فهم راز دل، احتیاج به یقظه و تنبه دارد.سخن دل، سخنى دیگر و فریاد او، فریاد دیگرى است.
دل از جوار حضرت حق و از موطن اصلى خویش دور گشته و درد او درد هجران و فراق، و ناله و فریاد او همه از هجران و فراق، و خواست او همان جوار حق و موطن اولى او مى باشد، و سکون و آرامش او با نیل به مرتبت اولیه خویش، و با شهود و فناء و بقاء است و بس.
و آنکس که بخود آمده و بیدار گشته، درد دل را مى یابد و سخن او را مى فهمد و به سرّ ناله و فریاد او آشنا مى باشد.
هر کسى از ظن خود شد یار من
وز درون من نجست اسرار من
سرّ من از ناله ی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست