بیاناتی از حضرت آیت الله محمد شجاعی (ره)

با سلام، در این وبلاگ می توانید مطالب مرتبط با مرحوم حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی را مطالعه بفرمایید.

۱۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

توسل به حضرت فاطمه الزهرا (س)

 

 

کلام حضرت استاد آیت الله شجاعی «رضوان الله تعالی»:

 

 

۰ نظر
حسین

یقظه_۶

اصل یقظه و انتباه، یعنى نور یقظه و جذب حق، چه بظاهر بر اثر تلاوت آیات و تدبر در آنها، چه بر اثر تفکر در آیات وجود، و چه بنحو دیگر باشد، بحکم مشیت حق و بمقتضاى ولایت مطلقه تکوینیه، از طریق حاملین مقام ولایت مطلقه خواهد بود، چه انسان خود به این امر توجه داشته باشد، و چه غافل از آن باشد.
آنان مجارى فیض حضرت حق، و وسیله‏ هاى خلق و انسانها بسوى او مى‏باشند. آنچه از حق مى‏رسد، از طریق آنان مى‏رسد؛ و هر کسى در طلب حق باشد، بوسیله آنان بسوى او خواهد رفت. انوار، هدایتها، جذبها،و افاضتهاى ربوبى، همه از طریق آنان از جانب حضرت حق به سالکین الى الله در همه‏ مراحل و منازل سلوک مى‏رسد.
در زیارت جامعه کبیره مى‏خوانیم که: «بکم فتح الله و بکم یختم» یعنى «خداى متعال ایجاد و خلق را با شما و بسبب شما و از طریق شما فتح نمود و نیز از طریق شما و بوسیله شما آنرا ختم خواهد کرد».

تجلیات فعلى حضرت حق چه در بدو وجود و فتح آن و چه در عود وجود و ختم آن، از طریق حقایق نورى آنان که جلوه اول حق و اسماء و صفات او، و خلق اول اوست، مى‏باشد.

در همین زیارت مى‏خوانیم که: «من أراد الله بدء بکم». یعنى «هر کس خداى متعال را اراده کند، با شما و به کمک شما شروع مى‏کند»؛ چه از لحاظ هدایت و ارشاد ظاهرى، چه از لحاظ هدایت و ارشاد باطنى، چه از لحاظ وساطت در فیض.

و باز مى‏خوانیم که: «و من قصده توجه بکم» یعنى «و هر کس قصد خدا را داشته باشد، بسبب شما متوجه حضرت حق خواهد شد».
در همه مراحل سلوک، چه مرحله اول آن که «یقظه» و «انتباه» است، و چه در مراحل و منازل بعدى آن تا نیل بمقصد، سالک از حقایق نوری و از ولایت حاملین ولایت مطلقه الهیه بهره‏ مند مى‏گردد. و این نیز بجاى خود بزرگترین تفضل از حضرت حق و بالاترین نعمت اوست.

الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى (آیه ۳ سوره مائده).

 

نور یقظه و جذب حق در اول سلوک باشرح و وصفى که گذشت نیز، از طریق مقام ولایت به سالک مى‏رسد اصل نور از حق است و مقام ولایت هم طریق آن. این نور از این طریق متوجه سالک مى‏گردد و او را بخود می آورد و بیدار مى‏کند.

جانهاى مرده اندر گور تن
بر جهد ز آوازشان اندر کفن

گویى این آوا، ز آواها جداست
زنده کردن کار آواز خداست
(دفتر اول مثنوى)


لذا گاهى این چنین نیز گفته مى‏شود که این نور، ولایت است. در همان زیارت جامعه مى‏خوانیم: «و انتجبکم لنوره» یعنى «خداى متعال شما را براى نور خود برگزیده است». و مى‏خوانیم:« و نوره و برهانه عندکم» یعنى «و نور و برهان حق در نزد شماست». و باز مى‏خوانیم: «و أنتم نور الاخیار» یعنى «و شمائید نور بندگان خوب خدا». و نیز مى‏خوانیم: «و أشرقت الارض بنورکم و فاز الفائزون بولایتکم»یعنى «و زمین، چه ارض ظاهر، و چه أرض دل، با نور شما روشن گفته و آنها که بمقصد رسیده ‏اند، به ولایت شما رسیده‏ اند.
و در حقیقت، نور، نور وجه حق است و حقایق نورى آنان جلوه تام وجه حق و بلکه، بلحاظ فناء فى الله، همان وجه حق است.

زآنکه در الاست او از لا گذشت
هر که در الاست او فانى نگشت .
(دفتر اول مثنوى)

و لذا در همین زیارت جامعه بطورى که اشاره کردیم در جایى مى‏خوانیم: «و نوره و برهانه عندکم». یعنى «و نور و برهان حق در نزد شماست» و در جاى دیگر مى‏خوانیم: «السلام على الائمة الدعاة و... و صراطه و نوره و برهانه» یعنى «سلام بر امامان بزرگوارى که دعوت کننده بسوى خدا و... و صراط او و نور او هستند». در جمله اول گفته مى‏شود، نورحق در نزد شماست و در جمله‏ دوم خود آنان را نور حق مى‏گوییم. نور، یک نور است و بس، چه نور حق بنامیم، چه نور و جه حق بگوییم، و چه نور صاحبان ولایت.

آب خواه از جو بجو خواه از سبو
کاین سبو را هم مدد باشد زجو
(دفتر اول مثنوى)

۰ نظر
حسین

احسن تقویم

در سوره التین آیه ۴ می  فرماید : «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» یعنی ما انسان را در صورتی زیبا و با قوام وجودی کاملتری خلق کردیم و صورت اصلی و حقیقت او را از جهاز وجودی برتری برخوردار کردیم. سپس در آیه بعدی می فرماید :«ثم رددناه فی اسفل سافلین» یعنی و بعد انسان را به اسفل سافلین آورده و در عالم پایین تری قرار دادیم. این دو آیه هم دارای تعبیرات و اشارات خاصی بوده و براساس برداشت بعضی از ارباب ذوق از اسرار و حقایق بخصوصی حکایت می کند و در ضمن انسان ها را به توجه داشتن به حقیقت اصلی خود و به منزلت حقیقی خود در نظام وجود دعوت می نماید.

آیه اول خبر از جمال و کمال بالاتر حقیقت انسانی و خبر از جامعیت صورت اصلی انسان می دهد و صورت اصلی آن را در بهترین قوام وجودی و در کامل ترین جهاز وجودی ارائه می کند ، و آیه دوم حکایت از این معنی می کند که با قرار گرقتن روح در بدن مادی و با محجوب بودن آن با حجاب بدن و با حجابهای دیگر مادی و با آلوده گشتن آن به تعلقها و اسارتها و خصلتهای ظلمانی و رذایل عقیدتی و خُلقی، و خلاصه اینکه، با محجوب شدن آن با حجابهای متنوع و متراکم، صورت اصلی و حقیقت اولیه روح انسانی از میان می رود و به فراموشی سپرده می شود و انسان در مرتبه نازله ای از وجود و هستی قرار می گیرد که گویی این همان حقیقت نیست و سراپا ظلمت و جهل و ناتوانی و فقر و احتیاج و اسارت و اضطراب و ... بوده و فاقد همه چیز است.

انسان در صورت اصلی خود در عین فقر به حضرت حقّ، از سعه وجودی و از حُسن قوام و از کمالاتی که فوق تصور است برخوردار می باشد و در صورت نازله خود که محجوب به حجابها گشته و در اسفل سافلین قرار گرفته، ار همه آنچه که داشته محروم بوده و در اسارت و اضطراب و فقدان و تنگنای بخصوصی است. اگر انسان به حقیقت اصلی خود نایل آید و اگر انسان به منزلت اولیه خود برسد و اگر در مرحله احسن تقویم خویش قرار بگیرد، از همه این اسارتها و اضطرابها، و از همه این فقدانها و تنگناها، و از همه این ناتوانیها و عجزها و حرمانها نجات یافته و آنچه در وهم نیاید گشته و از هر حزن و غم رهایی می یابد.


مقالات، جلد یک، صفحه ۱۴

 

۰ نظر
حسین