آداب تلاوت

تلاوت قرآن با تدبر

تذکر دیگرى درباره ماه مبارک عرض می ‏کنم. اولاً شنیده‏ اید که ماه مبارک، بهار قرآن است و دعا. من براى شما تذکراتى درخصوص تلاوت قرآن و تذکراتى براى دعا می ‏گویم، که این تذکرات هم در رابطه با ماه مبارک می ‏شود و هم در کل اوقات، چه مسئله تلاوت قرآن باشد و چه مسئله دعاکردن.

در ماه مبارک یکى از مسائلى که توصیه شده تلاوت قرآن است. این را که باید داشته باشید، اما تلاوت قرآن با تدبّر.

تدبر معنى اش این است که انسان وقتى کلام خدا را می خواند، فکر، این طرف  و آن طرف نباشد که [خواندن] فقط لقلقه زبان باشد. این اولین شرط تدبر است و پایه تدبر. این را در موقع تلاوت عمل بکنید. کاملاً با تمام وجود بروید به سراغ آیات قرآن که کلام خدا را می ‏خوانید.

در آیات قرآن اسرار زیاد است. من به بعضی ‏هایش اشاره خواهم کرد و به تعبیر علماى اخلاق و حاج میرزا جواد آقا ملکى که می ‏گفت: رزقنا الله از این مرتبه تلاوت قرآن. قرآن مسئله اسرارآمیزى است.

اولا موقع خواندن جمع بشوید. کلام حق است. قلب اینور و آنور نباشد، فکر اینور و آنور نباشد، لقلقه زبان نباشد. با وضو باشد، با ادب رو بقبله باشد. سعى بکنید [توجه داشته باشید] کلماتى که شما می خوانید، کلام حق است و کلمات حق است. اجمالاً به این مسئله توجه داشته باشید.

توجه به حقیقت قرآن

در آداب تلاوت براى اهلش در مراتب مختلف دستوراتى هست، ولى من آن اندازه که به درد من و شما می ‏خورد که بتوانیم آن راه را در پیش بگیریم [بیان می ‏کنم]. با آن حضور که دارید توجه اجمالى داشته باشید، این توجه بدردتان می ‏خورد. اجمالاً بدانید این کلماتى را که شما می ‏خوانید، این نقوشى که در اینجا نوشته شده و شما تلفظ می ‏کنید، کلام خدا است. این حقیقتى دارد، نورى [دارد]، خیلى بالاتر. اصل قرآن این نیست، این کلمات، این الفاظ کلام خداست، اما صورت نازل این حقیقت است. خدا مى فرماید: ما آن حقیقت را نازل کردیم و بصورت جملات عربى و مفاهیم عربى آوردیم. [إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ. یوسف : ۲] خدا خودش این گونه می ‏فرماید. به این مسئله در موقع تلاوت توجه داشته باشید.

حقیقت قرآن حقیقتى است زنده، بالا و از جلوات حق است. به یک نظر حقیقت رسول اکرم صلوات ‏الله‏ علیه‏ و آله است، این را توجه داشته باشید. به یک نظر حقیقت علوى است، حقیقت معصومین است، حقیقت ولایت است، تجلى حق است. این در عالم هستى حقیقتى دارد که ما دستمان کوتاه است: لا یمسه الا المطهرون، فقط مطهرون؛ یعنى آنهایى که خدا خواسته و آنها را تطهیر کرده و عنایت خاصى به آنها دارد، [آنها] به آن حقیقتش نائلند که عبارتند از رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه و آله و حضرات معصومین، دست ما کوتاه و خرما بر نخیل است، اما توجه داشته باشید و توجه داشته باشید که حقیقت قرآن که شما می ‏خوانید، غیر از این که در عالم هستى حقیقتى دارد، که خود قرآن این موضوع را می ‏فرماید و روایات اشاره دارد، این قرآن که در اصلش حقیقتى دارد و در عوالم دیگر صورتها دارد ـ صورت ها، به این توجه داشته باشید! صورتها دارد، حتى حرف می ‏زند، این غیر از حقیقتش است ـ صورت که می گوئیم باز شکلى را که در اینجا مأنوس ما هست بنظر نیاورید. این حقیقت در عوالم ملکوت بالا صورتها دارد. در قیامت هم با آن صورتهایش ظهور و بروز دارد، صحبت ها دارد، سخن گفتن‏ها دارد، شهادتها دارد، شکایتها دارد! اینها را موقع خواندن توجه داشته باشید.

همین را که می ‏خوانید اولا یک حقیقت زنده است، ثانیاً تجلیات دارد، در عوالم صورتها دارد، سخن ها دارد، حرفها دارد، خواهد گفت و می ‏گوید، شکایتها دارد، خواهد کرد و می ‏کند، تمجیدها دارد، رضایتها دارد از من و شما، رضایتها دارد و شکایتها دارد. در صورتهایى که دارد، شفاعتها دارد، الان بصورت یک موجود زنده صورت خاصى در پشت حجاب دارد که بعدش هم بظهور خواهد رسید. همان موقع که شما می میرید ممکن است به سراغتان بیاید. در برزخ ممکن است به سراغتان بیاید، در قیامت که حتماً به سراغ خواهد آمد. همین الان هم در پشت پرده می ‏آید، هست، صورتهاى مختلف قرآن حضور دارد، من نمی ‏بینم. این را توجه داشته باشید، به این حقایق توجه داشته باشید، توجه داشته باشید که در بعضى از صورتها قرآن، على علیه‏ السلام است! همان کلماتى که شما می ‏خوانید صورت نازله‏ای است از آن که می ‏گفت: انا القران الناطق. این هم از اسرار است ولى هست، حقیقت است. على قرآن است. توجه داشته باشید.

اینها [این توجه ‏ها] در موقع خواندنِ با حضور، به شما، به من و شما، می ‏دهد آنچه را باید بدهد، در حدّى که می ‏توانیم در حدّ اجمال توجه داشته باشیم. کتاب نمی ‏خوانیم مانند کتابهاى عربى دیگر، نوشته عربى نمی ‏خوانید! فرق است، آن هم چه فرقى که با جمله ادا نمی شود. این که می ‏خوانید اینطور است، این صورت نازل آن حقیقت است که صورتها و تجلیات و آنها که گفتم دارد. خود خدا مى فرماید: ما اینها را نازل کردیم، بصورت کلمات و الفاظ عربى آوردیم. این توجه را داشتید، این زمینه ساز این می ‏شود که شما به این موضوع توجه کنید. وقتى این یک حقیقت بالاست و زنده است و صورتها در نظام وجود دارد، اسرارآمیز است که به تصریح خود قرآن در قالب این جملات و مفاهیم آمده، آن وقت شما به این نکته توجه پیدا می ‏کنید که در همه این کلمه ها، در همه این حروف، در همه اشارتهاى این کلمه ‏ها و حرفها حسابها هست.

اصلاً متوجه به این باشیم که اسرارآمیز است. در هر اشارتى مسئله‏ ای هست، حکایتها از آن اسرار هست. به اینها که توجه کردید، آن وقت حضور هم که دارید، با این وضع وقتى قرآن را خواندید، [به حقایقی می ‏رسید].

پاک کردن خود از موانع القائات ربوبى

از یک طرف هم ـ علاوه بر اینها که گفتم ـ سعى بکنید که در موقع تلاوت قرآن، براى این که از آنچه که از آن القائات رحمانى و اشارات ربوبى که به قلب شما ریزش می ‏کند، محروم نباشید، سعى بکنید از آن چیزها که مانع این القائات ربوبى و اشارات ربوبى و القائات ملکى است خودتان را پاک بکنید. به این تذکراتى که الان مى دهم خوب توجه بکنید:

شما اگر یک تفسیر ساده‏ ای از قرآن یاد گرفته ‏‏اید، مثلاً آیه ‏ای را که می ‏خوانید، نکند فکر کنید که آن تفسیر ساده و یا ترجمه ساده ‏ای که شما بظاهر از آیه فهمیده ‏‏اید، همه ‏اش همین است. خلاصه به این اگر معتقد باشد که معنى آیه همین است که من در تفسیر دیده‏ ام و غیر از آن چیز دیگرى نیست، این خودش راه را بروى شما می ‏بندد. این را حاج میرزا جواد آقا ملکى خیلى هم تاکید کرده، یعنى به عنوان یکى از موانع افاضات ربوبى در موقع تلاوت قرآن و برکات قرآن ذکر کرده است. این خیلى براى ما مبتلا به است، نمی ‏گذارد اینها به ما برسد.

خالی کردن ذهن از باورهای غیر قرآنی

ثانیاً از موانع دیگر براى شما عرض کنم، سعى بکنید که براى خودتان درباب معانى قرآن و در کل در معارف قرآن و روایات یک چیزى را در کتابى یا از یک شخصى، معلمى، در هر بابى از ابواب معارف قرآن، به عنوان یک حقیقت مسلم قرآنى که دیگر غیر از این نیست، نگیرید، که آن هم مانع می ‏شود. این می ‏شود یک مذهب [و روش] خشک گرفتن که باز نمی ‏گذارد اشارات ربوبى به قلب شما القاء بشود. مخصوصاً این مذهبى که یادگرفته‏ اید برخلاف آن باشد که قرآن می ‏گوید.

یکى دو مثال بزنم که شما خوب دقت کنید. مثلاً اگر شما در نتیجه مطالعه و بررسی هائى دارید، استادى دارید، چیزهائى از منابعى یاد گرفته‏‏ اید، مثلاً برداشت کرده ‏اید که این موجودات شعور ندارند، اراده ندارند. [موجودات] غیر از انسان و حیوان، علم ندارند، اراده در غیر انسان پیدا نمی ‏شود.

گفتم آنچه که به درد من و شما می ‏خورد می ‏گویم و باید درباره اینها تجدیدنظر بکنید. از این چیزها مبتلا به براى من و شما زیاد است.

شما یاد گرفته اید که حیوان اراده ندارد. این یک مذهب باطل است. روى آن هم تعصب دارید، فکر مى‏کنید حقیقت همین است و بس، اسلام هم همین را می گوید! این در جاى خودش در حدّ خودش، به سهم خودش از آن اشاراتى که این موضوع مانع آن خواهد شد، شما را محروم می ‏کند.

یا آن یکى موجودات که جماد هستند شعور ندارند، هیچ چیز نمی ‏فهمند، فقط ما می ‏فهمیم، یک مقدار هم حیوانات می ‏فهمند! اگر شما این طور باشید، این مذهب شما باشد، عقیده باشد، درِ باب معارف کلى در آیات قرآن، از اشارات ربوبى که به قلب شما می ‏بایست ریخته می ‏شد و ابوابى از اسرار را براى شما باز می ‏کرد، به روى شما بسته می ‏شود.

آنجا که می فرماید این دیوار می خواهد بیفتد، [فَوَجَدا فیها جِداراً یُریدُ أَنْ یَنْقَضَّ. کهف : ۷۷] اینجا می ‏فهمید چه می گوید، یعنى چه؟ «می ‏خواهد» بیفتد. دیوار اراده دارد؟ اینجا می ‏فهمید چه می گوید؟ دیگر مانند بعضى از خیالبافها نمی ‏آیید خیالبافى بکنید که حالا این که می ‏گوید دیوار می ‏خواهد بیفتد، همین است که ما می ‏گوئیم، نه این که اراده دارد! این نمی ‏گذارد شما بفهمید چه می ‏خواهید بگوید.

یا آن که به سلیمان علی‏ نبیناو آله ‏وعلیه‏ السلام گفت: که آن که علمى از خدا نزد او بود گفت: مى خواهى من در یک طرفة العین آن تخت بلقیس را بیاورم؟ [قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُک‏. نمل : ۴۰] آن که نزد او علمى از خدا بود! می ‏فهمید چه می ‏گوید؟

یا آیات دیگر، آیات تسبیح خیلى زیاد است، بخواهیم اینها را بگوییم از بقیه بحث می ‏مانیم. سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ [حشر : ۱ ؛ صف : ۱وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم‏ [اسراء : ۴۴].آن که امام مى گوید این دیوار وقتى می ‏خواهد بشکند صداى تسبیحش را ما مى شنویم! آن که رسول اکرم صلوات‏الله علیه ‏و آله فرمود: به روى حیوان نزن که تسبیح می ‏گوید.

مذهب خاصى را از معلمى، از استادى، از یک کسى درباب معارف یاد می گیرید، مخصوصاً از آن کس و آن کتاب که اهل معارف نیست، از اینها به صورت تعصب داشتن اتخاذ نکنید، این مانع ریزش برکات ربوبى در موقع تلاوت قرآن می ‏شود و مانع اشارات ربوبى در موقع تلاوت قرآن می ‏شود. این هم یکى از موانع است.

خالی شدن از عجب و سایر رذایل

یکى دیگر از موانع، عبارتست از این که بعضى از صفات را داشته باشید. اگر خودتان را چیزى ببینید، از اول، کارتان خراب است! اشارات ربوبى قرآنى در موقع تلاوت قرآن، اصلاً براى آنهایى است که تکبر ندارند. این یک مسئله است، سعى بکنید خودتان را کوچک ببینید. نظر بیندازید به بعضى از این انسانها ببینید چه کسانى از اشارات ربوبى بر اثر تلاوت قرآن بهره مند شده ‏اند و چه کسانى بهره مند نشده ‏‏اند، ولو سواد داشته اند. کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ [غافر : ۳۵] مُهر الهى می ‏آید، بعضى صفات است که مهر الهى را می ‏آورد، مخصوصاً تکبر، مخصوصاً غفلت در بیست چهار ساعت، غفلت مهر می ‏آورد، تکبر مهر می ‏آورد و اینها نمی گذارد موقع تلاوت قرآن آنچه که باید از اشارات قرآن به قلب بریزد، بریزد.

حاج میرزا جواد آقا مرحوم یک چیز دیگر هم می ‏گوید، می ‏گوید یکى از موانعى که هست براى بعضی ‏ها است که وسوسه در مخارج حروف می ‏کنند، آن هم یکى از موانع است. این هم یک حرفى است که گفته و در جاى خودش بجاست. البته من می ‏گویم این مانع تدبر است. چون انسان سعى می کند این مخرج خوب ادا شود، آن مخرج خوب ادا شود، می رود به عالم مخارج، دیگر از عالم کلام حق که باید آنجا حضور داشته باشد خارج می ‏شود. و الاّ از ریزش معانى در موقع تلاوت قرآن مانع می ‏شود.

با این بیان که گفتم، از اینها که موانع هستند مواظبت کنید که نمی ‏گذارد انسان، با حضور مشغول تلاوت شود. با وضو و با حضور و با آن توجه که گفتم: توجه به حقیقت قرآن و صور قرآن و این که: این که من می ‏خوانم نازله‏ای است از قرآن و با کنار زدن موانع قرآن را بخوانید.

قرار گرفتن در معرض خطابات قرآن

و سعى بکنید که حتى المقدور تنها باشید، این هم یادتان باشد. متوجه باشید که عبادتهاى جمعى ما چیزى است، مخصوصاً من و شما که نپخته ‏‏ایم، ما اکثراً باید سعى بکنیم تا جایى که پخته بشویم و حقایق و ابواب بروى ما باز شود، تنها باشیم و مشغول تلاوت بشویم. و حتى سعى کنید هیچ کس نداند شما مشغول تلاوت قرآن هستید، این قدر سعى بکنید، با ادب، با حضور، که مشغول هستید، آن وقت که با تدبر تلاوت مى‏کنید، یواش یواش این حالات مختلف براى شما پیش می ‏آید. می ‏بیند که به آیاتى می ‏رسید که مضامین خاص دارد، ـ البته اینجا فهم معانى ظاهرى قرآن دخالت دارد ـ یواش یواش می ‏بینید که به تناسب آیات مختلف شما حالات مختلف پیدا می ‏کنید. مثلاً آنجا که وعیدهاى الهى را می ‏خوانید که در جهنم براى چه کسانى چه وعده هایى خدا می ‏دهد، بعد می ‏بینید که بعضى از آنها و خداى نکرده خیلى از آنها را من و شما مشمول آن هستیم! در این صورت، حالت پناهندگى در شما پیش می ‏آید. وقتى انسان آیات را می ‏خواند: وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ، یا آن کسى که این طور است فلان کار را می کند، یا دوستى زن و بچه و مسکن و تجارت در قلبش بالاتر از محبت خداست، [قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ. توبه : ۲۴] می ‏گوید به اینها بگوئید منتظر باشند: فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ. امثال این آیات را که می ‏خوانیم براى ما مشکل است، اینجا حالت پناهندگى برایتان پیش می ‏آید، حالت استعاذه، خدایا بتو پناه می ‏آورم.

آنجا که آیاتى را می خوانید که براى شما امید می ‏آورد، برایتان حالت رجا پیش می ‏آید. اگر با حضور و تدبر قرآن را خواندید، این حالات در وجودتان پیش می ‏آید و آن وقت این حالات شما را به کجا می ‏برد! دقت کنید، وقتى آیات را با این ترتیبى که می ‏گویم می ‏خوانید، در حالاتى در پناهندگى هستید، گاهى در حال خوف هستید، گاهى در حال طمع هستید، یواش یواش با این شرایط که شما تلاوت قرآن داشتید، می ‏بینید که رنگ تلاوت تان به شکل دیگر در می ‏آید. گو این که این آیات همه اش بگوش شما خوانده می ‏شود. دقت می ‏کنید؟ آنچه که عنایات ربوبى است از اینجا شروع می ‏شود.

آنچه که گفتنى بود گفتم. حالا شما چه اندازه دریافتید، با این شرایط، با این طور وقتى پیش رفتید به مرور می ‏بینید مثل این که این آیات از همه جا به خود شما متوجه است. گو این که این خطابها به شما است، همه ‏اش  به شما گفته می ‏شود! از اینجا عنایات خاص ربوبى شروع می ‏شود. این حالت را که انسان پیدا کرد، شروع مى شود. مثل اینکه خدا با شما صحبت مى‏کند، گو این که با شما تکلم مى‏کند و این کلام خدا همه اش با شماست! این حالت که شروع شد، قلب به مرور خدا را متکلم با خود می ‏یابد. یعنى می ‏بیند خدا با او تکلم می کند. اینجا قهراً این حالات به صورت بارزتر جلوه می ‏کند. یعنى آن وقتى که آیات عذاب است و آیات مجازات و محاسبه‏ های پروردگار است، انسان به این حالت رسید که همه‏ اش بگوش انسان خوانده می ‏شود، تکلم حق با انسان است، این آیات دیگر در انسان وحشت و خوف فوق العاده ایجاد می ‏کند، از حالت پناهندگى بالاتر است. همان که از امام صادق علیه السلام شنیده‏ اید که یک وقت امام سوره حمد را می ‏خواند به آیه مالک یوم الدین که رسید تکرار کرد، آن شخص گفت دیدم که امام صادق صلوات ‏الله ‏علیه، مالک یوم الدین را تکرار کرد و تکرار کرد، به وجودش رعشه افتاد، رنگ و رخش تغییر کرد و گفت و گفت و متزلزل شد و دفعتاً امام به حالت صعقه افتاد. ـ البته او به تناسب مقام خودش است و تکرار هم برنامه کسانى است که در مراحل تدبر قرآن به این مراحل می رسند، حالاتشان به این مسئله هدایت مى‏کند، یعنى بعضى آیات را مکرر می ‏خوانند. من این را گفتم براى این که متوجه آن حقیقت که گفتم باشیم. ـ بعد از او سؤال شد که چه حالتى بود، فرمود که این آیه را تکرار می کردم و تکرار می ‏کردم تا این که این آیه را از گوینده این آیه که حضرت حق است شنیدم! فلذا در برابر جلالت ربوبى، این بنیه بشرى من طاقت نیاورد: فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقا [اعراف : ۱۴۳]، سمعتها من المتکلم، از خود گوینده شنیدم.

آنجا که قارى این حالت را پیدا می ‏کند که خدا به او خطابات می کند، وقتى به آیه‏ های وعید می ‏رسید به آیه هایى مانند مالک یوم الدین می ‏رسد، به آیه ‏های آتش و وعده ‏های عذاب، حتى دنیوى می ‏رسد، فوق العاده متزلزل می ‏شود. به آیه ‏های رحمت مى رسد فوق العاده امیدوار است. به آیه هایى که اشتیاق آور است مى رسد حالت خاصّى دارد. چون یک حالت یافتنى است، ولى قرآن با تدبر به آن حالت، انسان را مى‏برد تا جاییی که این حالت مبدل بشود به یک حالت بالاتر، که این عنایت خاص ربوبى است براى خاصان و خوبان از بندگان خدا.  حاج میرزا جواد آقاى ملکى وقتى این را عنوان مى‏کند مى‏گوید: رزقنا الله و ایاکم، آن هم به آن کسانى که به این جور چیزها ایمان آورده اند، مى‏فهمند این حالت چیست. از این حالت انسان بالا مى‏رود، چون خدا با او سخن مى‏گوید، مى‏رود بالا، این حالت، یافتنى است. در موقع تلاوت قرآن خدا را در کلامش متجلى مى‏بیند. یعنى کلمات و حروف و آیات را که مى‏خواند همه اش را تجلیات متنوع ربوبیت مى‏بیند، این یعنى چه؟ به قول حاج میرزا جواد آقا رزقنا الله و ایاکم جمیع المؤمنین! یعنى مومنین، آنها که ایمان بیاورند.

در اینجا روایتى را از توحید صدوق براى شما مى‏خوانم که، امام صادق علیه‏السلام فرمود: ان الله تعالى تجلی لعباده فى کلامه ولکن لا یبصرون. خدا خود در کلام خود بر بندگانش تجلى کرده ولى صحبت این است که مردم این تجلى را نمى‏یابند و نمى‏بینند. این تجلى یعنى چه؟ یعنى وقتى شما آن کلمات را که مى‏خوانید تجلیات است؟ بله یعنى چه؟ دیگر یعنى چه اش را ما نمى‏فهمیم، فعلاً نمى‏فهمیم. تلاوت قرآن به آنجاها مى‏رسد.

این یک تذکرات و راهنمایى با یک تصویرى از تلاوت قرآن با تدبر بود که به شما گفتم، هم تذکر درباره تدبر و هم این که تلاوت قرآن با تدبر چه سیرى را در پیش مى‏گیرد و چنین کسى چه مراحلى را طى مى‏کند.

مراجعه به منابع درست در تفسیر و بیان قرآن

البته برداشت‏های غلط از قرآن هم مسئله ‏ای است. این که من الان در رابطه تدبر در قرآن توضیح دادم، گفتم بعضى برداشت‏های غلط از قرآن، موجب این می ‏شود که در موقع تلاوت قرآن، از آن اشاراتى که ربوبى است و از این کلمات و حروف، [که] به قلب انسان مى‏ریزد، محروم بشود. سؤال شد راه پیش گیرى اش چیست؟

من در جواب سؤال شما که راه پیشگیرى اش چگونه است چه بگویم. همین قدر من به شما توصیه می ‏کنم براى این که شما گرفتار برداشت غلط از قرآن نشوید، به منابع درست در تفسیر و بیان قرآن مراجعه کنید. منابعى که می ‏شود روى آنها حساب کرد سر و کار داشته باشید. اقلاً یک راهش این است که از منابعى که نباید به آنها مراجعه کرد پرهیز بکنید. کسى که حق ندارد تفسیر قرآن بگوید، حالا او نباید بگوید، ولى اگر او گفت، انسان اقلاً گوش نکند! و اگر گوش کرد بداند که آنچه که او می گوید نیست. لااقل فقط آن نیست. تعصب نداشته باشد فلان آقا اینجور گفت یا فلان کتاب اینجور نوشته، فلان تفسیر اینجور نوشته. اگر شما تعصب داشتید، لااقل این اندازه توجه نداشتید که ممکن است فلان آقا اشتباه بکند، یا لااقل گوشه‏ ای را گفته باشد، همه‏ اش که در این خلاصه نمی ‏شود، اصلاً قرآن یک سفره الهى است، یک مائده ربوبى است که هر کسى به اندازه خودش می ‏تواند از قرآن و از انوار قرآنى استفاده بکند. این کلام اگر در نظر شما باشد فکر می ‏کنم براى شما اقلاً، این کافى باشد در پیش گیرى شما از برداشتهاى سوئى که براى خود شما مضر است. این که شما توجه داشته باشید که قرآن یک سفره الهى است، که هر کسى به اندازة خودش می ‏تواند اگر برداشت درست بکند از آن استفاده بکند. اگر برداشتش، برداشت درستى باشد، محدود نیست.

یک مفسر یک معنى را گفت معنی ‏اش این نیست که فقط همین معنى است و معناهاى دیگرى که باید باشد دیگر در بین نیست. یا معناهائى که دیگران گفته اند درست نیست. با احتمال این که فلان معنایى را هم که فلان شخص در منبر گفته یا در فلان کتاب نوشته ممکن است معناى غلطى هم باشد. ولى من براى آنهایى که در این جلسه نیستند چه بگویم در راه پیش گیرى از برداشتهاى غلط از قرآن، و چاره اش چیست چه بگویم؟ چه کسى حرف مرا می ‏شنود؟ به هرحال همین اندازه گفتم هر کس حرف مرا بشنود باید روى آن فکر بکند.

نباید انسان فکر بکند که قرآن فقط یک وجه دارد. خیلى از علقه و مضغه ها هستند که حالا به حساب خودشان انسان شده ‏اند و نظر می ‏دهند! علقه و مضغه آن چیزى است که هنوز انسان نشده، من به خیلى از بچه ها می ‏گویم چطور شما وقتى می ‏روید از بازار چیزى بخرید عقلتان کار می ‏کند در یک جنسى که از بقال می ‏خرید عقلتان کار می کند، کم نشود، کلاه سرتان نرود! چرا عقلتان را در این باب بکار نمی ‏برید، چرا فکر نمی ‏کنید؟ از باب مثال یک دفعه این است که ما آقاى طباطبایى را مفسر قرار می ‏دهیم، یک دفعه این است که یک کسى براى خودش چند کلمه از اینجا و آنجا یاد گرفته، براى قرآن تفسیر بیان می ‏کند! عقل ما چرا نباید قضاوت بکند؟ چرا نباید ما این اندازه توجه داشته باشیم در باب معارف؟

چرا ما و شما عقلمان کار نکند که کسى که از باب مثال می ‏خواهد در توحید، در اسماء، در معارف، در معاد، در ورع و چیزهاى مختلف معارف می ‏خواهد بحث بکند، عقل من و شما باید این اندازه کار بکند که این آدمى که در فلان معارف و.... نوشته دارد و سخن دارد، روى حرف این آدم باید حساب کرد، یا روى حرف امثال آقاى طباطبایى ها؟ یک کمى توجه بکنید!