بیاناتی از حضرت آیت الله محمد شجاعی (ره)

با سلام، در این وبلاگ می توانید مطالب مرتبط با مرحوم حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی را مطالعه بفرمایید.

۱۴ مطلب با موضوع «سخنرانی :: قرآن» ثبت شده است

تفسیر سوره ماعون - ۸

 بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ

" أرأیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّینِ"

" فَذَلِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتیمَ "

" وَ لا یَحُضُّ عَلَی طَعَامِ المِسکین"

 

" أرأیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّینِ" ؛ آیا می بینی کسی را که دین را تکذیب می کند؟ 

با تعجّب سؤال می کند. 

" أرأیتَ الَّذی" ؛ بعد گویا در مقدّر و تقدیر است، می خواهی بدانی او که دین را تکذیب می کند چه کسی است؟ 

بدان.

" فَذَلِکَ" ؛ اشاره است به " ألَّذی یُکَذِّبُ بِالدّین ِ" .

این کسی که دین را تکذیب می کند، " ألَّذی " ، کسی است که : " یَدُعُّ الیَتیمَ" ؛ یتیم را سخت می راند؛ یعنی برخورد رؤوفانه با یتیم ندارد.

" ألَّذی یُکَذِّبُ بِالدّین ِ " ، اوّلین علامتش چیست؟ 

این است که : " یَدُعُّ الیَتیم". 

اینجا صحبت از این نیست که عقیده دارد یا ندارد. مسأله این است که راه و روش اتّخاذی اش به صورت دین ( با شرحی که گفته شد) و راه و روش دینی نیست؛ که در وجود او آثاری گذاشته باشد که نهایتاً برخورد خوبی با یتیم داشته باشد و مظهر رحمت حق باشد و با یتیم برخورد خوبی داشته باشد. دین اتّخاذی اش ، دین درستی نیست.

" فذَلِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتیم" .

علامت دوم " ألَّذی یُکَذِّبُ بِالدّین" این است: " وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعَامِ المِسکین ِ " .

هر برخورد غیر رؤوفانه از کسی که واقعاً در دین است ، باید نهایتاً از وجودش برطرف بشود.

رأفت مسأله ای است که باید در وجود بنده ی خدا ( اگر در حرکت باشد، )باید به وجود بیاید؛ حتّی در هر مجلایی و در هر صورتی.

خداوند غضب هم دارد. غضب در جایی که در برابر باطل و سخت گیری و انتقام برای بنده ی خدا هم کاملاً ضرورت دارد.

حضرت علی علیه السّلام اگر مظهر رأفت حق بود، مظهر انتقام حق هم بود. معنای عبودیّت این است که اسماء خدا در وجودش، درست پیاده شود.

همان علی علیه السّلام که یک جا زن بیچاره ای را می بیند و تاب نمی آورد و می رود و آنچنان دلجویی می کند؛ آنجا مظهر رأفت حقّ است. و در جای دیگر مثلاً در جنگ صفّین که طرف مقابل، سعی می کردند بر انسانها مسلّط شوند و انسانها را به ضلالت بیندازند و بدبخت کنند ، آنها را به قتل می رساند، آنجا، حضرت، مظهر منتقم حقّ است.

جامع الأضداد بودن علی سلام الله علیه، به یک معنا، معنایش این است . خود رسول الله هم همینطور است.

 

منبع: mshojaee.persianblog.ir

۰ نظر
حسین

تفسیر سوره ماعون - ۷

 بِسمِ اللهِ الرّحمن الرّحیمِ

أرأیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّینِ

فَذَلِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتیمِ

وَ لا یَحُضُّ علیَ طَعامِ المِسکینِ

 

آیا خاک به خدا وجوداً نزدیک تر است یا ما؟ ما انسانها که دارای امتیازاتی هستیم؛ می دانیم، می بینیم، می شنویم، می فهمیم، اراده داریم، بالاخره کمالاتی داریم، آیا انسان وجوداً به خدا نزدیک تر است یا خاک؟ 

وقتی کمالات وجودی در انسان بیشتر باشد، به کمال نزدیک تر است. انسان، در نتیجه ی دینی که دارد و بر اساس آن راه را می رود قربةً إلی الله، اگر راه را درست اتّخاذ کند، واقعاً عامل به اسلام باشد، دو روزش یکی نباشد، وجوداً به خدا نزدیک تر می شود. 

منظور از قرب، نزدیکی وجودی است. دوری ما و فاصله ی ما از خدا وجودی است نه زمانی و مکانی.

اگر از راه رفتیم ، به خدا نزدیک تریم؛ اگر نرفتیم نزدیک نشده ایم. کسی که متدیّن به دین است، تکذیب دین نمی کند، مقرّ دین است با وجود، و با تمام وجود به دین اقرار می کند، راه و روش را طوری اتّخاذ می کند که واقعاً به خدا نزدیک بشود و وجودش جلوات اسمای خدا بشود، وقتی وجودش اینچنین شد دیگر نه یتیم را طرد می کند، نه از إطعام مسکین کناره می گیرد، نه نمازش برای ریا است؛ می شود مجلای اسما و صفات حق؛ حق، جود است، او هم جواد است؛ حق، فیّاض است، او هم فیّاض است؛ حق، رؤوف است، او هم رؤوف است؛ حق، عطوف است، او هم عطوف است؛ حق، احسان کننده است، او هم احسان کننده است؛ حق، رحیم است، او هم رحیم است؛ اگر انسان بخواهد در دین و در راه باشد، باید عبودیّت خدا را در همه ی اسما و صفاتش داشته باشد و عبدالله باشد؛ عبدالرؤوف باشد؛ عبدالعلیم باشد؛ عبدالرّحیم باشد؛ عبدالجواد باشد؛ یعنی این انسان چه کسی را می پرستد؟ جواد مطلق را؛ امّا مگر می شود یتیم بیاید و او را براند؟ بعد بگوییم او جواد را می پرستد؟ درست است؟ خیر.

 

منبع: mshojaee.persianblog.ir

۰ نظر
حسین

تفسیر سوره ماعون - ۶

" بِسمِ االله الرَّحمَنِ الرَّحیمِ"

" أرأیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّینِ "

" فَذَلِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتیمِ"

" وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکینِ"

 

اگر من بخواهم به آن کمال مطلق نزدیک شوم، باید آن فاصله ی وجودی که بین من و اوست، کم شود.

یعنی علم کمتر من، قدرت کمتر من بیشتر شود؛ عفو و رأفت کمتر من بیشتر شود؛ و نتیجتاً هر چه بیشتر شد، من به مطلق این کمالات که ذات مقدّس حق است نزدیک خواهم شد.

نماز خوانی باشد، نماز بخواند و هی بگوید: "نماز می خوانم قربةً إلی الله". امّا هیچ رأفتی در او نباشد، حرکتی به سوی خدا نکند و هیچ قربی به خدا پیدا نکند؛ چون از رأفت خدا، از اسم رؤوف خدا، هیچ جلوه ای در او نیست.

نماز می خواند هی بگوید: "إیّاکَ نَعبُدُ" ؛ تو را می خواهم. این "تو " کیست؟ هم او که علم مطلق است؛ رأفت مطلق است إلی آخر. آیا این فرد می تواند به رأفت مطلق بگوید: تو را می خواهم؛ امّا خودش از رأفت هیچ خبری و اثری نداشته باشد؟ از رأفت، کلاً فرار کند؟ به دلیل این که یتیمی اگر می آید، هیچ رأفتی در او نیست. یتیم نمونه است، بیان مثال است؛ یعنی انسان درمانده ای که بیچاره است. 

اگر رأفت خداوند در انسانی جلوه کند؛ حتماً او را وادار می کند تا گرفتاری مسکین و یتیم را چاره کند، به او روی خوش نشان بدهد، آنچه از دستش بر می آید از آن کوتاهی نکند؛ رأفت وادارش می کند. فلذا نمی شود بگوییم فلانی به خدا نزدیک شده، خدا را می خواهد امّا اسما و صفات خدا را که ظهورات خداست از وجودش رد می کند؛ از رأفت خبری ندارد. از اطعام مساکین که باز جلوه ی دیگری از رأفت است، یا به یک نظر دیگر، از فیّاض بودن و از جود و کمال که اسم جمال خداست هیچ خبری در وجودش نباشد؛ این نمی شود.

کسی به خدا نزدیک می شود که اسما و صفات خدا در وجودش متجلّی باشد. خلاصه اش این بشود؛ این راهی است که اگر انسان در این راه راست قدم گذاشته باشد، به سوی خدا برود باید اسما و صفات خدا به هر اندازه که در راه پیش رفته، در وجودش متجلّی باشد، آنهم نه یک اسم و دو اسم و چند اسم، بلکه همه ی اسمای خدا. فقط علم در وجودش متجلّی نمی شود؛ مقرّب خدا نه این است که چیزهایی بداند که دیگران نمی دانند؛ نه. این علاوه بر این که اینطور است، قدرتش هم بیشتر از دیگران است؛ اراده اش هم بیشتر از افراد عادی است؛ جودش بیشتر از دیگران است؛ عفوش هم بیشتر از دیگران؛  الی آخر.

یعنی همه ی اسمای خدا باید در وجودش متجلّی بشود.  

 

منبع: mshojaee.persianblog.ir

۰ نظر
حسین