بیاناتی از حضرت آیت الله محمد شجاعی (ره)

با سلام، در این وبلاگ می توانید مطالب مرتبط با مرحوم حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی را مطالعه بفرمایید.

۴ مطلب با موضوع «سخنرانی :: نماز» ثبت شده است

نماز-۴

بخش چهارم

سلسله مباحثی درباره نماز از آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

نکته دیگر هم بگویم از نماز که وقتی بلند می شوید برای نماز خیلی زود و سریع نماز را شروع نکنید، لحظاتی را بایستید؛ این را عمل کنید، این نکته برای عمل است، آن یکی که مصیبت بود که باید سعی کنید در آن مسیر... 
ببینیم آیا حل می شود یا نه؟ اما این را برای عمل می گویم، سعی کنید عمل کنید خیلی مؤثر است؛ من و شما سعی می کنیم نمازمان حالی داشته باشد و با این وضع روحی و سابقه روحی که داریم و داشته ایم بالاخره موفق نمی شویم، ما را رد می کنند، فراموش نکنید وقتی به نماز می ایستید، حلاوت ذکر را ندارید، به ما نمی چشانند و اصلاً حال فرار داریم که زود تمام بشود و هر چه سعی می کنیم متوجه باشیم باز دلمان به این سو و آن سو می رود، این تازه این سوی قضیه است که من و شما وقتی تحلیل می کنیم، توضیح می دهیم این طور می شود، اما آن ســـوی قضیــه چیست؟
ردّ خداست که بسیار مصیبت بزرگی است و این از روایات استفاده می شود؛ کسانی که شرایط نماز را نداشته باشند وقتی به نماز می ایستند، خدای متعال قسم یاد می کند به آن عزّت و جلال  خودش که هر کسی را به جوار خود راه نمی دهد؛ کسانی که بی شرایط وارد نماز می شوند، می فرماید: من حلاوت ذکرم  را از او می گیرم، او را ردّ می کنم، راه نمی دهم؛ آن سوی قضیه بسیار خطرناک است. این سوی قضیه را انسان فکر می کند، زیاد بد نیست ولی آن سوی قضیه را باید کسی که دید توحیدی دارد اول ببیند.
درنماز عجله کردن، در نماز حلاوت نماز را نداشتن که زودتر تمام شود، خلاص بشویم، به زور خواندن چون تکلیف است و دل این طرف و آن طرف رفتنش، یکی صورت آن ســـویی دارد و آن این است که خــدا راه نمی دهد، ردّ مـــی کند، فعــلاً مـن و شـما بـدون تعـــارف شُبهـــه ای ندارم که وضــعمان همین است.
برای این مصیبت یک چیز آسانی بگویم، البته حلّ مشکل به صورت اساسی، تزکیه و سلوک و تطهیر باطن را در پیش گرفتن است، ولی به قول معروف چاره ی جزیی است که وقتی به نماز می ایستید، فوری شروع به نماز نکنید، بین اقامه و نماز یا قبل از شروع اذان و اقامه، لحظاتی با دردمندی به خدا متوجه باشید که در محضر او هستید، توجه یک کسی که مُجرم است و شرمنده، که خدایا مرا با گناهانم، با خطاهایم، با آن طغیانم، با فسادم، با عصیانم، با جرائمم  مؤاخذه نکن، عفو بکن، مُجرم و شرمنده ام، مرا رد نکن، از محضر خودت بهره ای به من برسان، در نمازی که می ایستم مرا طَرد نکن، آن وقت این دعا را تکمیل بکنید با قسم دادن خدا به محمّد و آل محمّد صلوات الله و سلامُه علیهم اجمعین، آن وقت شــــروع کنیـد.
آن وقت سعی کنید که در حال حضور باشید، این ( مساله فوق ) بسیار مؤثر است، یعنی مُجرّب است، بالاخره انسان وقتی رو به خدا کرد، دست خالی برنمی گردد هر چه مجرم هم باشد؛ این از من و شما، با این وصف رو به خــدا آوردن، بـــی نتیجـه نخواهد بــود.
آن وقت می بینید که سعی می کنید نمازتان یک حالی داشته باشد، این سعیتان به ثمــر می رسد تا وقتی که این کار را بکنید، چون خدا کمک می کند، راه می دهد؛ البته گفتم چاره اساسی قضیه این نیست، چاره اساسی این است که وقتی انسان به نماز قیام می کند در حدّ خودش صلاحیت قیام به نماز را داشته باشد، خودش را تزکیه کند، اولاً از گناه سخت اجتناب کند و خودش را، باطنــش را تزکیــه کند از آنچه که موجب می شود خـدا ردّش کنـد.
این که گفتم از بعضی از روایات استفاده می شود که خدا می فرماید به عزت و جلالم قسم، حلاوت ذکرم را از تو می گیرم، روایتی است در مصباح الشریعه، در تکبیر هست آنجا که کسی تکبیر را بدون واجد شرایط بودن، بگوید که ماها باشیم و شماها باشید، این خطاب از خدا می آید، همان تکبیر اول؛ تکبیرةُ الإحرام را کسی بدون صَلاحیّـت گفت مثل من و شما، یعنی تکبیری گفت که تکبیر نیست، آنوقت این ندا می آید؛ البته ما فقط عدم صلاحیتمان در تکبیر گفتنمان نیست، در همه جهات هست، در تکبیر این ندا می آید، گفتم بعد دلیلش هم این است که وقتی دیدید در نماز راه پیدا نمی کنید، نه اینکه شما راه پیدا نمی کنید، یعنی راه نمی دهند.

۰ نظر
حسین

نماز-۳

بخش سوم

 

سلسله مباحثی درباره نماز از آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با این مقدمه من این روایت را برای شما اجمالا ترجمه می کنم. شروط و شرایط قبول شدن نمار را از زبان خدای متعال بیان می فرماید، یعنی آن نمازی که قبول می شود و انسان را مقبول خدا می گرداند، کدام نماز است؛ حالا روایت را دقت کنید: عَن ابی عبدالله علیه السَلام: قالَ اللهُ تبارکَ و تعالی انّما اَقبلُ الصّلوةَ لمَن تَواضَع لعَظمتی، خدای متعال فرموده، حقیقت این است که من نماز را قبول می کنم ( اولین شرط را می فرماید ) از آن کسی که در برابر عظمت من خاضع باشد.
شما وقتی به حال خودتان هستید بالطبع انجذاب و کِشش روح شما، انس روح شما با کیست؟ با چه آرام می شود؟ به سوی چه چیز میل دارد؟ این از خصوصیات روحی است، بالاخره هر کسی با چیزی، چیزهایی آرامش دارد، با آنها مآنوس است، بسوی آنها انجذاب دارد، با آنها خوش است، به این می گویند اُنـس. بین عرفا و اهل معرفت اسمش انس است. هر کسی با چیزهایی مآنوس است منتهی در محاسبه خوب دقت کنید، شما خودتان را فریب ندهید که بگویید ما مآنوس با خدا هستیم؛ اگر خواستید بدانید با چه چیزهایی انس دارید، نماز را میزان قرار دهید. گفته اند که نماز میزان است فراموش نکنید، برای خیلی چیزها می شود گفت برای ارزیابی همه حقیقت ها، برای یک مومن و بنده خدا، میزان نماز است.
این را هم باید بفهمید که انجذاب روح شما با خداست، یا با غیر خدا، به خدا مآنوس است یا به غیر خدا؛ این را هم خواستید بفهمید باز به میزان نماز مراجعه کنید، ببینید وقتی شما شروع به نماز می کنید از خدا در فرار هستید، اینجا و آنجایید، حتی به زور سعی می کنید خودتان را در نماز نگهدارید و فکر و دلتان این و آن سو می رود و نمی توانید، بفهمید اُنس با خداست یا غیر خدا؟ غیر خدا؛ این میزان است. اگر انسان به میزان مراجعه نکند خودش را فریب می دهد.
انسان باید خودش را بررسی کند و بفهمد که انس او با چیست؟ آن وقت وقتی نتیجه گرفتید که روح ما وقتی ما باشیم و روح ما که تا بخودش واگذار بکنند به غیر خدا مآنوس است، بسوی غیر خدا آرام است، میل دارد، بسوی اینها کشیده می شود و از خدا در حال فرار است، فکر می کنید با این بافت روحی اگر به آن سو برویم چه می شود؛ ما باید به زور بسوی خدا راه پیدا کنیم یا با اُنس و کِشش؛ به زور که نمی شود، وقتی طبیعت روح ما این است که از خدا فرار می کند، وقتی که از بدن هم قطع علاقه می کند همین روح است، این روح بسوی خدا نمی رود، میل ندارد، فرار می کند؛ این مصیبت است دیگر، این یکی که بسیار مصیبت بزرگی است، نمی فهمیم و نخواهیم فهمید با این اوضـــــاع، که این چیست.
اما در این وضع و حال می شود انسان توسل بکند به اولیاء از جمله حضرت زهرا سلام الله علیها که نظری کند که این مشکل حل بشود و اگر این مساله حل شود خیلی مشکل ها برای من و شما حل می شود و آنوقت دیگر وقتی به نماز می ایستیم، مآنوسیم، خوشحالیم، خسته نمی شویم، اینطور نماز نمی خوانیم که زود تمام کنیم و برویم بنشینیم صحبت کنیم، این حالت فرار است، توسل کنید و نتیجه بگیرید؛ در این وقتها که گریه می کنید از فرصت استفاده کنید توجهی از حضرات بشود، آنها در مجلس حضور دارند، اگر صلاحیتی در مجلس باشد.

۰ نظر
حسین

نماز-۲

بخش دوم

سلسله مباحثی درباره نماز از آیت الله استاد محمد شجاعی مدظله العالی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

در بحار جلد ۶۹ صفحه ۳۹۱ بابی دارد به نام جوامع للمکارم الاداب، در این باب آن خصوصیات خوب را که باید انسان داشته باشد و آدابی که برای آنها هست بیان فرموده است، روایات عجیبی در اینجا آورده است عجیب از نظر آن مضامین و حقایقی که در این روایات هست، این روایتی که اینجا می خوانم یکی از آن روایت ها است.

روایت ۶۶ از محاسن البرقی نقل کرده با سند از امام صادق علیه السلام قال: قال اللهُ تبارکَ و تَعالی انّما اَقبلُ الصّلوةَ لمَن تَواضَع لعَظمَتی، امام صادق علیه السلام می فرماید: خدا فرموده است که من نماز را قبول می کنم از کسی که در برابر عظمت من خاضع باشد.

در حقیقت در این روایت شرایطی که در قبول شدن نماز هست بیان فرموده است، البته تفسیر و شرح روایت و شرایطی را که در اینجا ذکر فرموده است بسیار طولانی است من به اجمال ترجمه می کنم و می گذرم اما در مجموع با همین ترجمه اجمالی می توانیم بفهمیم که شروط یا شرایط سنگینی برای قبول شدن نماز در پیشگاه خدای متعال است. اصلش این است که عبادت انسان قبول بشود و اگر قبول نشود چه فایده ای می تواند داشته باشد، اینکه انسان تکلیف را به صورت صوری انجام داده است؛ البته بی فایده کامل هم نیست؛ باز از مجموعه روایات و اشارات آیات استفاده می شود که کسی که نمازش قبول نشده با آنکه نماز نمی خواند یکی هم نیست، تکلیفی انجام داده باز یک چیزی است اما قبول شدن، مساله دیگری است.

آنچه که انسان را به خدا نزدیک می کند، به جوار خدا راه می دهد، عمل های قبول شده است، نه هر عملی، هر عملی انسان را به خدا نزدیک نمی کند ( این نکته ها خوب یادتان باشد) هر عملی انسان را به سوی خدا نمی برد، به جوار خدا راه نمی دهد، آن عملی که مقبول باشد انسان را به جوار خدا راه می دهد، بسوی خدا می برد، به خدا نزدیک می گرداند.

ببینید چقدر فرق می شود بین عملی که قبول شده و عملی که قبول نشده است، در خلال صحبتها این را گفته ام که حقیقت بالاتر و عمیق تر از این است، آنطور که از آیات و روایات استفاده می شود؛ آنکه باید قبول شود خود انسان است در محضر خدا، قبول شدن عمل، اشاره ای است به قبول شدن خود انسان در پیشگاه خدای متعال. آنچه را که خدا باید قبول بکند، خود بنده است، بنده را قبول می کند، به جوارش راه می دهد یا قبول نمی کند.

عمل مقبول معنی اش این است که انسان را به سوی خدا می برد و عمل قبول می شود یعنی خود انسان مقبول حق می گردد و بنابراین قبول شدن عمل غیر از اینکه این معنی را دارد و انسان را به جوار خدا راه می دهد و انسان را به خدا نزدیک می گرداند و به سوی او می برد، غیر از این معنی، معنی عمیق تری هم دارد؛ یعنی عمل وقتی مقبول می شود، انسان را مقبول خدا می گرداند، آنچه را که خدا قبول می کند اصلش خود انسان است، خود بنده است، خدا باید خود انسان را بپذیرد، به جوارش راه بدهد، و به زبان دیگر قبول خدا که انسان را به جوار خودش راه بدهد از طریق قبول شدن عمل های انسان است؛ بنابراین مقبول افتادن یک عمل بسیار بالاتر از این است، روی همین حساب هم آنها که می فهمند سعی می کنند عملشان قبول شود، فقط سعی در عمل نمی کنند، اصل سعی شان بر این است که عملشان، عمل مقبول باشد.

آنها که نمی فهمند مانند من و شما می گویند، همین قدر عملی انجام بدهید؛ آنها که می فهمند، غیر از اینکه سعی می کنند در عمل، سعی اصلی را در این قرار می دهند که عملشان مقبول باشد، چون فاصله بین عمل قبول شده و عمل قبول نشده، همان فاصله عمل قبول شده و قبول نشده است، این جمله را غیر از این نحو، نمی شود ادا کرد.

 

 

۰ نظر
حسین