آنچه در بدن انسانی دمیده شده است، از یک حقیقت برتر و بالاتری می باشد که به حضرت حق منسوب بوده و نزدیک ترین مخلوق به اوست و آن «روح خدا» ست.آنچه بعد از تسویه ی خلقت مادی بدن از جانب خدای متعال در آن دمیده شده، از «روح خدا» ست، نه عین «روح خدا» ست و نه غیر آن و جدا از آن. عین آن نیست و غیر آن هم نیست، بلکه صورت نازله ای است از آن. آن نیست، بلکه تنزّل یافته و محجوب گشته ی آن هست.  عین «روح خدا» در صورت اصلی آن نیست بلکه تنزّل یافته ای از آن هست.

اصل روح دمیده شده در بدن، همان «روح خدا» ست که اقرب مخلوقات به حق، و مظهر و مجلای وجه الله و اسما و صفات اوست و به همین لحاظ هم به او نسبت داده شده و روح خدا «روحی» نامیده شده است. بنابراین در مقام شناخت اصل انسان، لازم است «روح خدا» را که حقیقت اصلی روح انسان و اصل و صورت اصلی و اولیه انسان است و همان حقیقت پشت حجاب هر انسانی است بهتر و بیشتر بشناسیم تا بدانیم که :چه بوده ایم؟ و چه حجابهایی برداشته و چه تنزلها داشته و در چه مرحله ای قرار گرفته ایم؟

روح از امر پروردگار می باشد. «امر» پروردگار همان اراده ی نافذ اوست که مساوی با به وجود آمدن چیزی است که امر یا اراده ی حق به آن تعلّق یافته است. هیچگونه فاصله ای بین «امر» و بین تحقّق شیء نیست.«روح» و هر «موجود امری» و عالم امر و کلّ آن و موجودات آن به «امر» پروردگار و به مجرّد اراده ی او تحقّق می یابند. عالم امر یا عوالم امر و موجودات و حقایق آنها و از جمله «روح»، جلوات اراده ی حضرت حق اند.

و به لحاظ اینکه در تحقق یافتن آنها ، قوه و استعداد قبلی و ماده ی قبلی و تحوّل و تبدّل و حرکت و زمان و شرایط قبلی و نظایر اینها لازم نیست و تنها «امر» و «اراده» کافی است؛ طبعاً عالم امر و موجودات آن و همچنین «روح» که از «امر» است و از موجودات امری است، از ماده و حرکت و تدریج و زمان و سایر لوازم و آثار ماده، پاک و مجرّد می باشد و فوق ماده و مادیات و فوق زمان و زمانیات هستند.

بعضی از آیات قرآنی این مخلوق را که «روح» نامیده شده، به قدس و طهارت از عیوب وجودی و از نقایص و نواقصی که در مراتب نازله ی وجود هست، متصف نموده، و سعه ی وجودی و کمالات وسیع داشتن این مخلوق را بیان می کند. و علاوه بر این، همین مخلوق را وسیله ی تأیید الهی بیان نموده و سبب و مجرای افاضات و عنایات خاصه ی الهی نسبت به عیسی بن مریم ذکر می کند، به طوری که در برخی از آیات وسیله  تأییدات الهی بودن آن را نسبت به مؤمنین و بندگان صالح نیز ذکر کرده است.

از جمله اوصاف و خصوصیات این مخلوق که  به نام «روح» در قرآن یاد شده، این است که این مخلوق در بین این همه مخلوقات به حضرت حق نسبت داده شده و روح خدا بیان گردیده است. به این معنی که مخلوق بی واسطه ی او و ظهور تام و کامل همه ی اسما و صفات او بوده و همه ی اسمای حسنی و صفات علیای حق در این مخلوق به نحو بهتر و کامل تر و جامع تری جلوه کرده و از سعه ی وجودی خاصی برخوردار می باشد. این مخلوق در بین مخلوقات، جلوه ی کامل و جامع وجه حق بوده و وجه الهی در آن متجلی بوده و به یک نظر در عالم خلق و در عالم وجود و هستی، همان وجه الله می باشد که خبر از جمال و کمال او می دهد و خلیفه ی اوست.

«روح» در عین انتسابش به مبدأ متعال، از مبدأ متعال بوده و از او قوام وجودی می گیرد و به او قائم است. با دقت و تأمل در تعبیرات و نکات و اشارات برخی آیات قرآنی معلوم می شود یک نوع تلازم و معیّت و اتحاد و وحدت ، آن هم به صورت اصل و فرع و یا باطن و ظاهر و متجلّی و جلوه، بین «روح» یا حقیقت انسان، و ملائکه وجود دارد و نزول و عروج ملائکه و ارسال آنها بدون نزول و عروج و ارسال «روح» نخواهد بود.

«روح» در مظاهر ملائکه به ظهور رسیده و ظاهر می گردد و در مجالی آنها متجلّی است و ملائکه جلوه های «روح» هستند. «روح»، اصل و باطن ملائکه بوده و ملائکه فروع و جناحها و ظهورات متنوع و مختلف «روح» هستند، نزول و عروج «روح» هم هست؛ زیرا که «روح» اصل و باطن آنها و قوام و حقیقت آنهاست که با آنها در همه ی احوال خواهد بود و اصولاً اصل وجود ملائکه به لحاظ اینکه جلوات و ظهورات «روح» می باشند، بدون روح و با حذف آن به لحاظ اینکه باطن و حقیقت و اصل ملائکه است، مفهومی نخواهد داشت. ( دقت شود)

خداوند در آیه ی 2 سوره نحل می فرماید:

« یُنَزِّلُ الْمَلَائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ »؛

یعنی: " خدای متعال ملائکه را با معیّت «روح» از امر خود به سوی آنانی که می خواهد نازل می گرداند"

در این آیه علاوه بر اشاره به تلازم و معیت بین «روح» و ملائکه در تنزیل و ارسال به سوی انبیا علیهم السلام و علاوه بر اشاره به اینکه «روح» از «امر» خدای متعال است و این تنزیل از «امر» به سوی «خلق» است، به نکته دقیق دیگری که در شناخت مخلوق، یعنی «روح» مؤثر است نیز اشاره می فرماید. و آن این است که :

تنزیل و ارسال خدای متعال در اصل، متوجه «روح» و سپس متوجه ملائکه است و تنزیل و ارسال ملائکه با تنزیل و ارسال روح تحقق می پذیرد و آنچه یا آنکه در حقیقت و در اصل، فرستاده می شود و فرود می آید، «روح» بوده و ملائکه هم با ارسال آن، ارسال می شوند و فرود می آیند. یعنی جان ملائکه و روح آنها همان «روح» است و ملائکه عبارتند از جناحها و جلوات آن، و مشیت خدای متعال در تنزیل و ارسال، در مرحله ی اول و در اصل، به ارسال «روح» و سپس به تبع آن به ارسال ملائکه ، تعلق می یابد.

 

منبع:

https://t.me/ayatollahshojaee

کتاب مقالات؛ جلد اول.