تذکراتى درباب دعا

 

جدیت در دعا برای خودمان، همه ما گرفتاریم

تذکراتى درباب دعا براى شما دارم. گرفتاریهاى من و شما زیاد است. من اولین تذکرم به شما این است که بدانید من و شما سر تا پا گرفتارى هستیم. اصلاً این را باور بکنید، نگاه به اکثریت مؤمنین امثال خودمان نکنید که خاطرشان جمع است و داد و فریاد ندارند، ما هم مانند آنها! شکرگزار باشیم که به این ماه مبارک رسیده‏ ایم، با این همه گرفتاریهایى که داریم، این عنایت است که ما ماه مبارک را دریافته‏‏‏ ایم، بلکه خودمان را نجات بدهیم. شکرگزار باشید، مشعوف بشوید، فرصت بدانید، به گرفتاریهایتان توجه داشته باشید. بیش از این را دیگر نمی ‏توانم بگویم. یقیناً بدانید که گرفتاریمان زیاد است.

بعضی ‏ها می ‏گویند شما می ‏ترسانید، خدا می ‏داند که من نمی ‏ترسانم، چون خودم نمی ‏ترسم نمی ‏توانم شما را بترسانم. وقتى خواستید بترسید بروید قم آن آقاى بهجت را از نزدیک ببینید. پیش من کسى می ‏آید، نه حرف من می ‏ترساند، نه رفتار من، نه اطوار من. اینها ترساندن نیست که می ‏گویم، اما نمی ‏خواهم حقیقت همه اش براى شما پوشیده باشد. خدا می داند که اگر من و شما می ‏فهمیدیم، همین الان که اینجا نشسته‏‏ ایم...

این افراد را حساب نکنید که چه می ‏کنند، آنها هم فهمش مشکل است. اصلا فهم این عصیانگرى ها و طغیانها یعنى چه، اینها هم از اسرار است. این هم از اسرار است که خدا دارد چه می ‏کند. ماه مبارک است و دین فرستاده و پیغمبر فرستاده و اولیاء فرستاده، این طغیانها چیست؟ اینها از اسرار است. خدا کند شما بفهمید. اصلاً این از اسرار است که آن زن لاابالى و آن مرد لاابالى، این مسلمان لاابالى چه کار می ‏کنند! اینها از اسرار است یادتان باشد.

خودمان را ببینیم که الان وضع من و شما همین الان طورى خراب است! همین من و شما که از اول نماز خوانده‏‏ ایم، تا حدودى طاعاتى داشته ‏‏ایم! که اگر می ‏فهمیدیم من بعید می ‏دانم که می توانستیم عقل و شعور خودمان را از وحشت ضبط کنیم، یا حیات خودمان را، مگر این که خدا بعد از این عنایت بکند. یقیناً بدانید که حرف این است: از وحشت، یا عقل و شعور را از دست می ‏دادیم، ـ از وحشت این که پشت پرده چه داریم ـ و یا حیات ظاهرى مان را! مگر این که خدا نخواهد. البته بعضى ها می ‏فهمند، این هم سر است.

این را بگویم شاید بعضى از شما بفکر بیفتید و بخواهید این سرّ برایتان روشن باشد که بعضی ها که می ‏فهمند امثال همین آقاى بهجت که نه استاد من است و نه مرا می ‏شناسد، فقط خوشم می ‏آید مى بینم کسى است که چیزهایى فهمیده و کسان دیگر مانند آقاى طباطبایى، مانند امام خمینى [ره] خدا مشمول رحمت بالاترش بکند، اینها پس چرا نمی ‏میرند؟ این هم سر است.

على علیه ‏السلام فرمود: خدا اگر خواسته باشد نمی ‏میرند، حالشان ایجاب می ‏کند که بمیرند، اما خدا خواسته که نمیرند. این بیان على در نهج البلاغه است. می ‏فرماید: این که خدا خواسته تا زمانى باشند، هستند والاّ آنها از شدت خوف یا از شدت ذوق مى مردند.

یا خیلى شوق دارند و گاهى خیلى خشیت دارند، الاّ این که مشیت و خواست خدا جلو این مسئله را می ‏گیرد.

[وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب‏. و اگر خداوند براى اقامتشان در دنیا زمان معینى را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاب‏ به اندازه چشم به هم زدنى روحشان در بدنشان قرار نمى‏گرفت. نهج البلاغه ، خطبه همام]

گرفتارى ما و شما زیاد است من هم زیاد خوشم نمی ‏آید حرف بزنم ولى می ‏ترسم آنچه که خدا به من فهمانده اگر به شما نگویم پیش خدا مسئول باشم. ماه مبارک که می ‏آید شکرگزار باشید ولى گرفتاری‏هایمان زیاد است. فکرهاى عوامانه را کنار بگذارید، محکم براى نجات خودتان از آتش، از هلاکت اخروى از خسران از حرمان، دعا بکنید و از وحشت‏ها، از دهشت‏ها، از آنچه که بنظرتان نمی ‏آید، که اگر گوشه‏ ای از آن را ببینیم یا دیوانه می ‏شویم یا می ‏میریم! چون نمی ‏توانیم تحمل بکنیم که بعد از مردن، دیگر مردن هم در آنجا نیست. خلاصه براى نجات‏تان دعا بکنید.

دعا براى اسلام و مسلمین

در ردیف بعدى براى اسلام، مسلمین، نصرت اسلام، خذلان کفار، براى انقلاب، براى امام، براى جبهه، وظیفه تان این است که دعا بکنید، که اگر نکنید در آنجا مؤاخذه خواهید بود، خدا شما را مؤاخذه خواهد کرد. البته شما اگر براى نجاتتان، در دعا کوشیدید، [برای ادای] مسئولیت خودتان به آنچه که به اجتماع مربوط است پیش خواهید رفت. چون اگر نکنید آن هم برایتان گرفتارى دارد. و اگرتک تک افراد اصلاح بشوند جامعه اصلاح مى‏شود. صحبت در همین اشکالات ما است، در نجات خودتان بکوشید.

بدانید که کل ماه مبارک از مواقع استجابت دعاست. من براى شما شرایطى را در دعا عرض می ‏کنم، در نظر بگیرید:

حضور قلب در دعا

شرط اول: در این ماه براى آن حاجتى که داشتید و داریم که عبارتست از همان گرفتاریها که در باطن امر داریم، سعى کنید که در دعا فقط زبانتان نباشد. شرط اساسى در دعا حضور قلب است که به آنچه که می ‏گوئید، در قلبتان هست، آنجا حضور داشته باشید. اولاً حضور قلب، که قلب در موقع دعا ساهى و نامى [خواب] نباشد، خواستتان هر چه هست قلبتان هم آنجا باشد، در پیشگاه حق چیزى را که به زبان مى گوئید، قلبتان هم بگوید، زبان مترجم قلب باشد. این شرط اساسى در دعاست. اگر از اول این را نداشته باشید گو اینکه دعا نمی ‏کنید.

امید داشتن

شرط دوم: امید داشته باشید! معنى دعا خواستن است. خواستنى که امید در آن نباشد چه خواستنى است؟ خدا خودش فرموده بخواهید، هرچه را که می ‏خواهید. گناه شما [اگر] به اندازه گناه همه جنّ و انس هم باشد بخواهید. هرچه را می ‏خواهید، نجاتتان را هم می ‏خواهید بخواهید. صحبت ما در نجات ماست، بخواهید، خودش گفته، وقتى در دعا اذن داده، دعا بکنیم. آیا معنى این، این است که ناامید باشیم؟ اصلاً دعا با ناامیدى معنى دارد؟ ندارد. امید و رجاء شرط دعاست. شما هر کدام سابقه تان تا بحال هرطور بوده، در دعا امید داشته باشید، امیدتان هرچه زیادتر باشد. البته امید معقول، که به تلاش وادار می ‏کند، نه بر ترک تلاش، نه به ترک عمل. هر چه امیدتان بیشتر باشد، حسن ظن تان بهتر باشد، دعایتان ممکن است مقرون به اجابت باشد.

تذلل و بیچارگی

شرط سوم: شما [که] در دعا از خدا طلب می ‏کنید، از خدا می ‏خواهید یا امر می ‏کنید؟ امر که نیست، خواست است. شما فقیر هستید یا نه؟ دعا از فقر است و خواست است. [این] در ظاهر هم باید بروز بکند. در ظاهر همان مسئله تبتّل، ابتهال، آن حالات خاصى که در دعا هست، آنها را داشتن. حاج میرزا جواد آقا می گوید گاهى براى این که دعاهایتان خوب مستجاب باشد سعى کنید که آن حالت استکانت [بی‏چارگی] تان خوب باشد و گریه هم داشته باشید و براى این که رقت به شما دست بدهد، دلتان به خودتان بسوزد. انسان بعضى کارها را بکند که خودش به خودش دلش بسوزد، قلبش به رقت بیاید. مثلاً خاک بریزد به سرش، ـ اولیاء خیلى کارها داشته ‏اند ، این حالت خودش کلى رقت می آورد. و طورى لباس بپوشد [لباس مسکنت]، پا برهنه باشد، صورتش را به خاک بچسباند، اگر مناسب باشد خودش را بیندازد روى خاک که به آن وضع خودش، خودش دلش بسوزد، قلبش را به رقت بیاورد. صورتش را به دیوار بچسباند و یا مثلاً دستش را به گردنش ببندد. این حالات که دلش به رقت بیاید. اینها در دستورات روایات هم هست، بصورت کلی‏اش هست که علماى اخلاق از آنها استخراج کرده‏ اند و [خود] اینجور کرده ‏اند و دستورات هم می ‏دادند. خلاصه شرط سومى که می ‏خواستم بگویم استکانت و خضوع است توأم با گریه. هرچه استکانت، ذلت، تذلل، خضوع توأم با رقت، هرچه کاملتر باشد، این شرط دعا که خضوع و استکانت است کاملتر می ‏شود.

البته ما جریانهایى از خوبان دیده‏ ایم ولى متاسفانه من خیلى در این باب محتاطم که نه در نوشته ها می ‏توانم بیاورم و نه در گفته‏‏ ها. و دیده‏ های خودم در مورد خوبان و شنیده‏ های خودم را از خوبان یا داشته ‏های خودمان را از خوبان و امثال اینها را نمی ‏توام در معرض قرار بدهم .وقتى نقل بکنم، چیزهایى من دیده ‏ام از همین‏ها که گفتم، نمونه‏ های بالاتر و بهتر، که الان بیادم افتاد که آن خوبان چه حالاتى داشتند، خوبانى که اگر بگویم بعضی ‏هایشان را اسمشان را شنیده اید و همه خوبان به آنها ارادت داشتند و دارند. معمولاً هم اینها در مواقع خلوت است، مگر خواصى احیاناً، تصادفاً باخبر بشوند. چون انسان تنها نباشد نمی ‏تواند، مخصوصاً در تنهایى در دل شب، انسان اینجور استکانت و تذلل‏ها را داشته باشد خوب هم می ‏تواند دقت داشته باشد. قرآن می ‏گوید: وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی‏ کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ، آن وقت که می ‏میریم تنها هستیم، خدا مى گوید تنها آمدى، اول هم تنها بودى، بعد هم تنها خواهى بود. تنها هستیم، اگر عنایت او باشد، رفاقت او، انس او، جلیس بودن او، و اگر نباشد، مصیبت هاست.

در این مورد آیا شما [می ‏توانید] حق استکانت را که شرط سوم بود خوب ادا بکنید؟ هرچه بکنید، می ‏توانید حق آن استکانت را که در این مقام باید داشته باشید، ادا بکنید؟ نه! فلذا زبان حال ما باید این باشد که خدایا آن ذلتى را که باید در حضور تو داشته باشم، درخصوص این گرفتاریم، که از تو می ‏خواهم، نمی ‏توانم ادا بکنم، اما با این همه، چون خودت اذن دادى زبان به دعا باز می ‏کنم، می ‏خواهم. من حتى المقدور استکانت دارم، ذلیلم، فقیرم ولى حقش را نمی ‏توانم ادا بکنم. این را در نظر داشته باشید. حاج میرزا جواد آقا می ‏گوید: اینکه در مقام دعا نباید ناامید بود، چون خودش اذن داده. آن وقتى که فرعون [قارون] موقع غرق شدن دعا می ‏کرد، موسى را بفریادش می ‏خواست که موسى علی‏ نبیناو آله‏ وعلیه‏ السلام او را نجات بدهد، موسى هم گوش نکرد، اما خدا به او وحى کرد که تو که او را خلق نکردى که به فریادش گوش بکنى، اگر تو او را خلق کرده بودى دعایش را گوش می ‏کردى. اگر مرا می ‏خواند جواب می ‏دادم. معنى مرموز خیلى اسرارآمیز و امیدآورش این است خدا به مخلوقش رأفت دارد، ولى نه از آن رأفت‏ها که به ذهن من و شما می ‏آید، هرچه از این رأفت‏ها به ذهن من و شما بیاید، رأفت هر رؤفى را حساب بکنید، ولو رأفت مادر به بچه اش باشد، همه اینها جلوه ها و رشحاتى است از آن رأفت مطلق او. به بندگانش رأفت دارد، توجه می ‏کنید؟ مى فرماید اگر مرا صدا می ‏زد، بى جواب نمی ‏گذاشتم! این خیلى روایت اسرارآمیزى است!

طلب حلیت از مردم

شرط چهارم: قبل از ماه مبارک سعى بکنید براى این که دعاهایتان مستجاب باشد. اگر به بنده ‏ای از بندگان خدا ظلم کرده ‏اید حتى المقدور این ظلم را برطرف بکنید، حلیّت بگیرید که این مانع استجابت دعایتان خواهد بود. اینها را اسرارآمیز بدانید. هر فردى به هر نحوى [که] شما به او رنجش و ظلم و تعدى داشته ‏‏اید، باطنش حجاب بین شما و خداست. این چیز اسرارآمیز است!

من اگر از شما رنجشى دارم که به حق [من] تعدى کرده ‏اید، من در باطن شما، با شما مخاصمه دارم و بین شما و خدا حجابم. مسئله ساده نیست، آمده ‏ام در عالم شما، حجاب بین شما و خدا هستم و این همان است که در قیامت، در صراط، یکى از عقبات که مانع پیش می ‏آید که انسان به سوى جوار خدا برود، همانهایى هستند که بگردن انسان حق دارند. حق ذوى الحقوق را رد بکنید، حلّیت بطلبید، اینها مانع استجابت دعاست.

تحمید و تمجید

شرط پنجم: در موقع دعاهاى خودتان از تحمید و تمجید غفلت نکنید. یعنى وقتى انسان از خدا چیزى می ‏خواهد، مشغول حمد خدا و تمجید خدا باشد، بعد دعایش را شروع بکند. در این مورد از على علیه‏ السلام سؤال کردند که ما قبل از دعا چطور تحمید و تمجید داشته باشیم؟ فرمود: [اول می ‏گویید] یا من هوا قرب الىّ من حبل الورید، یا من یحول بین المرء و قلبه، یا من هو بالمنظر الاعلی و بالافق المبین، بعد شروع می ‏کنید به دعا.

به زبان آوردن نعمت‏های خدا و گناهان خود

شرط ششم: علماء اخلاق گفته ‏اند بعد از این جمله این را هم اضافه بکنید که با این جمله که شروع کردید یک مقدار از نعمتهاى خدا را که به شما عنایت کرده بشمارید، اصلاً بزبان بیاورید: خدایا این طور این نعمت را بمن دادى و چه دادى و چه دادى، بعد گناهانتان را بشمارید، کل گناهانتان را به زبان بیاورید که خدا یا در پیشگاه تو من گناهکارم و چه کردم و چه کردم الى آخر. با این مقدمات، بعد شروع بکنید به دعا. توجه داشته باشید که شرط این است که در دعا عجله نکنید. روى دعایتان الحاح [اصرار شدید] داشته باشید. یعنى اصرار بکنید، بایستید، ایستادن، عجله نداشتن، الحاح داشتن! مرحوم ملکى می ‏فرماید که اهل اصرار این است که دعا را بدون عجله از ظَهر قلب سه بار به زبان بیاورید و با توجه قلبى بگوئید.

فرستادن صلوات

شرط هفتم: این است که قبل از این که دعا مى‏کنید، صلوات بفرستید بر محمد و آل محمد صلوات‏ الله ‏علیهم‏ اجمعین و بعد از دعا هم صلوات را داشته باشید، اولش صلوات و آخرش هم صلوات.

امام صادق علیه ‏السلام فرمود: لَا یَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى یُصَلَّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد. [کافی، ج‏۲، ص: ۴۹۱] دعا محجوب است مگر این که انسان این صلوات را داشته باشد. یعنى اول صلوات می ‏فرستید بعد دعا می ‏کنید و بعد صلوات می ‏فرستید. وقتى خدا اول آخرش را قبول فرمود وسطش را هم قبول می ‏کند. این هم یکى از آن زرنگى در دعاست که انسان باید داشته باشد.

دعا قبل از رسیدن به شدت و گرفتارى

شرط هشتم: این است که دعا را همیشه در رابطه با هر موضوعى که هست مخصوصاً در رابطه با مشکلات، چه اخروى و چه دنیوى؛ قبل از رسیدن به شدت و گرفتارى بکنید نه در وقت خود گرفتارى. یعنى الان براى آخرتتان، الان براى روز مرگتان، الان براى سوال قبرتان، الان براى سوءعاقبت‏تان، الان براى آنچه که بعداً به سراغ شما خواهد آمد، دعا بکنید! یا براى گرفتاریهاى دیگر دنیوى، هرچه مشکل براى امور دنیوى تان هست قبل از این که وقتش برسد دعا بکنید. دعاى قبل از شدت غیر از دعائى است که در متن شدت و بعد از قرار گرفتن در شدت هست، که این دعا چندان به ثمر نمی ‏رسد.

البته این یک رمزى دارد که گفته ام، شما می ‏خواهید نماز شب بخوانید، الان دعا بکنید تا وقت نماز شب چندین بار دعا بکنید، آن وقت در نماز شب موفق تر خواهید بود، تا وقتى که قبلاً این دعا را نکنید و وقت نماز شب که می رسد آن وقت دعا بکنید که خدایا مرا موفق بکن، که این دعا چندان مثمر نخواهد بود آنچنان که آن دعاى قبل از وقت مثمر بود. البته این هم بى ثمر نیست، ولى دعاى قبل از وقت هر چیز، مخصوصاً دعاى قبل از شدتها و گرفتاریها، چه در رابطه با مسائل اخروى و چه دنیوى، خیلى مؤثرتر است تا این که بعد از رسیدن وقتش باشد.

صدقه

حالا صحبت من در نجات اخروى خودمان است. در ماه مبارک گاهگاهى صدقه بگذارید ولو کم باشد.