بیاناتی از حضرت آیت الله محمد شجاعی (ره)

با سلام، در این وبلاگ می توانید مطالب مرتبط با مرحوم حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی را مطالعه بفرمایید.

۳۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

نکته ای از رویا

بسم الله الرحمن الرحیم

 

... به طوری که در کلام ها و سخن ها تشبیه و تمثیل وجود دارد، و گاهی بعضی انسانها به جهت برخی خصوصیات خوب یا بد که دارند و مانند خصوصیات خوب یا بد موجودات دیگر است، به همان موجودات تشبیه و تمثیل می گردند، یعنی شبیه آن موجودات و مثل آنها تصویر می شوند، در رؤیاها هم به تناسب عالم رؤیا تشبیه و تمثیل وجود دارد، و گاهی بعضی انسانها به جهت برخی خصوصیات خوب یا بد که دارند و مانند خصوصیات خوب یا بد موجودات دیگر است، به همان موجودات تشبیه و تمثیل می گردند، یعنی شبیه آن موجودات و مثل آنها تصویر می شوند، و به عبارتی به صورت آنها دیده می شوند.

از باب مثال، در حالات حضرت عبدالمطلب جدّ بزرگوار رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که قبلا به او تولد رسول اکرم (ص) با تشبیه و تمثیل خاصی بشارت داده شد. در رؤیا دید که درختی بر پشت او روئیده است که سرِ آن به آسمان رسیده و شاخه های آن به شرق و غرب گسترده شده است و نور بسیار درخشنده ای از آن ساطع گشته که بزرگ تر و فراگیرتر از نور آفتاب است، و عرب و عجم در برابر آن درخت سر فرود آورده اند، و روز به روز بزرگ تر می شود و نور آن فراگیر تر می گردد، و جماعتی از قریش می خواهند آن درخت را قطع کنند، لکن وقتی به آن نزدیک می شوند، جوان بسیار خوش صورتی آنان را می گیرد و کمــر آنان را می شکند و ...

در این رؤیا وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که از صُلب عبدالمطلب به ظهور خواهد رسید و خصوصیت خوب فوق العاده و پر برکتی دارد که مانند خصوصیت خوب فوق العاده درخت مذکور است، به همان درخت مذکور در حالی که بر پشت عبدالمطلب روئیده است تشبیه و تمثیل گردیده و شبیه و مثل آن، یعنی به صورت آن تصـویر گشته و دیـده شده است. این نمونه ایی بود از شواهد در باب خصوصیات خوب.

و اما مثالی دیگر در باب خصوصیات بد؛ کسی که به نیش زبان گرفتار است و دارای این خصوصیت بد است که مانند خصوصیت عقرب است، گاهی در رؤیا به تناسب رؤیا به عقرب تشبیه و تمثیل گردیده و شبیه و مثل آن، یعنی به صورت آن تصویر گشته و دیده می شود، کما اینکه در کلام ها هم او را به عقرب تشبیه و تمثیل کرده و می گویند، او مانند عقرب است و به هر کس که می رسد نیش زبان می زند.

شواهد در این باب بسیار زیاد است و اهل آن می توانند با تــآمل و به قدری که هدایت های ربوبی دست آنها را می گیرد به شواهد دیگر نیز پی ببرند.

عِبرت و بیـــداری از یــــزدان طلب       نه از کتـاب و از مَقــال و حـرف و لـب
(دفتر سوم مثنوی)

۰ نظر
حسین

دو جنبه هر موجود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

... این حقیـقت اسـرار آمیـز و بسیار عمیـق را صاحبان معــرفت و اربـاب هـوش بــاید بدانند که هــر چیزی، چه خود ما، چه این، چه آن، و بدون استثناء، آنچه در این عالــم از موجــودات می بینیم، دارای دو جنبــه، به تعبیـر صحیح، دارای دو وجــه می باشد. یکـی « وجه الخلقی » آن؛ و دیگـری « وجه اللّـهی»یــا « وجه الـرّبی» آن.

جهت « خودی »یا « وجه الخلقی » موجـود، جــز قالب ظلمانی، فــاقد همه چیز، جـز سراب، جــز ظلمت سـه شُعبـه پیـچ در پیـچ نیست که با تجلّــــی نــور وجــه حــقّ در آن، به اندازه قابلیــّت خود از این نــور بهره می گیرد، و به اندازه خود، جلوه گــاه نــور وجـه او می شود و در نتیجه دارای خیـر و خوبی، و آثــار وجودی، و به عبارتی، دارای کمالات وجودی می گردد.

اگر تابشِ نــورِ وجه حــق از موجود گرفته شود، خودِ آن جــز یک قالب ظلمانی مُوحش نیست. و آنچــه دل انسـان با آن وحــدت یافتــه و دربنـــد آن افتـاده و در آن سو به ظهــور رسیده، و موجب عـذاب و حـرمان می گردد، همین قـالب ظلمانــی مُوحـش است.

در این بین اشتباه بخصوصی پیش می آید و دل به لحاظ مشاهده انــوار وجـه حـقّ در موجود، بر اســـاس انجــذاب فطـــری خود بر وجـــه حـقّ و بر انــوار وجــه او، خوشـی و آرامش و راحت خــود را در آن موجــود می بینـد و مطلوب خود را در آن می یــابد، و فکــر می کند خودِ آن موجود واجــد و صاحب آن جمـال و کمال است، و طبعـا بسوی آن کشیـده می شود، غـــــافـل از اینکه آنچــه او می خواهد، و آنچــه او را مجــذوب می کند، تابش انــوار وجـه حــــــــقّ در آن موجود است، نه کمـال خود آن موجود؛ غــافـل از اینکه ایــــن تابش کنــار خواهد رفت و در آن صورت، دل خواهد ماند و قالب ظلمانــی و مُــوحش آن موجود، در حالــی که دل در بنـــد و اسارت آن قرار گرفته است و دیگر نه به اصل نــور راهی دارد، و نه از تابشهـــای آن بهـــــره مند است. (تدبر کنید در آیات ۳۰ تا ۳۴ سوره مبارکه مرسلات).

گــر شود پُـر نور روزن  یـا سرا تو                      مَدان روشن  مـگر   خــورشید  را

ور در و دیـوار   گـوید  روشنــــــم                      پـــرتو  غیــری  نــدارم مـن منـــــم

پـس بگوید آفتــــاب ای نــا رشید                     چونکه من غـــارب شوم آیــد پدیــد

(دفتر اول مثنوی)

۰ نظر
حسین

هبوط انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

...  « پس شیـطان، آدم و زوج او را با وسـوسه بر آنهـا و خوردن از شجره، از بهشت و از آنــچه در آن بودند بیـرون آورد، و به آنــها گفتیم از این مقـام فـرود آیید در حـالی که بعضی از شما دشمن بعضی دیگــر هستید، و برای شما در زمیــن تا وقتی معیّــن استقرار و متــاعی خواهد بود. پس در ایـن هنگام آدم از پروردگارش کلمــاتی تــلّقی نمود که در نتیجـه آن خــدا بر او عطف نظــر نمود و او تــوبه کرد و تــوبه اش مورد قبــول خدا شد که خــدا صــاحب عطـــف و تــوبه پذیر و دارای رحـمت است. گفتیم به آنـها که همه از این مقام فـرود آیید و هــدایتی از جانب مــن بسوی شما مــی آید که راه بازگشت را به شما نشــان خواهد داد و کسانــی که از هــدایت مـن تبعیـّت کنند، خوف و انــدوهی برای آنــان نخواهد بود و آنان که کفــر ورزیده و آیــات هــدایت مـا را تکذیب کنند، آنها اصحـاب آتــش بـوده و بــرای همیشه در آن خواهند بود».  (ترجمه آیات ۳۶ تا ۳۹ سوره مبارکه بقره)


تــامّل در این آیــات و اشارات بیانگر یک جـــریان تکوینــی است و ایـــن حـقیقت را روشـــــن می کند که در اثنای هــبوط انسان از جـوار قـرب حــق بسوی دنیا، عنــایتی از جــانب خــدای متعال شده و فرصتی عــطا گردیده و بــاب بازگشت بـــاز گذاشته شده و راه آن نیــز ارائـــــه گشته است تا هــر کـه خواهد از این فرصت استفــاده نــموده و از طــریقی که در اختیـــار اوست بــه آنچـه از دست داده و بــلکه به بــالاتر از آن نیـز نـــــایل آید.


و در بیانــی دیگر، یــــوسفِ انسان در چـــاهِ ظلمانیِ مــادّه بلحاظ  لـغزشی که پیش آمـــده، افتاده و محبـوس گشته و در این بیـن، فــرصتی بسیار محدود در اختیــار او قــرار داده شده و ریسمانـی از بــالا بسوی او در چــاه آمده است تـا فرصت تمــام نشده دست به آن ریسمـــــان زند و نجـــــات یابد. این وقـت و فرصت، بــرای اینست و بــس.

 

یوسفـــــا   آمد  رَسَــن  در  زن تــو دست             از رَسَـن غــافل  مشـو بیگه شــده است

حمـــــدُ  لله  کایــــن  رَسَــــــن  آویختنــد             فضـــــل  و   رحمــت  را  بهـــم   آمیختند

در  رَسَن   زن  دست  و  بیرون  رو  زچـاه             تـــــا  ببینـــی   بــــــارگـاه   پـــــــادشـاه

تــــا  ببینــی  عـــــالم جــــــان  جــــــدید             عــــــالمی  بــــس  آشکـــــار  و  نــا پدید

این جهــانِ نیست  جون هستــــان شده             و  آن جهــــان هست  بس پنهــــان شده

( دفتر دوّم مثنوی )

۰ نظر
حسین