اسماءَش همه جا را پر کرده است و در همه جا حاضر است و ما در محضر، حضور، یعنى در حضرت خداى متعال هستیم. خدا اسماء دارد، با همه اسماءَاش در همه جا حاضر است و ما هم در محضر خدا با همه اسماءَاش هستیم. از جمله از اسماء خدا اسم عظیم است. ما همیشه در حضرت عظیم هستیم یعنى در محضر خداى عظیم هستیم و نمی ‏فهمیم. حالا من نمی ‏خواهم بگویم مسئله رکوع چیست. اگر ما بفهمیم، شما بفهمید باید شب و روز براى همین یکى گریه بکنیم که خدا ما را ببخشد که ما در برابر حضرت عظیم چه جسارتها کرده‏ ایم و می ‏کنیم. حتى آنوقتى که به خدا می ‏گوئیم در محضر خداى عظیم رکوعى می ‏خواهیم بجا بیاوریم، باز دل ما ادب تعظیم را بجا نمیاورد. بدن تصویر می کند، در رکوع طورى، در سجده طورى، در قیام طورى. در همه حرکات نماز که یک صورتى دارد و باطنى دارد، ما فقط صورتش را تصویر می ‏کنیم و از تحصیل باطنش شانه خالى کرده ‏ایم. حتى به فکر این نیستیم که لااقل دلمان را، فکرمان را فقط چند دقیقه در محضر خدا بحالت حضور فکرى و حضور قلبى جمع کنیم و بدانیم که چه می ‏گوئیم. این را ما به دست نمی آوریم و در این باب سعى نمی ‏کنیم. این اندازه بخودمان زحمت نمی ‏دهیم که خودمان را جمع بکنیم و پراکنده نشویم. بدون اداى حداقل باطن نماز، حالا مرتبه بالایش بالاست که در سجده چطور باید باشد، بین سجده چطور، سجده دوم چطور، بلندشدن چطور، در همه عبادات. خلاصه این گرفتارى ماست، ذکر می ‏گوئیم همین طور، دعا می خوانیم همین طور.

در اینجا حالا منظور من روزه است که این باب هم باب طولانى است که اگر صحبت بشود مطالب زیادى در اینجا هست، یادتان نرود تکرار می ‏کنم ما به حکم هواى نفس و به اقتضاى هواى نفس در عباداتى که انجام می ‏دهیم صورت ظاهرش را اگر موفق شدیم انجام بدهیم، اما هیچ سعى نکرده‏ ایم از بواطن و حقایق عبادات چیزى به دست بیاوریم. فلذا کار ما بسیار سخت است،  بسیار بسیار سخت است.

روزه هم یک ظاهرى دارد و یک باطنى دارد.  باطن روزه را ما سعى در تحصیلش نمی کنیم. از باطن روزه هم آن بواطن دقیق را من به شما نمی ‏گویم، نمی ‏توانم بگویم، به اجمال کمى از باطن روزه را که ما شانه خالى کرده‏ ایم و بظاهرش اکتفا کرده ‏ایم توضیح می ‏دهم و امیدوارم انشاءالله ماه مبارک که می ‏آید ما متذکر باشیم.  دقت کنید.

مى بینید من و شما که روزه می گیریم از ظاهر روزه یک مقدار برخوردار هستیم، نمی خوریم، نمی ‏آشامیم، چیزهایى که از مبطلات صریح و واضح روزه است ما اجتناب می ‏کنیم مانند خوردن و آشامیدن و بعضى چیزهاى دیگر.

نمى دانم شما به ابواب روایات دقت کرده اید؟ که اینها را فقها جمع بندى کرده‏ اند، که بالاخره منظور چیست؟ مثلاً روایتى ما داریم که اگر انسان غیبت کرد روزه  ‏اش باطل است، اگر دروغ گفت روزه اش باطل است، اگر اصلاً معصیت کرد روزه اش باطل است.  اینها را فقهاى بزرگوار ما با جمع بندى بین روایاتى که در مقام اجتهاد داشته‏ اند و حق هم همین است اینجور گفته ‏اند که مبطلات روزه خوردن و آشامیدن و اینجور چیزهاست. باطن روزه را این غیبت و امثال آن باطل می ‏کند، بیش از این دیگر نه آنها وظیفه شان بوده و نه گفته اند.

اگر شما یک وقتى روایات را مطالعه بکنید و از نحوه برداشت فقها بى خبر باشید خودتان را وحشت برمى دارد، که اصلاً از روزه‏ های ما چیزى نمانده! و واقعیت اش هم همین است. چون ما به باطن روزه توجه نکرده ایم، از روزه ما در باطن خبرى نیست. کما اینکه از نماز ما در باطن هیچ خبرى نیست، خیلى روى این مسئله توجه بکنید. من شما را تکلیف نمی کنم که باطن بالاى روزه را به دست بیاورید، من و شما اهل آن تکلیف ها نیستیم. فقط می ‏خواهم بگویم که یک مقدار از آن چیزهاى حادّى که دیگر در باطن اثرى از روزه دار بودن را نمی ‏گذارد باقى بماند، اقلاً از آنها اجتناب بکنید، نه باطن بالاى روزه. نمی دانم مقصود مرا خوب می ‏فهمید؟ مجبور هستم باز یک مقدار جمله را عوض بکنم.

مرتبه اول روزه حقیقی

باطن روزه خودش مراتب دارد، مرتبه اولش را من می ‏خواهم بگویم سعى بکنید داشته باشید مرتبه اول باطن روزه را، مراتب بالایش کار ما نیست، یعنى ما اهلش نیستیم، یعنى زحمت نکشیده‏‏ ایم. نه اینکه نمی ‏توانیم، می ‏توانیم لا یکلف الله نفسا الا وسعها هرچه خدا تکلیف کرده است در وسع همه هست ولى ما سعى نکرده ‏ایم و به دست نیاورده‏‏ ایم. باطن روزه مراتب دارد، آن مرتبه اولش را می ‏خواهم بگویم که لااقل من و شما سعى بکنیم به دست بیاوریم که نتیجه اش این می ‏شود که در باطن هم ـ لااقل در آن مرتبه بسیار ضعیفش ـ ما را بعنوان صائم و روزه دار حساب کنند نه روزه خوار.

آن که می ‏گوید غیبت کردى روزه است باطل است، راست می گوید، روایت است، یعنى تو در باطن روزه دار نیستى. اگر دروغ گفتى روزه ات باطل است یعنى در باطن تو حتى مرتبه اول روزه را ندارى، صائم نیستى! اینها را شما مواظبت بکنید، چند چیز است من براى شما می ‏شمارم:

ترک گناه

کلاً [ترک] گناهان است، در یک کلمه اگر بگوئیم یعنى وقتى روزه می ‏گیرید، کلاً گناهان را ترک بکنید. من هم مثل شما، حرفش را می زنیم، هیچ خجالت هم نمی ‏کشیم که در ماه مبارک براى اینکه روزه مان روزه باشد گناه نکنیم! انسان خجالت می ‏کشد، لااقل روزه تان روزه باشد، گناه نکنید! این خجالت دارد یا ندارد؟ می فهمید چه می ‏گویم؟ در عین حال خجالت هم داشته باشد، دیگر چه باید کرد، باید گفت. حالا اصل خجالت و افتضاح من و شما بعد است، داستان طولانی دارد، بعدش دیده خواهد شد. به خدا پناه برید از آن افتضاحى که در پیش دارید، از آن فضیحى که هست. دعا بکنید اللهم لا تفضحنا فى الدنیا و الاخرة علی رؤس الاشهاد فضیحتى است که عجب عالمى است. به هر صورت خجالت هم بکشیم مطلب این است که باید به ما گفته شود، فلذا من به شما می ‏گویم: اگر می ‏خواهید روزه تان مرتبه اول باطن روزه را داشته باشد گناه نکنید والسلام. اگر این کلمه جامع را در نظر بگیرید مرتبه اول از روزه را خواهید داشت. حالا خوردن و آشامیدن و آن مبطلات روزه که هست از آنها که گفتنى نیست باید اجتناب بکنید، از گناه هم اجتناب بکنید، مواظبت بکنید که زبانتان، چشم و گوشتان و اعضاء و جوارح تان کلاً گناه انجام ندهد و دلتان و فکرتان.

البته اینها را هم اضافه کنید که فکر نکنید فقط گناه چشم است و گناه زبان است و گناه گوش است، که اگر خوب هشیار نباشیم از اینها هم غفلت می ‏کنیم و گناه دل را به حساب نمی ‏آوریم. سعى بکنید گناه نکنید، نه چشمان، نه دستتان، نه گوشتان و نه زبانتان و نه دلتان و نه پاهایتان و نه اعضاء و جوارحتان. یعنى قدمى برندارید، بجایى نروید که حرام است. یکى دو روایت اینجا می ‏خوانم با روایت مطلبم را به آخر می ‏برم. امیدوارم خدا من و شما را به روزه‏ای که اجمالاً حقیقتى داشته باشد موفق بکند. از حالا هم از خدا بخواهید که خدا شما را محروم از روزه ماه مبارک نکند.

در روایتى می ‏فرماید که : قال رسول الله صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله : ان ایسر ما افترض الله علی الصائم فى صیامه ترک الطعام و الشراب، فکر نکنید سختى در این است که نخورید و نیاشامید، آسانترین چیزى که خدا واجب کرده است براى روزه دار در روزه اش ترک طعام و شراب است. یعنى مشکل جاى دیگر است، مشکل همان تحصیل باطن روزه است.

روایت دیگر : سمعت ابا جعفر علیه ‏السلام یقول:  ان الکذبه لتفطر الصائم، دروغ موجب افطار می ‏شود!

حالا این یکى از آن روایتهاست، از آنها نمی خوانم که موجب وحشت می ‏شود، و النّظرة بعد النظرة، نگاه به نامحرم روزه را باطل می ‏کند و الظلم قلیله او کثیره، به کسى ظلم کردى روزه را باطل می ‏کند، چه کم باشد، چه زیاد. این رفت به سراغ باطن. یک دروغ گفتى روزه ات باطل می ‏شود.  نه دروغ به خدا و رسول صلوات‏ الله ‏علیه ‏و آله  آن که دروغ بسیار بالاست. آن اصلاً ظاهر روزه را هم باطل می کند، این را می دانید. دروغ بستن به خدا و رسول، مثلاً شما بگوئید رسول الله صلی‏ الله ‏علیه‏ و آله چنین فرموده، ولى دروغ باشد، این اصلاً ظاهر روزه را هم باطل می ‏کند. ولى در این روایت همین دروغ معمولى است. دروغ روزه را باطل می ‏کند، نظر به نامحرم روزه را باطل می ‏کند ظلم باطل می ‏کند، قلیله او کثیره، رفت به سراغ باطن.  آنجا فرمود آسانش این است که انسان نخورد و نیاشامد.

روایت سوم: قال:  سمعت ابا عبدالله علیه ‏السلام یقول: لیس الصیام من الطعام و الشراب ان لا یأکل الانسان و لا یشرب، روزه فقط از طعام و شراب نیست که انسان نخورد و نیاشامد، روزه این نیست فقط، ولکن اذا صُمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و بطنک و فرجک واحفظ یدک و فرجک و اکثر السکوت الا من خیره و ارفق بخادمک، وقتى که شما روزه می ‏گیرید تنها اینها نیست، باید چشمت، گوشَت، زبانت، شکمت اینها همه باید روزه بگیرند، همه اینها را باید حفظ بکنى. بعد می ‏فرماید:  فاکثر السکوت، ساکت باش وقتى روزه گرفتى، حرف نزن، این هم یک دستور دیگر است.

قبلاً هم به شما در تذکرات سالهاى گذشته گفته ام، هرچه می ‏توانید حرف نزنید، به سکوت بگذرانید، ذکر یا سکوت. البته ذکر که داخل این حرف زدنها نیست، ذکر است. همین اندازه حرف نزن، حتى در این حرفهاى معمولى یک طورى بکنید که کم حرف بزنید. خلاصه روزه دار در یک عالم دیگر است. یک وقار دیگر دارد.

در روایت هست روزى که روزه دار هستى با روزى که روزه دار نیستى یک کسى که شما را می ‏بیند در یک حال نمی ‏بیند، این طور نباشد، وقار روزه دار باید چیز دیگر باشد، حرف کم بزند، همین حرفهاى معمولى که می ‏زنیم، اکثر السکوت الا من خیر، سکوت را زیاد بکن. این هم به باطن روزه می ‏خورد. همه اینها به باطن مربوط است. حفظ زبان حفظ گوش و اینکه گناه بکند همه به باطن مربوط است، و ارفق بخادمک، آنهایى که زیردست شما هستند، آنها را با یک رفق رفتار بکنید که این هم به باطن روزه مربوط می ‏شود.  این هم یک روایت بود.

روایت چهارم: إِذَا أصبحتَ صائما فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ عَنِ الْحَرَامِ وجارحتک وجمیع أعضائک عَنِ الْقَبِیحِ ؛ چند جمله می ‏فرماید:  من آنها را معنى نمی ‏کنم: همه اعضاء و جوارح تو باید از قبیح روزه بگیرد. وَ لْیَکُنْ عَلَیْکَ وَقَارُ الصَّائِمِ ، باید وقار روزه دار را داشته باشیم؛ والزم ما استطعت من الصمت والسکوت، و آنچه می ‏توانى صمت و سکوت داشته باش، إلا عن ذکر الله، مگر ذکر و دعا و تلاوت که آنها چیز دیگرى است. وَ لَا تَجْعَلْ یَوْمَ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِک،‏ روز روزه دار بودنت را مانند روزهاى دیگر قرار نده.

 بعد دوباره جمله هائى می ‏فرماید باز آنها را من معنى نمی ‏کنم تا می رسد به ، وإیاک.. بپرهیز: والقهقهة بالضحک از با قهقه خندین در موقعى که روزه هستى. البته جدا می ‏گوید هم از قهقه و هم از خندیدن. فإن الله یمقت ذلک، اگر روزه دار بودى خندیدى، قهقه کردى و آنچه که گفت نکن، اینها را کردى، زیاد حرف زدى خدا مغبوض می دارد. و از این دستورات زیاد است، خواستید به جلد بصائرالشیعه که مربوط به روزه است مراجعه و مطالعه کنید.

[متن کامل روایت: وَ قَالَ ابوعبدالله (الصَّادِقُ) علیه‏السلام : إِذَا أصبحتَ صائما فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ عَنِ الْحَرَامِ وجارحتک وجمیع أعضائک عَنِ الْقَبِیحِ وَ دَع عنک الهذی وَ أَذَی الْخَادِمِ وَ لْیَکُنْ عَلَیْکَ وَقَارُ الصّائِمِ والزم ما استطعت من الصمت والسکوت إلا عن ذکر الله وَ لَا تَجْعَلْ یَوْمَ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِک‏ وإیاک والمباشرة والقبلة والقهقهة بالضحک، فإن الله یمقت ذلک (وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج ۱۰ - ص ۱۶۵ ؛ النوادر - أحمد بن عیسی الأشعری - ص ۲۰ )]

خلاصه منظور این است که روزه باطنى دارد و انسان باید سعى کند روزه اش باطن داشته باشد. باطن روزه را زیاد به دست بیاورد و من به شما زیاد تاکید می ‏کنم که در این باب حتماً برنامه ریزى هم داشته باشید. از حالا مواظبت بکنید با یک برنامه‏ ای پیش بیایید که موفق باشید در ماه مبارک گناه نکنید، موفق باشید در ماه مبارک کم حرف بزنید، موفق باشید در ماه مبارک نخندید، قهقه نکنید، موفق باشید خُلق بالاتر داشته باشید. برنامه ریزى قبلى هم داشته باشید چون برنامه ریزیها خیلى هم مؤثر است. امیدوارم ان شاءالله خدا ما و شما را به روزه خوب موفق بکند.