بیاناتی از حضرت آیت الله محمد شجاعی (ره)

با سلام، در این وبلاگ می توانید مطالب مرتبط با مرحوم حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی را مطالعه بفرمایید.

۶۷ مطلب با موضوع «سخنرانی :: تذکرات» ثبت شده است

شفاعت

بسم الله الرحمن الرحیم

 

... متذکر باشید که اگر چنانچه مثلا در آخرت یا در دنیا، شفاعتی از پیامبران الهی صلوات الله علیهم اجمعین، یا از ائمه اطهار صلوات الله علیهم بشود برای برطرف کردن و یا برگرداندن گرفتاری های دنیوی و اخروی از انسانی یا از انسانها، جایی است که خدای متعال خودش راضی باشد؛ اگر خدای متعال خودش از بنده اش راضی نباشد این شفاعت به جایی نمی رسد.

مساله شفاعت در واقع یک چیزی است که باز می رسد به خود خدا؛ اگر خداوند تبارک و تعالی راضی بود این پیغمبر در اینجا این شفاعت را بکند و شفاعتش را هم قبول بکند، همان پیغمبر شفاعت می کند و هم خدا قبول می کند و اگر راضی نبود، اصلا او شفاعت نمی کند اگر هم شفاعت بکند، قبول نمی کند خدای متعال، اما او هیچ شفاعت نمی کند، توجه می کنید؟ مساله شفاعت اینجوری است یعنی اصل مساله بدســـت خــداست.

البته معمولا ما از بس وضعمان خراب است فقط امیدمان، نظرمان بر شفاعت رسول اکرم صلوات الله علیه وآله و حضرات معصومین صلوات الله علیهم است، این از لحاظ خراب بودن وضع و اینکه انسان هیچ نقطه امیدی در وضع خودش نمی بیند، می باید باشد، ولی باید مواظبت بکنیم که خدای نکرده شرک آمیز یا شرک آلود نباشد، این را باید دقت کرد؛ اگر وضعمان خراب است باز یک امیدی به آنجا، کما اینکه امیدی به فضل حق داریم، آن را هم از باب فضل حق، امیدوار باشیم.

اگر بنا باشد خدا از من خوشش نیاید مطلب حل نخواهد شد، طبعا نه شفاعتی می شود و نه شفاعتی قبول می گردد.

( یوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا ) سوره مبارکه طه / ۱۰۹

بالاخره خدا باید یک مقدار به انسان نظر بکند، اینطور نباشد مثل اینکه ما شفاعت را دکان دیگری باز کردیم برابر خدا، این شرک آلود است، خیلی ها هم اینطور هستند، شما اینطور نباشید؛ توجه ندارند مثل اینکه دکان دیگری در این بغل باز کرده اند، خب حالا آنجا (رضایت خدای متعال) که نشد، از اینجا وارد می شویم که از شفاعت به مقصد برسیم.

اصلش در همان دکان اول است مساله هر چه هست آنجاست؛ یعنی مساله این است که خدا نظری بکند، حالا این نظر خدای متعال، گاهی ما مستقیماً صلاحیت داریم یک نظری بکند، این یکی است، یکی هم این است که نه، ما مستقیما اصلا این صلاحیت را نداریم به ما نظری بکند، لااقل غیر مستقیم توجهی بکند مثل اینکه اشاره ای می کند به پیامبرش که مثلا حالا تو نظری بکن، نظر ما را برسان به آن، چیزی، دَمــــی، مَـــددی تا من بکنم آنچه بکنم.

شفاعت یک چنین چیزی است، غیر مستقیم نظر کردن است، اگر این را خواست، مساله شفاعت از اصلش بوجود می آید، نخواست اصلا معنی ندارد.

۰ نظر
حسین

جناح ملائکه

بسم الله الرحمن الرحیم


... آیا حقیقت بال و پر داشتن فرشتگان همین است که برخی می پندارند یا حقیقت امر چیز دیگری است؟ قرآن می فرماید: اَلحَمدُ لِلهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَ الأَرضِ جَاعِلِ المَلائِکَةِ رُسُلاً أُولِی اَجنِحَةٍ مَثنَی وَ ثُلاثَ وَ رُبَاعَ یَزِیدُ فِی الخَلقِ مَا یَشاءُ إنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر. ( سوره مبارکه فاطر آیه ۱ )
اینکه گفته می شود ملائکه دارای « جناح » هستند، یعنی ملائکه وسیله ای یا وسایلی دارند که به کمک آن می توانند در جاها و مراتب گوناگون حضور یابند. به بیان دقیق تر، جناح ملائکه، ملائکه دیگری هستند که در مراتب پایین تر تحت فرمان مَلَک برتر و بالاتر بوده و فرشته و مَلک بالاتر توسط فرشته پایین تر، امر و مشیّــت حق تعالی را محقّق می سازد.
برای مثال میکائیل سلام الله علیه جناح هایی یعنی ملائکه ای در همه آسمانها و زمین دارد و وقتی این فرشته عظیم الشأن می خواهد کاری را در آن مراتب وجودی مختلف انجام دهد، با ملائکه ای که جناح های او هستند، آن را انجام می دهد و به تعبیر دیگر آنها وسیله و فرمانبر میکائیل برای تحقـــق اوامر او می باشند. با جناح زمینی اش در زمین حاضر می شود، با جناح برزخی اش، در برزخ حاضر می گردد و ... . 
برای فهم بهتر حقیقتِ جنــاح ملائکه، از فعل روح و نفس خود با بدنمان استفاده می کنیم. روح ما جناح ها دارد؛ وقتی روح شما می خواهد در عالم مُبصِرات و دیدنی ها وارد شده و مثلاً از مَناظر زیبای باغ یا گلستان یا بوستانی لذت ببرد، با جناح و قُوّه باصره حاضر می شود؛ در این حضور زمان هم مطرح نیست و همین که روح خواست ببیند، قوای باصره به کار افتاده و این امر را برای روح مُحقق می سازد. در اینجا باصره جناح روح و با آن یکــی است و در عین حــال روح ، روح است و باصره، باصره. 
از این رو وقتی تصاویر زیبا را تماشا می کنید، « شما » نگاه می کنید؛ آن که نگاه می کند و لذت می برد و کار دیدن را انجام می دهد آن « حقیقت شما » و « روح شما » است. روح شما با جناح باصره این فعل را انجام می دهد؛ ولی چون باصره وسیله دیدن است، در این فعل اصلاً مطرح نیست، به صورتی که وقتی از شما می پرسند چه می کنید؟ می گویید: می بینم؛ نمی گویید باصره ام در اینجا می بیند؛ باصره ام را اینجا استخدام کرده ام تا به کمک او شکل ها و مَناظر را ببینم، ولی در عین حال باصره، جلوه و جناح روح در امر دیدن است.
درخصوص شنیدن اَصوات و آهنگ ها نیز مساله چنین است؛ روح شما در این جا با جناح و قوه سامعه حاضر می شود و با این جناح کار می کند. اگر روح شما بخواهد به عوالم بالا رفته و در معارف عالیه سیر کند، با جناح عقل در عالم بالا و عوالم برتر حاضر می شود و ... .
جناح ملائکه نیز این چنین است؛ یعنی فرشتگان با جناح هایی که دارند، کارهای مختلف انجام می دهند و با اَجنِحه خود، در آن مرتبه حاضر شده و فعل و اَمر و مَشیَّــت حـقّ را مُحقق می سازند.

۰ نظر
حسین

ماه رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

از بیانات آیت الله استاد محمد شجاعی در خصوص ماه مبارک رمضان

اول بخواهید که خدا شما را برساند؛ ما و شما را موفق کند به روزه، به احیای همه شبها، اگر می توانید همه را احیاء کنید. از کسب و کار و خوردن و خوابیدن کم کنید و همه را احیاء بدارید؛ برنامه ریزی کنید که بتوانید و خودتان را محروم نکنید. ما هر چه کنیم برای خود کرده ایم، خداوند غنی است. دلتان به خودتان بسوزد، عذرتراشی به درد نمی خورد. از حرف زدن بیجا حتی المقدور اجتناب کنید و آن اندازه که توان دارید زبانتان را بند کنید، اصلا حرف نزنید ، عصبانی نشوید، از کوچک شمردن کسی بپرهیزید که روزه را سخت بی جان میکند؛ اگر حرف گناه باشد که روزه فقط جسدی است. اقلّ روزه، نخوردن است، مبطلات ظاهری در رساله آمده، نه مبطلات باطنی، مانند صورت نماز که از روی رساله درست باشد، جانش در آنجا نیامده که انسان باید گناه نکند، دلش و همه مشاعرش باید اجتناب کند، چه اعضای ظاهری و چه مشاعر باطنی.
مثلا صحبت کردن اگر طوری باشد که شریعت اجازه نداده، جان روزه را خدشه دار میکند، نفرت هم همینطور. مخصوصا عصبانی نشوید مثل انسانهایی که پولشان حساب و کتاب دارد، از آن شدیدتر، زبان را مراعات کنید که خرجش نکنید؛ البته نه اینکه تلاوت و ذکر و دعا را هم انجام ندهید. اگر توانستید کاملا حرف نزنید خیلی خوب است. روزه صمت نگیرید این نه؛ ولی در عین حال هر چه حرف نزنید روزه، جان و روح خواهد داشت.
مولوی می گوید :

سی روز در این دریا پا ســر کنی و سـرپا              تا در  رسی  ای مولا  اندر  گوهر  روزه
شیطان همه تدبیرش وان حیله و تزویرش              بشکست همه تیرش پیش سپــر روزه
روزه  کرّ و فرّ  خود  خوشتر ز  تــو بر  گوید             دربنــــد  در  گفتـــن  بگشای  در  روزه

 

مثلا اگر کسی به ما اجازه دیدار بدهد با سر می رویم؛ بندگان خدا هم ندای ماه مبارک را که می شنوند، با ســر می روند.
حافظ می گوید: گر چه تیغ کشید ولی نظرش با ما بود. در رابطه با زبان به جلد ۷ وسائل الشیعه مراجعه کنید. روزه دار واقعی، کمر شیطان را می شکند.
بعضی روزه می گیرند و فکر تهیه افطار و بعد آنقدر می خورند که ......

دست و دهان را بشو نه بخور و  نه بگو                آن سخن و لقمه جو تا به خموشان رسی

 

امام صادق علیه السلام وقتی روزه می گرفتند، ریحان را بو نمی کردند؛ سؤال شد چرا؟ فرمودند: من کراهت دارم روزه ام را به لذتــی آمیخته کنم.

۰ نظر
حسین