سلسله مباحث معـــاد از استاد فرزانه حضرت آیت الله محمد شجاعی (مد ظله العالی)

موضوع بحث: تمثل عقیده و اوصاف در برزخ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتیم قانون تحول و تکامل انسانها در نظام برزخ یک مسئله مسلم است و اشاره ای کردیم به خصوصیات اعمال و عقاید انسان در برزخ که عاید انسان میشود و با مردن انسان به واسطه آنها یا معذب است یا منعم.

این مسئله هم تذکر دهنده است که در برزخ یک قانون علمی داریم و آن عبارت است از اینکه: درعالم برزخ باطن انسان تجلی میکند و جلوه گر میشود. این را فراموش نکنید که هرچه در باطن هست در آنجا ظاهر میشود، این یکی از قوانین برزخ است. هرچه در باطن هست آنجا ظاهر میشود یعنی چه؟ یعنی من در این زندگی دنیوی در باطن وجودم نحوه زندگیم به هر صورتی که هست در برزخ این باطن جلوه خواهد کرد، فلذا از اینجا مسئله تمثیل اوصاف و عقاید پیش میاید.

تجسم اوصاف یعنی چه؟ یعنی وقتی من منتقل به برزخ میشوم، بعد از منتقل شدن به آنجا آن اوصافی که من در اینجا داشتم و مرا تحت سیطره قرار داده بود و به من مسلط بود گرچه به ظاهر معلوم نبود، در برزخ جلوه خواهد کرد و در آنجا دیگر به صورت صفت نیست، بلکه صورت متمثل است، به صورت مجسم است. این یعنی چه؟

مثلا از باب مثال، کسی که در این عالم دنیا و زندگی دنیوی یک صفتی از صفات بهیمی، صفات بد حیوانی به او مسلط بود، به صورت حیوانی مسلط بر او ظاهر میشود. یک مسلمان را حساب کنید، یک موحد را حساب کنید، مخصوصا آن مسلمانی که روزه میگیرد. مسئله عصبانیت (که یکی از صفات بهیمی است و از صفات حیوانی است) اگر بر او مسلط باشد در عالم برزخ متمثل خواهد شد. در خطبه شعبانیه میبینید که رسول اکرم (صلوات الله علیه) در آن خطبه میفرماید: واقعا روزه که میگیرید خوب دقت کنید که دارای حسن خلق باشید چون انسان در روزه از مانوس های خود یک مقدار جدا میشود، ممکن است که باعث عصبانیت و بد خلقی شود. عصبانیتی که به صورت یک صفت مسلط بر من است وقتی وارد عالم برزخ شدم این صفت مسلط برخودم که تندی و عصبانیت درندگی است، اگر این تسلط با من در برزخ باشد و من با این رنگ به برزخ بروم، دیگر در آنجا نمیگویند موجود عصبانی است و عصبانیت بر او مسلط است، بلکه باطن وجودم بیرون میزند، یعنی همان صفت عصبانیت که در این عالم باطنا بر من مسلط بود و تمام وجود مرا تحت سیطره قرار میداد در آنجا تجسم پیدا میکند و با شکل مناسب خودش بر وجود من مسلط خواهد بود. برای شخص دیگری تجسم عصبانی شدن در آنجا نخواهد بود، چون اینجا این صفت بر من مسلط بود، آنجا هم مسلط بر من است چون اینجا مرا تحت الشعاع قرار میداد، آنجا هم تحت الشعاع قرار خواهد داد ولی در آنجا مجسم است.

البته عصبانیت اگر در طریق حق باشد مسئله دیگری است. (مثل غضبناک شدن حضرت علی (علیه السلام) در بعضی مواقع که بحساب خدا بود) عصبانیتی که به حساب خواسته های نفسانی است صفتی است که مسلط بر باطن است. معمولا میگوئید من در مقابل عصبانیت عاجزم، در وقت عصبانیت خودم را نمیتوانم حفظ کنم و هیچ چیز نمیفهمم. در آنجا عصبانیت بصورت دیگری جلوه میکند، اینطور نیست که در مقابل کس دیگری باشد، بلکه عصبانیت بصورت مجسم بر خود من مسلط خواهد بود. یعنی عصبانیت من در این دنیا چه رنگی داشت و در چه قیافه ای بود، آن شکل و قیافه با ظاهر قیافه هر حیوان متناسب باشد، به شکل همان حیوان بر من مسلط است.

این را توجه داشته باشید که از لحاظ عل میهر حیوانی مظهر یک صفت است و تمام صفات حیوانی در انسان هست و هر وقت هم یکی از آنها بر انسان غلبه کند جلوه آن در برزخ بصورت تجسم همان حیوان خواهد بود که بر شخص مسلط است. مثلا حیوانات درنده مظهر صفت درندگی هستند، مثل سگ، گرگ، شیر و امثال آن که مظهر این صفت هستند، یعنی آن روحی که صفت درندگی دارد و بر شخص غلبه میکند. این روح درست مانند روح آن حیوانی است که صفت درندگی بر او غلبه دارد.

شکل این صفت در برزخ عبارتست از شکل آن حیوان که این صفت را در این جلد دارد و قهرا اگر من در دنیا عصبانی بوده ام در قبر میبینم که یک حیوان بر من مسلط است و عقل و عاطفه ام را از دست میدهم، احساسات خودم را از دست میدهم. خیلی هم دور نروید، همین الان که من عصبانی هستم روح سگی بر من مسلط است، گرگی بر من مسلط است. چنان مسلط است که خدا را از دست میدهم، از خدا نمیترسم، از جهنم نمیترسم، عقلم کار نمیکند، هیچکس را به حساب نمیآورم، خجالت نمیکشم، چنان گرگی میشوم که تمام وجودم تحت الشعاع قرار میگیرد. چون عصبانیت در اینجا بر من مسلط بود در آنجا هم مسلط است، منتها در آنجا به شکل یک گرگ بر من مسلط است و اذیت میکند کما اینکه اینجا اذیت میکرد. به این میگویند تمثل در عالم برزخ که در ارتباط با ارواح بصورت صحیح انجام میگیرد.

خیلی از افراد از صفت تندی که داشتند ناله میکنند، ولی جهت علمی و فلسفی اش را فراموش نکنید. این صفت الان بر تمام وجودم مسلط است در آنجا هم به تمام وجودم مسلط خواهد شد. منتها اینجا صفت است آنجا مجسم و ممثل است. میبینید یک کسی با زبانش به هر کسی میرسد نیش میزند. رسول الله (صلوات الله علیه) فرمودند: افرادی هستند که در دنیا دیگران به آنها احترام میکنند بخاطر اینکه فقط از شر زبانشان میترسند، اینها در قیامت عذاب مخصوصی دارند.

کسانی هستند که واقعا انسان از زبانشان میترسد، از کنارش که میگذری نیش میزند، همین که یکی را میبیند چیزی به او میبندند. این طور انسانها نیش زننده هستند، این نیش زدن و نیش زنندگی در جاهای مختلف به انواع مختلف که به هر شکلی با انسان روبرو شود و نیش بزند و انسان را اذیت بکند (آنطور که میگویند نیش زبان از همه چیز سخت تر است) صفتی در باطن است که در ظاهر بصورت نیش زدن در میاید. یعنی این صفت بر او مسلط است، هر قدر بیاد میاورد خدا هست بترس، یک مقدار خودت را نگهدار، نیش نزن، مردم را ناراحت نکن، میبینید نه عاطفه میداند، نه احساسات میداند چیست، نه خدا را در نظر میگیرد، فقط این نیش زدن بر او مسلط است. این چنین فردی وقتی به برزخ رفت با آن شکلی که حیوانی دارای این صفت است بشکل همان حیوان بر انسان مسلط میشود. در اینجا صفت مسلط بود در آنجا به صورت آن حیوان که عقرب است بر انسان مسلط میشود. اینکه شنیده اید عقرب در قبر بر انسان مسلط میشود از طریق همین نیش زدن بر انسان مسلط است و این نیش زدن و درندگی ها هم به شکلهای مختلف مجسم است. گاهی به صورت یک مار مسلط است و گاهی به شکل عقرب در میاید. همچنین میبیند یکی درنده است گاهی این درندگی با یک نوع نجابت همراه است و گاهی هم درندگی با یک نوع پستی و رذالت پیش میاید، در بعضی ها توام با یکنوع خست و پستی است. آن درنده که با پستی توام است به شکل گرگ در میاید، ولی آنکه با شرافت و نجابت است به صورت شیر مجسم میشود، همه اش تناسب دارد. توجه داشته باشید که درنده با درنده یکی نمیشود، زبان کج با زبان کج یکی نمیشود، زبان تند با زبان تند یکی نمیشود (به جهت علمی اش هم توجه کنید).

مثلا میبینید کسی در مقابل مسائل جنسی نقطه ضعف دارد. هرچه به خدا فکر میکند، به آخرت فکر میکند نمیتواند نجات پیدا کند. این صفت در بعضی ها چنان مسلط میشود که هر قدر شب تصمیم میگیرند که دیگر از فردا این کار را نکنند ولی از بس بر وجودش مسلط است که همه چیز دیگر را تحت الشعاع قرار میدهد، ناراحت میشود باز هم ادامه میدهد، تصمیم میگیرد باز نمیشود، یعنی در مقابل غریزه جنسی خودش اسیر است، این را نقطه ضعف میگویند. قهرا به او یک صفت بهیمی جنسی و شهوترانی مسلط است. ولی در آخرت این صفت اینطور لذت ندارد، اینجور مسلط نیست، آنجا به صورت یک حیوانی که مظهر این مسئله در این دنیا است و جلوه گر این صفت در این دنیا است مجسم میشود که عبارت است از خوک. به این میگویند تمثل صفت در آخرت (حالا تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل).

سعد ابن معاذ وفات کرده بود، رسول الله (صلوات الله علیه) بدون عبا و پا برهنه او را تشییع فرمودند و خودشان او را به قبر گذاشتند. سعد مرد بزرگواری بود وقتی او را به قبر گذاشتند مادرش آمد و گفت: هنیا لک الجنه یا سعد. بهشت بر تو گوارا باد، کسی بودی که اینقدر پیغمبر (صلوات الله علیه) برایش ارزش قائل بود که پای برهنه او را تشییع فرمود. حضرت ناراحت شدند و فرمودند: از کجا میدانی به بهشت وارد شده؟ الان سعد را میبینم که از ناحیه بد خلقی در منزلش در فشار است.

میخواهم برای شما تذکری باشد، متوجه باشید اینها از گوشه و کنار قانون تحول است. قانون تحول چیزی را جا نمیگذارد، این قانون تحول چنانست که حتی اگر علی بن ابیطالب (علیه السلام) باشد و در او یک کمی عصبانیت باشد، چون تحول است، چون تکوینی است، قراردادی نیست، حرف نیست، اثرش را خواهد دید. فلذا مواظب باشید غافل نشوید که یک دفعه بگوئید من به خدا التماس میکنم خدا میبخشد. بخشوده شدن خیلی سخت است شما فکر میکنید سعد بن معاذ به خدا التماس نمیکرد؟ پس چرا سعد را خدا نبخشید؟ معلوم است بخشیدن خدا سخت به دست میاید، به این راحتی ها خدا نمیبخشد. منظور این است که از این صفات مواظبت کنید. موضوع این است که (قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى * وَمَن تَزَکَّى فَإِنَّمَا یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ) فقط به نماز و روزه اکتفا نکنید، همه این صفات بد را در خودتان بکشید (فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ _ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعَاکِفِینَ و الرُّکَّعِ السُّجُودِ، مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهى به کمین آنان بنشینید پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، آیه ۵، سوره توبه)،اصل تاویل آیه این است که درونتان را پاک کنید، فقط به نماز و روزه اکتفا نکنید، شب و روز با درونتان در جنگ باشید، مواظبت کنید در حرف زدنها، غیبت کردنها، تکذیب کردن دیگران. هر قدر نفس شما را تهییج کند شما هر حرفی را نزنید، در منزل عصبانی نشوید، نفس را بشکنید. بارها گفته ام اینها با معجزه درست نمیشود بلکه انسان خودش باید زحمت بکشد. وقتی به شما جسارتی میکنند خودتان را نگه دارید، نفستان را بکشید (فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ) خلاصه اگر این جهاد با نفس را نکنید نجات نخواهید یافت. تمام جزئیات در عالم شما جلوه خواهد کرد. من از شما سوال میکنم اگر بنا شود یک عقرب بر شما مسلط شود آرامش شما از دست نمیرود؟ هر قدر خوردنی و آشامیدنی خوب هم به شما بدهند ولی یک عقرب به شما مسلط شود آیا واقعا حواس شما جمع میشود؟ یک مار بر شما مسلط باشد آرامش خواهید داشت؟ همه اینها مو به مو پیش خواهد آمد. فقط سعی کنید درونتان را پاک کنید. (أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ) از نماز و روزه نتیجه بگیرید، موجود ساکتی باشید، متین باشید، با ایمان باشید، هر حرفی میخواهید بزنید ببینید خدا خوشش میاید یا نه، حرفتان را در درون بخورید. هر قدر نفستان شما را تحریک کند مواظبت کنید اینها کار سخت است، کار مردان اینها است. مرد به اینها میگویند.

به یک عارفی درباره شخصی که او هم عارف بود گفتند فلان کس به مقامی رسیده که میتواند در هوا پرواز کند، آن عارف گفت هنر بزرگی نیست (به پر معنا بودن حرف دقت کنید) کلاغها هم پرواز میکنند. بعد گفتند فلان کس کرامت دارد از روی آب راه میرود. گفت قورباغه ها هم در آب شنا میکنند (البته درباره اهل معنا این مسائل میشود که روی آب راه بروند و یا در هوا حرکت کنند) بعد از او پرسیدند پس در نظر تو آدم خوب کیست؟ گفت من به کسی مرد میگویم که همیشه در تمام دقایق و در همه سکناتش رضای خدا را در نظر بگیرد و مراعات کند و هیچ به نفس خودش جواب ندهد، مرد اوست والسلام. مرد کسی نیست که روی آب یا روی هوا راه برود، مرد فقط کسی است که قدم به قدم، لحظه به لحظه هرحرفی که میزند، هر حرکتی که میکند ببیند خدا خوشش میاید یا نه؟ عصبانی که میشود ببیند خدا خوشش میاید یا نه؟ پشت سر مردم حرف میزند، ببیند خدا خوشش میاید یا نه؟ الی آخر، فقط رضای پروردگار را در نظر بگیرد.

خیال نکنید که اینها به آسانی تمام میشود، اگر به گناهان مبتلا باشید خلاصه اگر یک نقطه ضعفی از صفات حیوانی در وجودمان باشد جزایش را خواهیم دید. آن سعد بن معاذ که پیغمبر(صلوات الله علیه) آنطور او را تشییع کردند تا مادرش گفت بر تو گوارا باد، فرمودند: تو از کجا میدانی، من او را میبینم در فشار است از ناحیه بد خلقی در منزلش. بعد دستور فرمود برای او از اهل خانه اش حلیّت بگیرند، پیغمبر است همه چیز را میبیند. سعد بن معاذ را که رسول خدا تشییع فرمود، فرمود: هزارها صف ملائکه با من این بزرگوار را تشییع میکنند. رسول الله (صلوات الله علیه) با او رفتند، پای برهنه در قبرش وارد شدند، آن بدن مقدس را در قبر گذاشت و وقتی خاک روی آن میپاشید، مادرش گفت بهشت گوارایت باشد. حضرت ناراحت شدند و فرمودند از کجا میدانی به بهشت وارد شده؟ الان سعد را میبینم از ناحیه بدخلقی در منزلش در فشار قبر است. من سوال میکنم پس چرا خدا او را نبخشید؟ این یک گناه کوچک را میبخشد آسان نپندارید، هیچ چیز حذف نمیشود، تکوین است. در تکوین بخشیدن معنی ندارد. منتها خدا او را پاک میکند، رافت به این معنا که خدا ببخشد و نادیده بگیرد اینطور نیست. چون مسئله تکوین است در اینجا چون میتوانیم با اراده و به مشیت خدا خودمان را پاک کنیم میتوانیم والا مسئله نادیده گرفته نمیشود. نتیجه اش را میبینید. مگر اینکه قبل از وارد شدن در آنجا خود را پاک کنید.

مسئله تمثل را میگویم، هرچه در درون داشته باشید تمثل خواهد داشت. مسئله بخل را بگویم، خیلی از مردم بخیل هستند نمیتوانند چیزی به کسی بدهند. طمع که سیر نمیشود، همیشه چشمش اینور و آنور است (همه مبتلا هستیم). تمثل صفت طمع را در برزخ میدانید؟ حالا اگر یک روباه را به ما مسلط کنند خوشمان میاید؟ این واقعیت روحی است (أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ) که هر رنگی اینجا گرفته ایم به حساب تحول در آنجا هست. خدا فرمود خانه را پاک کن (قلب انسان) بگذار طواف کننده ها بیایند، رکوع کنندگان بیایند. بگذار صاحبان سجده بیایند، بگذار منبع الهامات الهی بشود، بگذار رشحات غیبی بیاید، بگذار فیوضات معنوی بیاید، طَهِّرَا بَیْتِیَ (قلب المومن عرش الرحمن). این تمثل است (تمثل عقیده است، تمثل عمل هم هست، باشد در مسئله قیامت بحث کنیم) تمثل عقیده را هم صحبت نکردم فقط از تمثل اوصاف آنهم از اوصاف بهیمی یک مقدار صحبت کردم.

در زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) اینطور بود که میامدند حضور پیغمبر (صلوات الله علیه) و علی (علیه السلام) و میگفتند برای ما موعظه کنید و عیوب باطنی آنها را میگفتند آنها هم خودشان را اصلاح میکردند. انشاالله از همه بیشتر از بد خلقی و یکی هم از صحبت در هر جا کردن که غیبت است، یکی هم از نگاه به نامحرم اصلاح شویم.

اول اینطور پیش آمده بود که بعضی ها فکر میکنند علی (علیه السلام) را خدا از اول علی خلق کرده بود یا سلمان را خدا از اول سلمان خلق کرده بود یا ابوذر را از اول ابوذر خلق کرده بود، خیر، اینها جهاد با نفس کردند، خودشان را تکمیل کردند، واقعا جدیت کردند (مَن تَزَکَّى فَإِنَّمَا یَتَزَکَّى لِنَفْسِه) هرکس پاک شود فقط خودش را پاک میکند و السلام (والی الله المصیر) و بازگشت به سوی خداست.

والسلام.

 

منبع: http://jafarshojaee.persianblog.ir