بیاناتی از حضرت آیت الله محمد شجاعی (ره)

با سلام، در این وبلاگ می توانید مطالب مرتبط با مرحوم حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی را مطالعه بفرمایید.

۱۶ مطلب با موضوع «سخنرانی :: ضیافت حقیقی» ثبت شده است

ضیافت حقیقی - ۱۳

پندهایی از امیرالمؤمنین در شب ۲۱ ماه مبارک

مکرر گفته ‏‏ام امیرالمؤمنین صلوات‏ الله‏ علیه خودش، بیاناتش، اولش، آخرش، سرّ است، بیاناتش هم شبیه هیچ بیانى نیست. گفته شده است که بعد از قرآن، بیانات امیرالمؤمنین علیه ‏السلام یعنى نهج البلاغه و بیانات غیر از نهج البلاغه‏ اش امتیاز خاصّى دارد. چطور قرآن به عنوان کلام حق امتیاز خاصى دارد. بیانات [امیرالمؤمنین] کل قرآن است یعنى ـ همه گفته‏‏ اند ـ بعد از قرآن، بیانات امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بیانات مخصوص است. از همه لحاظ مخصوص است، از لحاظ عمقش، از لحاظ داراى معانى و مضامین عالیه بودن در ابواب مختلفش.
شب شهادت امیرالمؤمنین علیه ‏السلام است، بیانات حضرت را بخوانیم، [بیانات حضرت سلام ‏الله‏ علیه] در موضوعات مختلف است، دو سه جمله بخوانم، چیزهایى است که به گوش شما نخورده یا کم خورده:

درخواست عاقبت به خیر شدن

[نهج البلاغه، نامه ۶۹ : و من کتاب له علیه ‏السلام إلى الحارث الهمدانی] ‏بیانات امیرالمؤمنین سلام ‏الله‏ علیه است، به حارث همدانى می ‏فرماید: وَ إِیَّاکَ أَنْ یَنْزِلَ بِکَ الْمَوْتُ وَ أَنْتَ آبِقٌ مِنْ رَبِّکَ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا. این تفسیر امیرالمؤمنین علیه‏ السلام خیلى چیز عجیبى است. تحذیر مى ‏کند، به حارث همدانى مى ‏گوید: بپرهیز از این که مرگ به سراغت بیاید در حالی که تو در حال فرار از خدا هستى و رو آوردن به دنیا!
وضع یک عمر انسان که در یک لحظه، در لحظه مردن، عوض نمى ‏شود! مگر این که انسان تلاش کند در آخر عمر وضعش عوض بشود. فلذا در دعا هست که خدایا آخر عمر ما را بهترینش قرار بده. آن چیز دیگرى است، ولى اگر نشد چه؟


پرهیز از مصاحبت با منحرفان

البته حضرت امیر علیه ‏السلام بدنبالش وصیت‏های خوبى دارد. اینها را هم یاد بگیرید: وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ، اگر این جمله را بخواهید عمل بکنید، نباید با آدمى که معصیت کاراست مصاحبت بکنید، [علت] این چیست؟ [پاسخ حضرت این است:] فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَق!: مواظبت بکن که با فساق مصاحبت نکنى که شر به شر ملحق است. یعنى شر، شرّ را بدنبال خودش مى آورد.
 

یاد مرگ و پس از مرگ

مى‏ فرماید: وَ أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ‏، مرگ را زیاد یاد کن، بعد از مرگ را هم زیاد یاد کن! خود مرگ و آنچه که بعد از مرگ مى ‏آید جدّى است، خوب یاد بکن.
بعد مى ‏فرماید: وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثِیق، و آرزوى مرگ را مگر در یک شرط محکم نکن، در یک شرط محکم آرزوى مرگ بکن. یعنى یک شرط وثیقى براى خودت بگیر که بعد از مردن راحتى تو شروع مى‏ شود. اگر این شرط وثیق را به دست آوردى، شرط محکم را بعد از آن آرزوى مرگ را بکن. یعنى کاملاً بدانى که مردن مساوى است با راحتى تو و اول راحتى تو است. اگر این شرط را به دست آوردى آرزوى مرگ را بکن و الاّ آرزو کردنى نیست.

بعد دو سه جمله‏ ی فرموده که هر کس عمل بکند واقعاً اصلاح مى ‏شود :

پرهیز از آنچه بر خود مى ‏پسندی و بر دیگران نه

وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ [یَکْرَهُهُ‏] یُکْرَهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِینَ. از سه چیز مى ‏فرماید بترس:  یکى این که برحذر باش از هر کارى که انسان راضى مى ‏شود براى خودش ولى براى بقیه مردم راضى نمى ‏شود. از این بترس که چیزى را فقط براى خودت بخواهى و براى دیگران آن را نخواهى.  
این یک جمله به ظاهر خیلى خلاصه و ساده است ولى هزاران مسئله است که قسمت مهمى از گرفتاریهاى اخروى و هلاکت اخروى انسانها از این باب است. بعداً فکر کنید که [این مساله] در ما چگونه است. مى‏گوید بترس از هر عملى که انسان آن را براى خودش مى خواهد ولى براى بقیه مردم آن را نمى‏ خواهد.

 

پرهیز از خطا در پنهان

وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یُعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یُسْتَحَیی مِنْهُ فِی الْعَلَانِیَة، بترس از هر عملى که در خفى عمل مى‏ شود ولى از عمل کردن به آن در آشکارا انسان حیا مى کند!
هر عملى را دیدید که در آشکارا نمى ‏توانید عمل بکنید ولى در خلوت عمل مى‏ کنید از آن بترسید. این خیلى جمله عجیبى است. اگر کسى بخواهد به این عمل بکند چیز عجیبى مى ‏شود.  ببینید چقدر انسان اصلاح مى ‏شود و چقدر تحذیر مى ‏شود از این که آن را عمل بکند. بترس از عملى که در خلوت انجام مى ‏گیرد ولى حیا مى ‏شود، انسان آن را در غیرخلوت انجام بدهد، از این نوع عمل بترسید. ببینید چقدر انسان باید تجدیدنظر بکند اگر بخواهد به این عمل بکند.
حالا چرا مى‏ گوید بترس؟ چون اینها افتضاح ‏آور است. یعنى اگر بنا باشد در روز فضیحت عمل انسانها را آشکار بکند که خواهد کرد، اینها براى آنوقت هاست. مى ‏گوید بترس از چیزى که در خفى عمل مى‏ شود ولى انسان حیا مى ‏کند که آن را در علن عمل بکند. یعنى هرچه مى‏ کند طورى باشد که اگر در علن هم باشد اشکال نداشته باشد.

 

پرهیز از کاری که موجب اعتذار است

بعد مى ‏فرماید: وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْکَرَهُ أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ، بترس از هر عملى که وقتى صاحب آن عمل آن از عملش سؤال مى‏ شود، یا انکار مى ‏کند یا عذر مى ‏آورد.
ببینید حضرت على علیه ‏السلام چه نصیحت‏ها به حارث مى ‏کند. ببینید حارث‏ها چه شده ‏اند. بیانات امیرالمؤمنین علیه‏ السلام گفتم عجیب است. اساس اصلاح از اینجاها شروع مى ‏شود. گفتم بیان امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بیانات مخصوص است. فلذا امثال حارث‏ها با این نصیحت‏ها که گرفته‏ اند چه شده‏ اند. هیچ عملى نکن که وقتى درباره آن از تو سؤال مى ‏کنند، بخواهى انکارش بکنى یا عذر بیاورى.

 

دوباره تکرار مى ‏کنم سه جمله فرمود که:
بترس از آن عملى که انسان براى خودش راضى مى ‏شود براى دیگران دلش نمى ‏خواهد،
بترس از هر عملى که در خفا عمل مى ‏شود ولى انسان حیا مى ‏کند از این که در آشکارا عمل بشود،
بترس از هر عملى که وقتى صاحبش از آن سؤال مى ‏شود، یا انکار مى ‏کند یا عذر مى ‏آورد.

 

ما حالا این را بر خودمان تطبیق بکنیم: اول مى‏ گوید بترس از آن عملى که براى خودت مى‏ خواهى و براى هیچ کس دیگر نمى‏ خواهى. خیلى چیز عجیبى است. ترسش براى این است که افتضاحش را خدا در قیامت پیش آورد! در دعا هم مى ‏خوانیم ربّنا لا تفضحنا فى الدنیا و الاخره علی رؤس الاشهاد. یک مقام بعد از مردن در قیامت مقام فضیحت است. کسانى را که خدا بخواهد، همه چیزشان را همه مى ‏دانند. آن خودش از جهنم هم بدتر است، فضیحت است. منتها کسانى را که مى ‏خواهد ستر مى ‏فرماید.  لاتفضحنا علی رؤس الاشهاد.
در روایت هست امام صادق علیه‏ السلام فرموده: اگر کسانى بدانند عرض اعمال و فضیحت چیست از همین حالا عقل از سرشان مى پرد و به کوهها مى ‏روند و زندگى را ترک مى ‏کنند. اگر بدانند چه مى شود.

 

منشأ خصلتهاى بد

سوال: خصلتهاى بد از کجا نشأت مى ‏گیرد؟
جواب: کسى که عمل بد، خصلتهاى بد، اوصاف بد، نیّات بد، خصوصیات بد که دارد، از کجا نشأت مى ‏گیرد، از جهلش نشأت مى ‏گیرد؟ از خودش نشأت مى ‏گیرد، از هوى و هوسها نشأت مى گیرد، الى آخر. از هوى و هوسش نشأت مى ‏گیرد. با تعبیرهاى مختلفى مى‏ شود جوابهاى مختلفى داد که از کجا نشأت مى‏ گیرد.
جوابهاى مختلفى که همه‏ اش در جاى خودش، از تبعیت از دستور خدا نکردن نشأت مى‏ گیرد، از قلب سالم نداشتن نشأت مى ‏گیرد.

 

تشویق نزدیکان به عمل

در اینجا حضرت امیر علیه ‏السلام  به حارث در جمله اولش هم مى ‏گوید: افضل مؤمنین را هم بتو بشناسانم، کسى است که خود عمل مى‏ کند، نزدیکانش را هم وادار به عمل مى کند و انفاق مى ‏کند. [وَ اعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِینَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ‏ وَ مَالِه‏]
این بیان مخصوص است، شاید تا بحال نشنیده باشید، مى ‏فرماید افضل مؤمنین کسى است که خودش عمل مى کند و نزدیکانش را هم به عمل ارشاد و هدایت مى ‏کند. و دیگر این که اهل انفاق باشد. خود را با این بسنجیم.
در این بیان امیرالمؤمنین علیه ‏السلام افضل را با سه خصلت بیان مى ‏کند: خود عامل باشد، با نزدیکانش کار بکند و زحمت بکشد و آنها را به عمل بکشاند، یعنى به این مسئله همت داشته باشد.
مثلاً کمیل از اصحاب خاص امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بود، دعاى کمیل را براى او گفته، [از جانب حضرت] مأموریتى داشت، عامل حضرت بود در جائى، خوب عمل نکرده بود. وقتى دشمن براى تاختن به مؤمنین از آن شهرى که کمیل در آنجا بود، عبور مى ‏کرد، کمیل جاى دیگرى رفته بود براى این که جمعى را براه بیاورد. حضرت یک نامة تند نوشت و فرمود تو به درد این کارها نمى ‏خورى! یعنى صلاحیتش را ندارى. مى ‏فرماید: تو حالا اینجا را وِل کردى رفته‏ای آنجا! معلوم مى ‏شود تو به درد این کارها نمى ‏خورى! مى ‏فرماید: تو غفلت کردى از شهرى که تو در آنجا بودى آنها عبور کرده اند، کانّه تو به آنها راه داده ‏‏ای.


[متن کامل روایت ۶۹ : و من کتاب له علیه‏ السلام  إلى الحارث الهمدانی: وَ تَمَسَّکْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ [انْتَصِحْهُ‏] اسْتَنْصِحْهُ وَ أَحِلَّ حَلَالَهُ وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ وَ صَدِّقْ بِمَا سَلَفَ مِنَ الْحَقِّ وَ اعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْیَا لِمَا بَقِیَ مِنْهَا فَإِنَّ بَعْضَهَا یُشْبِهُ بَعْضاً وَ آخِرَهَا لَاحِقٌ بِأَوَّلِهَا وَ کُلُّهَا حَائِلٌ مُفَارِقٌ وَ عَظِّمِ اسْمَ اللَّهِ أَنْ تَذْکُرَهُ إِلَّا عَلَى حَقٍّ وَ أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثِیقٍ وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ [یَکْرَهُهُ‏] یُکْرَهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یُعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یُسْتَحَى مِنْهُ فِی الْعَلَانِیَةِ وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْکَرَهُ [وَ] أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ وَ لَا تَجْعَلْ عِرْضَکَ غَرَضاً لِنِبَالِ [الْقَوْمِ‏] الْقَوْلِ وَ لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِکُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ فَکَفَى بِذَلِکَ کَذِباً وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ کُلَّ مَا حَدَّثُوکَ بِهِ فَکَفَى بِذَلِکَ جَهْلًا وَ اکْظِمِ الْغَیْظَ وَ [احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدِرَةِ] تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدَرَةِ وَ احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَکُنْ لَکَ الْعَاقِبَةُ وَ اسْتَصْلِحْ کُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَیْکَ وَ لَا تُضَیِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدَکَ وَ لْیُرَ عَلَیْکَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَیْکَ- وَ اعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِینَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ‏ وَ مَالِهِ- [وَ إِنَّکَ‏] فَإِنَّکَ مَا تُقَدِّمْ مِنْ خَیْرٍ یَبْقَ لَکَ ذُخْرُهُ وَ مَا تُؤَخِّرْهُ یَکُنْ لِغَیْرِکَ خَیْرُهُ-  وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ یَفِیلُ رَأْیُهُ وَ یُنْکَرُ عَمَلُهُ فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ وَ اسْکُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ احْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَ الْجَفَاءِ وَ قِلَّةَ الْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ اقْصُرْ رَأْیَکَ عَلَى مَا یَعْنِیکَ وَ إِیَّاکَ وَ مَقَاعِدَ الْأَسْوَاقِ فَإِنَّهَا مَحَاضِرُ الشَّیْطَانِ وَ مَعَارِیضُ الْفِتَنِ وَ أَکْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَیْهِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّکْرِ وَ لَا تُسَافِرْ فِی یَوْمِ جُمُعَةٍ حَتَّى تَشْهَدَ الصَّلَاةَ إِلَّا فَاصِلًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ فِی أَمْرٍ تُعْذَرُ بِهِ وَ أَطِعِ اللَّهَ فِی [جُمَلِ‏] جَمِیعِ أُمُورِکَ فَإِنَّ طَاعَةَ اللَّهِ فَاضِلَةٌ عَلَى مَا سِوَاهَا وَ خَادِعْ نَفْسَکَ فِی الْعِبَادَةِ وَ ارْفُقْ بِهَا وَ لَا تَقْهَرْهَا وَ خُذْ عَفْوَهَا وَ نَشَاطَهَا إِلَّا مَا کَانَ مَکْتُوباً عَلَیْکَ مِنَ الْفَرِیضَةِ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ تَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا وَ إِیَّاکَ أَنْ یَنْزِلَ بِکَ الْمَوْتُ وَ أَنْتَ آبِقٌ مِنْ رَبِّکَ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ وَ وَقِّرِ اللَّهَ وَ أَحْبِبْ أَحِبَّاءَهُ وَ احْذَرِ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِیمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِیسَ وَ السَّلَام‏.
و چنگ در ریسمان قرآن زن و از آن نصیحت پذیر، حلالش را حلال و حرامش را حرام گیر، و حقى را که پیش از این بوده است تصدیق دار، و رفته دنیا را براى مانده آن آینه عبرت شمار، چه برخى از آن به برخى دیگر ماند، و پایانش خود را به آغاز آن رساند، و همه آن رفتنى است و با کسى نماندنى، و نام خدا را بزرگ شمار و آن را جز براى حق بر زبان میار. مرگ و پس از مرگ را فراوان یاد کن و آرزوى مرگ مکن، جز که بدانى از تبعات مرگ رستن توانى، و از کارى دورى کن که کننده آن را بر خود روا دارد، و از دیگر مسلمانان ناپسند شمارد. و بترس از کارى که در نهان کنند و در عیان از آن خجلت برند، و بپرهیز از کارى که چون از کننده آن پرسند آن را به خود نپذیرد، یا راه پوزش پیش گیرد. آبرویت را نشانه تیر گفتار مگردان، و هرچه شنیدى به مردمان مرسان که آن دروغگویى را نشان است، و هر چه مردم به تو گویند به خطا منسوب مکن که آن نادانى را برهان است. خشم خود را فرو خور، و به وقت توانایى در گذر. و گاه خشم در بردبارى بکوش و به هنگام قدرت- از گناه- چشم پوش تا عاقبت تو را باشد. هر نعمتى را که خدا به تو داده با سپاس داشتن باقى بدار، و هیچ نعمت از نعمتهاى خدا را که ارزانى توست ضایع مگذار، و باید که نشان نعمتى را که خدایت داده، در تو ببینند- آشکار-.
و بدان که بهترین مؤمنان آن بود که جان و خویشاوند و مال خود را در راه خدا پیشاپیش دهد، چه هر نیکى پیشاپیش فرستى براى تو اندوخته شود و آنچه واگذارى خیر آن را دیگرى برد. از همنشینى آن که رایش سست و کارش ناپسند بود بپرهیز، که هر کس را از آن که دوست اوست شناسند. و در شهرهاى بزرگ سکونت کن که جایگاه فراهم آمدن مسلمانان است، و بپرهیز از جایهایى که در آن از- یاد خدا- غافلند و آنجا که به یکدیگر ستم مى ‏رانند، و بر طاعت خدا کمتر یاران‏اند، و تنها در چیزى بیندیش که تو را باید و به کارت آید. مبادا بر سر بازارها بنشینى که جاى حاضر شدن شیطان است و نمایشگاه فتنه و طغیان. و بدان کس که از او برترى، فراوان بنگر تا بدین نگریستن سپاس نعمت دارى و شکر آن بگذارى، و در روز جمعه سفر مکن تا نماز جمعه را بگزارى، مگر سفرى بود که در آن روى به خدا دارى یا از آن ناچارى. در همه کارهایت خدا را اطاعت کن که طاعت خدا از هر چیز برتر است. نفس خود را بفریب و به عبادتش وادار و با آن مدارا کن و مقهورش مدار، و بر آن آسان گیر و به هنگامى که نشاط و فراغتش بود، روى به عبادت آر. جز در آنچه بر تو واجب است که باید آن را به جاى آرى و در وقت آن بگزارى.
و بترس که مرگ بر تو در آید، و تو از پروردگارت گریزان باشى و در جستجوى دنیا روان. از همنشینى با فاسقان بپرهیز که شر به شر پیوندد. خدا را بزرگ دار و دوستان خدا را دوست شمار و از خشم بپرهیز- و خود را از آن برهان- که خشم سپاهى است بزرگ از سپاهیان شیطان، و السّلام. (ترجمه : شهیدی)]

 

برآوردن حوائج مردم

این جمله را یاد بگیرید که حضرت على علیه ‏السلام به کمیل موعظه مى ‏کرد، ـ در نهج البلاغه است ـ فرمود: نزدیکانت را تشویق بکن، وادار بکن که روزها بروند براى تحصیل مکارم اخلاق، شبها هم بروند دلهاى شکسته را بدست بیاورند، حوائج آنها را برآورده کنند. بعد فرمود: قسم به آن خدا که همه اصوات را مى ‏شنود، کسى نیست که سرور و شادى را به دلى وارد بکند، قلبى را شاد بکند، مگر این که خدا از همان سرورى که به آن دل وارد کرده است، لطفى را خلق مى‏ کند که هر وقت مصیبتى یا مشکلى به او رو بیاورد، این لطف مانند آب که به سرازیری مى ‏رود، فورى بسراغش مى ‏آید و آن مصیبت و ناراحتى را از او رد مى‏ کند. بعد مثال مى‏ زند، چطور شتر قبیله ‏ای بجایى [مى ‏رود] که شتربانى شترهایش را آب مى ‏دهد، آن شتر را رد مى ‏کند. هر وقت به این شخص مصیبتى یا مشکلى مى‏ خواست پیش بیاید، آن لطفى که خدا از آن سُروری که آن شخص در دل شکسته و حاجتمند وارد کرده، خلق کرده است، آن لطف مى‏ آید مانند آب سرازیر مى‏ شود و آن مشکل را از او کنار مى ‏زند.
دلهایى که شکسته است به دست آوردید. حال، مادر باشد یا پدر باشد یا دل شکسته سایر مؤمنین باشد. با برآورده کردن حوائج آنها سرور در دل آنها وارد کرده‏ اید. حضرت على علیه ‏السلام به کمیل مى ‏فرماید: شبها حوائج این و آن را برآورده بکن. مى ‏فرماید: با این کار سرورى در دل او ایجاد مى ‏ کنى که خدا از آن سرور لطفى را خلق مى کند. حالا این یعنى چه؟ [یعنی این لطف] همیشه کانّه آماده است که به جایى که سرازیر است برود و مشکل آنها را برطرف مى ‏کند.


 [متن روایت از کتاب ارشاد القلوب:
وَ قَالَ علیه ‏السلام لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ: یَا کُمَیْلُ مُرْ أَهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فِی کَسْبِ الْمَکَارِمِ وَ یُدْلِجُوا فِی حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ فَوَالَّذِی وَسِعَ سَمْعُهُ الْأَصْوَاتَ مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِی انْحِدَارِهِ حَتَّى یَطْرُدَهَا عَنْهُ کَمَا تُطْرَدُ غَرِیبَةُ الْإِبِل‏‏. نهج البلاغه، کلمات قصار شماره ۲۵۷ ؛ إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏۱، ص: ۳۸.
اى کمیل خویشان خود را دعوت کن که روزها به دنبال تحصیل صفت پسندیده و اخلاق نیکو بروند و شبها به سراغ انجام حاجت کسانى که در خوابند، بروند، سوگند به کسى که شنوایى او آهنگها و فریادها را احاطه کرده (و صداهاى آهسته و بلند را مى ‏شنود) کسى نیست که دلى را شاد و خرّم کند، مگر اینکه خدا در عوض لطف و مهربانى، به او عنایت کند، که اگر اندوهى به او برسد، آن مهربانى مانند آبى که در زمین ناهموار جارى است، مى ‏رود تا آن اندوه را از او دور سازد، چنان که شتر شخص غریب را از (کشت و زرع خود) دور سازند.

۰ نظر
حسین

ضیافت حقیقی - ۱۲

تذکراتی برای شبهای قدر

مهمترین اعمال شبهاى قدر

در شب بیست و یکم، لعن بر قتله امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بسیار مهم است. لعن بر قاتلان امیرالمؤمنین و ظالمان به محمد و آل محمد صلی الله‏ علیه‏ و آله، همیشه از عبادات بزرگ است. در شبهاى قدر، دعا با تضرع براى این که انسان از خدا بخواهد که خدا او را از سعدا قرار بدهد و اگر در علم خدا گذشته است که ما به عاقبت سوء گرفتار خواهیم شد و اهل شقاوت هستیم، [جای ما را تغییر دهد و از سعدا حساب کند.] چه کسى می ‏داند ما چه هستیم، این بسیار مهم است! هر کس این را خوب بفهمد واقعاً وجودش متزلزل می ‏شود، ما نمی ‏دانیم چه صبغه‏ای در این عالم داریم.  اصلاً در این ابدیت ما کجایى هستیم. جز خدا کسى نمی ‏داند، ولى رسول الله صلی ‏الله‏ علیه‏ و آله و حضرات ائمه علیهم‏السلام باذن الله، اسماء و نامهاى کسانى که از اهل بهشت هستند و از سعدا هستند و [یا] از اشقیاء هستند، باذن الله، با تعلیم خدا [می ‏دانند]، مقصودم این است که ماها نمی ‏دانیم. از جمله مسائل مهم در این سه شب قدر، با تضرع این معنا را از خدا خواستن که: خدایا ما نمی دانیم از کدام سنخ هستیم، از سعدا هستیم یا از اشقیاء. خدایا اگر در علم تو هست که من مجموعاً خراب خواهم کرد، تو به همه چیز قادر هستی، تو اسم مرا از آنجا به اینجا بیاور: ان تجعل اسمی فى السعداء و روحی مع الشهداء؛ این بسیار مهم است، با تضرع خواستن در شبهاى قدر، به لحاظ این که شب استجابت دعا است، به لحاظ این که شب تقدیر است، خیلى مهم است. از اعمال بسیار مهم شبهاى قدر همین است.

[اعمال شبهاى قدر] در مفاتیح هست، ولى من دو تا را [که مهم بود] گفتم: یکى لعن بر قتله امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، مخصوصاً شب بیست و یکم که شب شهادت حضرت است. و دیگر در هر سه شب در این باب با تضرع دعا کردن [قرار گرفتن در سعدا] چه براى خود و چه براى اولاد و امثال آن. بقیه اعمالش همه در جاى خود خوب است. مثلاً دعاى جوشن کبیر بسیار خوبست. انسان خدا را با هزار اسم بخواند و حوائجش را بخواهد، مخصوصاً حاجت آخر که: الغوث الغوث خلصنا من النار [است].

شب زنده داری

اگر توانستید شبها را کلاً بیدار باشید. شبهاى احیا را فراموش نکنید، از حالا هم توفیقش را از خدا بخواهید.

درخواست مواخذه نکردن به گناهان

در موقع خواستن از خدا به این لحن بخواهید که: خدایا ما را به گناهانمان مؤاخذه نکن و [ما را از برکات این ماه] محروم نکن! مثلاً وقتى ـ خدا نخواهد مسئله‏ ای پیش بیاید ـ من سردرد می ‏گیرم، قرص می ‏خورم، بیحال می ‏شوم، خلاصه با گناهانم مؤاخذه می ‏شوم!

دعا که می ‏کنید، دعا بکنید که: خدایا موفق بکن به روزه ماه مبارک، به ظاهرش به باطنش به احیاء لیالى قدرش، به برکاتش و ما را به گناهانمان مؤاخذه نکن. این که من و شما آرزو می کنیم ولى موفق نمی ‏شویم، [به علت] گناهانمان است که نمی ‏گذارد. گناهانى که من و شما کرده‏ ایم، همه اش هم محفوظ است، موفق به استغفار هم تا بحال نشده ‏ایم که بخشش خدا را بدنبال بیاورد! اینهاست که کل کار ما را خراب می ‏کند. توجه بکنید که موقع دعا با تضرع از خدا بخواهید که خدایا ما را مؤاخذه نکن، گناهانمان را نادیده بگیر و ما را موفق بکن.

استغفار

در شبهاى ماه مبارک، در لیالى قدر، [اگر] موفق به احیاءش شدیم، استغفارتان را باز فراموش نکنید که شبهاى رحمت است. استغفار کنید و آماده باشید براى لقاء خدا و به آمادگی تان فکر کنید.

خواب کوتاه قبل از ظهر

روزها ولو چند دقیقه‏ ای باشد نزدیک ظهر خوابى داشته باشید، در آن حسابى هست آن را به دست بیاورید، سربسته گفتم! اگر شب هم خوابیده باشید، نزدیکی ‏های ظهر یک خواب قیلوله ‏ای داشته باشید که حسابى در آن هست، یک اطعامى در باطن هست که آن را به دست بیاورید.

خوردن سحری

در ماه مبارک براى این که تأکید زیاد شده در سحرى خوردن که آن هم حساب دارد. غیر از قادرکردن انسان به روزه گرفتن، خود سحرى، ولو یک استکان آب بخورید به عنوان سحرى، یعنى به قصد سحرى، حساب دارد. این را ترک نکنید. اولاً سحرى را ترک نکنید و [ثانیا] کارى نکنید که موجب تضعیف بدن براى عبادات بعدى بشود.

در افطار هم، رسول الله صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله سعى شان بر این بود که افطارش با خرما باشد، اصلاً سنّت رسول الله این طور بود .سعى می ‏کرد با خرما و اگر نشد با چیز شیرین دیگرى افطار کند و اگر نمی ‏شد با آب. اما شما جمع بکنید، چون در روایات چیزهائى دیده می ‏شود که با خرما و آب [افطار کنید] و آب را در اوایل افطار ترک نکنید که حساب دیگر دارد.

دعا برای نصرت اسلام و مسلمین

در لیالى قدر، مخصوصاً از دعا بر نصرت اسلام و مسلمین به عنوان یک وظیفه غفلت نکنید، این یک وظیفه است. آن تضرع ها که براى خودتان می کنید، براى گناهانتان و حوائج دیگرتان، از آنها محکم تر، شبیه آنها، به عنوان یک مسئولیت و وظیفه براى نصرت اسلام و مسلمین دعا کنید و فراموش نکنید.

قرائت ادعیه

به دستورالعمل‏ ها هم در مفاتیح به عنوان مستحبات دقت می ‏کنید و مغتنم می شمارید، دعاى روزها، دعاى شبها، دعاى لیالى قدر، دعاى افتتاح، دعاى ابوحمزه، اینها را از دست ندهید، کاملاً مغتنم بشمارید. انشا ءالله خدا ما را به روزه خوب موفق بگرداند.

دعا براى تعجیل فرج

شبهاى احیا براى تعجیل فرج هم زیاد دعا بکنید، خیلى براى تعجیل فرج دعا بکنید که خدا فرج امام زمان عجل‏ الله ‏تعالی‏ فرجه  را نزدیک بکند. آخر جلسه هم مى خواستم نام امام زمان علیه‏السلام ذکر بشود و امیدوارم خداى متعال عنایت کرده باشد حضرت بقیة الله ارواحنا فداه به این مجلس ما هم نظرى داشته باشد، از آن نظرها که به هر کسى بکند یا بیدارش می ‏کند یا مجذوبش. البته به مؤمنین وقتى که آن نگاه میفتد، گفته شده است که منقلب می ‏کند، یا بیدار می ‏کند یا مجذوب. ما که او را نمی ‏بینیم غایبانه خود او به این مجلس و تک تک افراد مجلس ما انشاءالله [نظر] داشته باشد و من و شما انشا ءالله منقلب باشیم، بیدار باشیم، فریب نخوریم و راه نجات را در پیش بگیریم. 

 

۰ نظر
حسین

ضیافت حقیقی - ۱۱

دعا و تضرع در شب‏های قدر

در شب نوزده و بیست و یک و بیست و سه احتمال شب قدر است و شب بیست و یکم احتمالش از نوزده و بیست و سه، از هر دو بیشتر است و احتمال شب قدر بودن در شب نوزده هم هست. حالا معنى شب قدر چیست،  آن چیز دیگرى است. چون در شب قدر مسلماً تقدیرات به راه می ‏افتد. تقدیرات امور انسان در یک سال می ‏آید تا شب قدر سال آینده. آنچه که براى انسان در یک سال آتى می ‏شود، تقدیراتش در شب قدر می ‏شود. فلذا در شب قدر از دعا غفلت نکنید، هرچه را می ‏خواهید، به زبان خودتان از خدا بخواهید. با تضرع و اصرار هم بخواهید که خدایا چنین بکن، چنان بکن! و هرچه مقاصد و حوائج دارید از خیرها و خوبی ‏ها  و نعمتهاى دنیوى و اخروى و آنچه که به خدا پناه می ‏برید، از بدیهاى دنیوى و اخروى اینها را در این سه شب غفلت نکنید، چون شبهاى تقدیر است.

در این شب‏‏ها آنچه که در یک سال پیش می ‏آید و به یک نظر آنچه که در کل پیش می ‏آید، تقدیر می ‏شود. حالا به یک نظر، در یک سال و [به یک نظر دیگر] در کل آنچه که در سرنوشت انسان، در عمر انسان، در عالم انسان پیش می ‏آید، اینها در شبهاى قدر تقدیر می ‏شود! فلذا دعا بکنید و آنچه را که می ‏خواهید، با تضرع از خدا بخواهید. اگر دعایتان را با تضرع به اجابت رساندید، وقتى اجابت فرمود، تقدیر خدا براساس دعاى شما می ‏شود، یعنى همان طور که شما از خدا می ‏خواهید! [اگر] با تضرع، با فقر، با مسکنت، با شکستگى و با تذلّلِ شما، خدا اجابت کرد، خدا همان طور که می خواهید تقدیر خواهد کرد، چه براى یک سال و چه در کل.

این است که حتماً در این سه شب از دعاى براى دنیا و آخرتتان غفلت نکنید، تنبلى هم نکنید، در دو جانب: یکى خیرات دنیا و آخرت و یکى هم دفع شرور دنیا و آخرت. یکى جلب خیرات و یکى هم دفع شرور. یعنى مرتب به زبان خودتان آن چیزهایى را که می ‏دانید باید براى خودتان از خیرها بخواهید، چه در یک سال و چه در کل، چه دنیوى و چه اخروى، آنها را بخواهید. همچنین از خدا بخواهید آن بدیها را که به نظرتان می ‏آید چه دنیوى و چه اخروى، از آنچه که انسان می ‏فهمد بد است، از خدا بخواهید که خدا آنها را از شما دور کند، چه در یک سال و چه در کل.

مثلاً : خدایا ما را از گناه حفظ کن، توفیق عبادت بده، توفیق طاعت بده، خدایا توفیق بده من گناه را ترک بکنم، توفیق بده من واجبات را انجام بدهم، توفیق طاعت و عبادتت را به من عنایت کن، تو عنایت نکنى نخواهد شد.

این را با تضرع بخواهید. اینجا شما می ‏خواهید [که] خدا شما را از یک شرّ حفظ بکند، که عبارت است از گناه. و یک خیر را می ‏خواهید که عبارت است از طاعت، عبادت و انجام واجب و امثال آن. یعنی خیرى از خیرات آخرت و شرّى از شرور آخرت. هم خیرات دنیوى را بخواهید، هم خیرات اخروى را. هم از شرور دنیوى به خدا پناه ببرید و هم از شرور اخروى.

به زبان آوردن خواسته‏‏ ها

تنبلى هم نکنید، خواسته‏ هایتان را باز کنید، از خدا بخواهید. دستور است، نگوئید خدایا تو می ‏دانى من چه می ‏خواهم! خدا می داند، اما آن بازکردن ریز ریز خواسته و به زبان آوردن آنها از خدا، دستور است، این خودش سرّ دارد، از اسرار است که دستور داده‏‏اند. می ‏گوید حوائجتان را باز کنید و در محضر خدا ریز به ریز بشمارید و بخواهید. چه آنجا که خیر دنیا و آخرت را می ‏خواهید، چه آنجا که دفع شر را می خواهید، ریز به ریز باز کنید و به زبان بیاورید و بخواهید. تنبلى هم نکنید. گاهى این تنبلی ‏ها نمی ‏گذارد. چون انسان فکر می ‏کند آنقدر خواسته دارد..، چون ما سر تا پا فقریم. اصلاً ما باید مرتب بنشینیم دعا بکنیم، مرتب این را بخواهیم، از آن پناه ببریم، این خیر را بخواهیم، دفع آن شر را بخواهیم. خواسته‏ ها و حوائج ما یکى دو تا نیست. ما سر تا پا فقریم! انسان وقتى متوجه می ‏شود که حوائجش بیش از حد است، واقعاً بى شمار است و فکر مى‏کند کدامش را بخواهد، آن وقت تنبلى عارض می ‏شود و حوائجش را باز نمی ‏کند و سختش می ‏آید ریز به ریز از خدا بخواهد و طبعاً از دعاى به این صورت دست برمی ‏دارد و دعاى کلى می ‏کند.

نمى گویم دعاى کلّى دعا نیست ولى در باز کردن و ریز به ریز خواستن، حسابى هست که در کلى آن حساب نیست. گرچه دعاى کلّى هم دعا است. مثلاً وقتى شما با اصرار به خدا گفتید: خدایا خیر دنیا و آخرت را هرچه هست به من روزى بکن، خدایا هرچه شر دنیوى و اخروى هست مرا از آنها حفظ بکن، این دعاى کلى است. همه را شامل می ‏شود، خدا همه‏ اش را می ‏داند، این دعا هم خوب است. اما چه بهتر که ریز ریزش را هم باز بکنید و از خدا بخواهید که دستور است. این به آن معنى نیست که اگر انسان ریز به ریز حوائجش را باز نکرد و کلى گفت، مثلاً گفت: اللهم رزقنى خیر الدنیا و الاخره و اصرف عنى شر الدنیا و الاخره، خدا دیگر ریز ریز خیرها را به او عنایت نمی کند و ریز ریز شرها را از او دفع نمی ‏کند! معنى‏اش این نیست. همان جمله را اگر انسان با تضرع از خدا بخواهد، آنقدر با تضرع بخواهد که خدا همین جمله را از او اجابت بکند، خدا خودش می ‏داند همه خیرها را به انسان عنایت می ‏کند و همه شرور را دفع می ‏کند. فلذا یک وقت شما تنبلى داشتید و دیدید حوصله باز کردن ریز ریز حوائج تان را ندارید یا خوابتان می ‏آید، نگوئید من حوصله بازکردن ریز ریز حوائجم را ندارم و دعاى کلى هم به درد نمی ‏خورد! من نمی ‏گویم که به درد نمی ‏خورد. آن به جاى خود محفوظ است. اگر یک وقتى حوصله نداشتید، همان کلّی ‏ها را هم از خدا خواستید [و] خدا اجابت کرد، باز مطلب درست مى شود. اما از باز کردن حوائج و گفتن ریز ریز آنها در محضر خدا و خواستن، از این هم غفلت نکنید که در این هم رمز هست و سرّ هست.

این گونه خیلى دعا کنید، ما سر تا پا فقریم، لحظه به لحظه خدا باید به ما عنایت بکند، از خیرها و خوبی ‏ها به ما بدهد. لحظه به لحظه. همه چیز به دست خداست و لحظه به لحظه شرّها را خدا باید از ما برطرف بکند. یقین بدانید اگر خدا نخواهد، ما آسمان را هم به زمین بیاوریم یک ذره‏ای از خیر را نخواهیم توانست به دست بیاوریم و ذره‏ای از شر را نمی ‏توانیم از خودمان دور کنیم. اگر خدا نخواهد، تلاش ما به جائى نخواهد رسید. اگر خدا بخواهد تلاشهاى ما به جایى خواهد رسید. من سعى زیاد می ‏کنم که شرّ دنیوى و اخروى از من دور بشود، اگر خدا بخواهد سعى من به ثمر خواهد رسید، اگر خدا نخواهد سعى من به ثمر نخواهد رسید، چه در جلب خیرها و چه در دفع شرّها. همه چیز به دست خدا است. ما سر تا پا فقریم، حتماً امشب و شبهاى ۲۱ و ۲۳ و همه وقت دعا بکنید، همیشه او غنى است و ما همیشه فقیر هستیم. همیشه مشیت، مشیت اوست، همیشه باید دعا بکنیم.

در دعاى کمیل هست که سلاح مؤمن دعا است.  قرآن می ‏گوید: قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ، خدا به شما نظر نمی ‏کند اگر دعا نکنید. شما با فقر بخواهید، خدا هم تفضل می ‏کند.

بالاترین حاجت هم همانست که گفتم در شب نوزده و بیست و یک و بیست و سه دعاى جوشن کبیر را فراموش نکنید که آنجا خواست ما این است که خدایا ما را از آتش نجات بده .کسى به این خواسته برسد چیزى کم ندارد ولو هیچ چیز دیگر به او ندهند. البته از خدا می ‏خواهیم همه خیرها را بدهد و همه بدیها را از ما دور بکند. اما این یکى را [اگر] خدا به کسى بدهد دیگر چیزى کم ندارد. همان که حضرت سید الشّهداء در آن آخر دعاى عرفه می ‏فرماید که خدایا یک چیز از تو می ‏خواهم که اگر آن را بدهى هر چیز دیگر را هم ندادى، ندادى و اگر ندهى هر چیز دیگر را بدهى به دردم نمی ‏خورد ـ شبیه این مضمون ـ و آن عبارت است از این که مرا از آتش نجات بدهى. فلذا این جمله خلّصنا من النّار را خوب بگوئید. اگر این را به دست بیاورید همه چیز است.

تضرع

دعاى جوشن کبیر را می ‏خوانید به جمله سبحانک لا اله الا انت مى‏رسید با تضرع بخوانید. در دعاها هست که خدایا، [هیچ چیز] مرا از مؤاخذه تو نجات نمی ‏دهد مگر تضرع. تضرع را خیلى مهم بدانید. اساس نجات انسان تضرع است در عبودیت. معنى تضرع را مى دانید: تذلل، گریه، اگر هم گریه نیامد انسان سعى بکند که گریه بکند که آن را تباکى می ‏گویند ، یعنى سعى کند خود را بحال گریه بیندازد ولو گریه ‏اش نمی ‏آید.

حضور قلب

تأکید می کنم در این شب و شب بیست و یکم و بیست و سوم [دعاى جوشن کبیر را] حتماً بخوانید، ترک نکنید. با حضور [بخوانید] یعنى به خدا توجه داشته باشید و هم به آنچه که می ‏گوئید. با توجه بخوانید با توجه مناجات بکنید یعنى جمع بشوید در محضر خدا، خدایى که احاطه دارد به آنچه که می ‏گوئید و توجه داشته باشید به آنچه که می ‏خواهید.

این که خدا را در دعاى جوشن کبیر با هزار اسم یاد می ‏کنیم معنى حضور این نیست که به تفصیل، حقایق و معانى آن اسماء را بدانیم. البته هرکس حقایق و معانى آن اسماء و تطبیق آنها را بداند و هر اسمى را [که] می ‏گوید، به معنا و حقیقت آن اسم، معرفت داشته باشد، هر اندازه که معرفت داشته باشد، به همان اندازه دعایش برکات بیشتر خواهد داشت. و هراندازه معرفت کمتر باشد، به تناسب، کمتر خواهد بود. اما آن که من تاکید کردم حضور است، در هر کسى به اندازه خودش، یعنى به خدا متوجه باشیم و به معنى آنچه که در محضر خداى متعال بزبان می ‏آوریم.

وقتى خدا را با هر اسمى یاد می ‏کنید، خدا را با شناخت و معرفت بخوانید! با هر اسمى که خدا را می ‏خوانیم، مفهوم اولیه آن اسم را بدانیم و با توجه، خدا را با آن اسم بخوانیم. حالا کسى بیشتر از این معرفت داشت چه بهتر، برکات دعا برایش بیشتر خواهد بود.

حضور و تضرع! هم حضور داشته باشید، هم تضرع. هم در این دعاى جوشن کبیر ـ که توصیه کردم بخوانید ـ و هم در همه مواقع، در همه نمازها و دعاها و مناجاتها و توسل‏‏ها. تاکید می ‏کنم که در همه آنها وقتى به اصلش می ‏پردازید، از پرداختن به حضور غفلت نکنید.  یعنى همتى که براى اصل مسئله مصروف می ‏کنید چند برابر آن را براى حضور مصروف بکنید.

[مثلا] همین طور بلند می ‏شوید نماز بخوانید! ما نمی‏خواهیم نماز را نخوانیم، نماز واجب بجاى خود، نمازهاى مستحبى هم بجاى خود. هیچ وقت نمی ‏خواهیم نماز واجب را ترک بکنیم. این از عنایات خداست، توفیقى است که خداى متعال به ما داده است، تفضل فرموده است و ما را این چنین توفیق داده است که ما نخواهیم نماز واجب را با اختیار ترک بکنیم. این هم از خداست، این نعمت هم از خداست. [اما] منظور من این است که همان طورى که راضى نمی ‏شویم که وقت نماز بیاید و نماز واجب را نخوانیم و سعى می ‏کنیم به هر قیمتى و به هر صورتى نماز را بخوانیم، بیش از آن سعى کنیم که نمازى را که می ‏خوانیم با حضور باشد. یعنى آنجا که راضى نمی ‏شوید نماز را نخوانید، به این هم راضى نشوید که نماز را بى حضور بخوانید! بیش از آن که راضى نمی ‏شوید نماز را نخوانید، بیش از این راضى نشوید که نماز را بى حضور بخوانید.

سختی تحصیل حضور

البته تحصیل حضور خیلى سخت تر از صورت اصلى نماز است، نماز را با حضور خواندش خیلى سخت است و چون سخت است خیلی ‏ها این قضیه را دنبال نمی ‏کنند و به دنبالش نیستند و سعى نمی ‏کنند، چون سخت است. چندین بار می ‏خواهند این مسئله را دنبال کنند، وقتى نشد دیگر صرفنظر می ‏کنند. ولى نباید صرفنظر کرد!

نماز بى حضور خواندن چیز آسانى است، اما نماز با حضور خواندن خیلى سخت است. فرق نماز بى حضور و نماز با حضور خواندن از نظر سختى از زمین تا آسمان است. اما باید این سخت را تعقیب کرد و دنبالش را گرفت و سعى کرد که به این مسئله، مسئله حضور، نائل شد. راضى نشوید بى حضور نماز بخوانید، بى حضور دعا بکنید، بى حضور هرچه که می ‏کنید به آن راضى نشوید. سختى قضیه موجب نشود که فکر کنید حالا اصل نماز را بخوانم خودم را راحت بکنم! توجه داشته باشید: وقتى حضور نیست، نماز اصلاً صعود نمی ‏کند! البته درست است که همان نماز بى حضور را هم که می ‏خوانیم فاصله این خواندن با کسى که اصلاً آن را هم نمی خواند از زمین تا آسمان است. خدا نکند که انسان اصل نماز را راضى بشود که ترک بکند. خواندن همین نماز بى حضور در مقایسه با آن که اصل نماز را نمی ‏خواند تفاوت از زمین تا آسمان است، این توفیق بالاست. اما توجه داشته باشید از این طرف هم نماز بى حضور مقبول نیست، نماز بى حضور صعود نمی ‏کند. گرچه کسى که همین بى حضور را مى خواند با آن کس که نمی ‏خواند یکى نیست. این در جاى خود محفوظ، ولى در عین حال نماز بى حضور مقبول نیست.

قبلاً هم گفته‏ ام صریح روایات است، به هر اندازه انسان حضور داشته باشد به همان اندازه نمازش به سوى خدا صعود می ‏کند و به خدا نزدیک می ‏شود و به سوى خدا حرکت می ‏کند.

تاکید بر خواندن دعاى جوشن کبیر

مقصود من در این دعاى جوشن کبیر بود، حتماً بخوانید، ترک نکنید، در این سه شب حتماً بخوانید! ان شاء الله احیا هم می ‏کنید، اعمال دیگر را هم انجام می ‏دهید ولى اگر هم هیچ عملى را از مستحبات انجام ندادید، این دعاى جوشن کبیر را ترک نکنید و با حضور بخوانید و با تضرع.  حضور و تضرع!

۰ نظر
حسین