بسم الله الرحمن الرحیم
علم بسان فرشته است ـ فرشته ای فرود آمده از بالاترین آسمان. میگردد تا یافتن منزلی. فرشته در خاکدان منزل نمیکند، فرشته پشت شیشه غبار گرفته خانههای متروک نمینشیند. فرشته سپیدبال آشیانهای میخواهد در خور ظرافت طبعش و منزلی در شان پاکی و قداستش.
منزل فرشته علم دلی است که پیش از آن که از روزن آن آفتاب دانستن فرو ریزد، باران تزکیه بر سقفش میبارد. و این گونه است که دل و جان عالمان مهبط فرشتگان و جایگاه نزول زلالترین بارانهای فیض الهی است.
زندگی مردان خدا و عالمانی که فرشتگان علم و تقوا در قلب آنها منزل کردهاند فصل درس آموزی است که جویندگان وصال، برگ برگ آن را مشتاقانه میخوانند و از واژه واژهاش اندرز میگیرند و از جمله جملهاش چراغ راه بر میافروزند.
عالمی که اینک چراغ زندگانی پربارش را به نظاره مینشینیم نیز از ان دسته مردان خداست. مردانی که با تمام دلیری در طی طریق الی الله، خاضعانه راه خاموشی گرفتهاند و آنگاه که از حیات طیبه ایشان میپرسی کلامی بر نمیآورند و دمی نمیکشند. این استاد فرزانه بارها مورد چنین تقاضایی قرار گرفته بودند و همواره میفرمودند: من بارها گفتهام که زندگی من خلاصه در این سه جمله است که: نادان به دنیا آمدم، نادان بزرگ شدم و نادان هستم.
آری، غایت دانستن در نزد مردان خدا به بیکرانهتر از محیط فهم زمینیان است و ریسمانی است که رشته در آسمان دارد. اما در یک عصر دلانگیز تابستان، در سال 1383 هنگامیکه توفیق زیارتشان نایب گردید، آنگاه که اصرار مشتاق محبی را دیدند، شاید تنها به حکم شاد کردن دل مؤمنی بود که لب به کلام گشودند، و صد البته که ناگفتنیهای فراوان از کمالات و آفاق شریفه خود را همچنان در محاق سکوت نگاه داشتند و آنچه از گفتنیها بازگو کردند، با زیرسبیل پرهیز از خودنمایی و بیشتر در شرح فضایل اساتیدشان بود تا بیان شرح حال خود.
زنجان، به سال 1319 هجری شمسی مردی آورد که فرشته علم در لحظه ولادت آهنگ فرود آمدن بر قلب او کرد و بالهای خود را بر چشمان او سایید. حضرت آیت الله محمد شجاعی در سال 1319 هجری شمسی در زنجان دیده به هستی باز کردند. ایشان نیز، چون عضوی از منظومه خورشیدی عالمان، در همان آغاز طفولیت، آثار استادی و فرزانگی بر چهره داشت و چشمهای باطن بین را به فردایی درخشنده در عرصه ایمان و اجتهاد و مجاهده نوید میداد.
تحصیلات ابتدایی را در زادگاه به سرانجام رساند و پس از آن بیدرنگ، به سال 1331 هجری شمسی، راه اکتساب علوم آل محمد، صلوات اله علیهم اجمعین، را در حوزه علمیه زنجان در پیش گرفت. مقدمات حوزوی را در همانجا آموخت و از لمعات آن توشههای نور برگرفت و برای شناخت قوانین اصول فقه، کتاب فوانین در اصول را آموخت و سپس آموختن منظومتین مرحوم سبزواری را بابی برای ورود به کهکشان زیبای حکمت الهی قرار داد. حصرت آیت الله استاد محمد شجاعی به سال 1335 هجری شمسی، از گوشههای حجرات حوزه علمیه زنجان، به سرزمین دانش و تقوا، قم، هجرت کردند ـ سرزمینی که آشنایی با بزرگان عرصه علم و اجتهاد و فلسفه و عرفان واستفاده از آنان از مهمترین برکات آن بود. در همانجا رسایل آموخت و رسالت علماندوزی را به کمال رساند. مکاسب فرا گرفت و تقوا و دانش کسب کرد و کفایه را در خود به کفایت به اندکی از زندگی دنیا بدل ساخت. آنگاه از دروازهای متون نوشته شده خارج گردید و خود را به باب شهر درس خارج از اصول فقه فقیهی اصولی و عارفی فیلسوف، حضرت امام خمینی (ره)، رساند تا او را به اصولیترین مبانی علم اصول فقه رهنمون گرداند و هم فروع را نزد وی روشن و آشکار سازد.
همزمان، تلمند در محضر فقهی حضرت آیت الله العظمی محقق داماد (ره) و شرکت در درس خارج فقه ایشان راه استنباط احکام شرعی و اجتهاد را برای او هموار نمود. علاوه بر این بهرههای مقطعی ایشان از درسهای خارج فقه و اصول برخی از آیات عظام چون ابرهای عابر بهاری او را نه سیراب، بلکه غرق در فراوانی فهم نمود.
اما بهرههایی که از مائده آسمانی حضرت علامه طباطبایی (ره) بر گرفت، غذای روح سالیان او را رقم زد و او را به شاگرد ممتاز و مخصوص علامه طباطبایی رضوان اله علیه بدل ساخت. آموختن فلسفه، شفا یافتن از حکمت الهی سینوی در درس شفا و سفر از خویش به خدا، همراه با خلق، در درس اسفار صد را با حضور در کلاسهای درس عمومی، و بهرهمندیاز خلوت آکنده از اسرار درسهای خصوصی حضرت علامه (ره) گوشههایی از این خوشهچینی معنوی از بوستان علم و حکمت بود.
ارتباط علمی و معنوی تنگاتنگ میان استادی علامه و شاگردی عالم، او را در شمار نزدیکان حضرت طباطبایی در آورده بود تا آنجا که همه رسالههای دستنویس علامه را که مزین به دستخط نورانی ایشان بود و استنساخ آنها را به بعضی از شاگردانشان اجازه میدادند، استنساخ نمود و این افتخار را هم نصیب خود داشت.
به هر حال، بهرهمندی استاد حضرت آیت الله شجاعی از سایه پرمهر و پرخیز استادی وارسته و واصل چون حضرت علامه طباطبایی حقیقتی است که آثار و برکات آن همچنان در دل و جان ایشان جاری است.
گواه ارادت و لطف متقابل او و علامه (ره) همین بس زمانی، با درگذشت پدربزرگوار استاد (آیت الله شجاعی) که علامه طباطبایی به منظور مسافرت تابستانی به زنجان عزیمت نموده و ایامی را در این شهر اقامت میکنند، از درگذشت پدر ایشان مطلع میکردند، و به دیدار و تسلیت شاگردی میشتابند و منزل پدری ایشان را به نور حضور خویش منور مینمایند. به همین دلیل، سالها بعد که قرار بود منزل پدری حضرت آیت الله شجاعی برای مرمت و بازسازی تخریب گردد، به یمن همین خاطره تابناک و ارزشمند، با اکراه تمام، تخریب آن اتاق نورانی را به اطرافیان اجازت فرمودند.
زی طلبگی از ارزشمندترین دستاویزهایی است که تمام عالمان ربانی، به ویژه در دوران جوانی، خود را به زیور آن آراستهاند. ایشان نیز در دوران جوانی، طلبگی را با مرام سادگی عجین ساختند.
در نزد خدا، شکم پر مبغوض است و از مبغوض حکیم، حکمت بر نمیآید. این است که خالی نگه داشتن اندرون از طعام، سر اولیای خداست در وصول به حکمتهای ناب آسمانی.
حضرت آیت الله شجاعی نیز در زمره پارسایانی بود که فقر شدید دوران جوان نه تنها مخل علم آموزی و تهذیب او نگردید، بلکه اراده او را در طی طریق تقوی و دانش صد چندان نمود. او، که گاه از شدت فقر، استطاعت خرید حتی یک قرص نان سنگک 4 ریالی را هم نداشت و سه سال تمام در نهایت فقر، از نان سیر نگشت، با تمامی این مشقات لحظهای از آموختن نیاسود.
او هر روز پس از نماز صبح تا ساعت 12 شب به جز یک ساعت در ظهر، به قصد ادای فریضه و تناول غذایی مختصر، به سختی به درس و مطالعه میپرداخت. با اینهمه سختکوشی، ایشان در بیاناتشان با تواضعی ستودنی از اینکه در مقاطع مختلف عمر خویش اوقاتی را بیهوده ضایع کرده است تاسف دایم دارند.
در آن زمان که به دلیل کمبود بعضی از کتابهای درسی و عدم گسترش صنعت چاپ، طلاب پرتلاش ناچار به استنساخ بعضی از کتابها بودند، گاه، نوبت استنساخ ایشان به دیر هنگام میافتاد و دشواری دیگری بر مشقات ایشان میافزود. برای مثال تنها وقتی که برای استنساخ کتاب شفا (که فقط پنج نسخه در کلاس درس موجود بود) در اختیار استاد قرار داشت، 11 تا 12 هر شب در آن زمان بوده است. دراین ساعت هر شب میرفتند و کتاب را از صاحب آن میگرفتند و درس فردا را استنساخ مینمودند و کتاب را بر میگرداندند. امان این صفرا، در کام علم خواه او انگبین فزود.
شاید درک این ماجرا دشوار باشد، اما گواه گویایی است بر جدیت ایشان در علم آموزی در کنار تمام مرارت هایش. ایشان بعد از تاهل در محلههای فقیرنشین قم با اجاره کردن یک و گاهی دو اتاق کوچک به تحصیل ادامه میدادند. در آن روزگار در بعضی از این محلهها فقط یک روز در میان امکان استفاده از برق را داشتند، آنهم تنها استفاده از یک لامپ 25 واتی، لاجرم، شبهایی که برق در اختیار نبود، با بازکردن در چراغ والور به نور کمرنگ شعله بسنده میکردند و به مطالعه و نوشتن میپرداختند و از لحظهلحظه عمر برای دانستن و فهمیدن بهره میبردند.
در سال 1346 هجری شمسی، باگذشت چهارسال از تبعید حضرت امام خمینی (ره)، پس از وقایع خرداد 1342 و تعطیلی دروس ایشان و همچنین درگذشت حضرت آیت الله محقق داماد و نیز درس حضرت علامه به منظور ادامه تالیف و تکمیل اثرعظیمالقدر خود، المیزان، استاد شجاعی، که هر تابستان در زنجان اقامت میکردند و در آغاز سال تحصیلی هر سال مجددا به قم باز میگشتند، در این سال (1346 هجری شمسی) با تعطیل شدن تمام درسهایشان در قم، دیگر به قم باز نمیگردند
این واقعه اگرچه برای استاد غم انگیز و سنگین بود، امام آثار مبارکی داشت و منشا برکات و سرآغاز تشکیل جلسات و مباحث معارفی و تهذیب نفس و تفسیر حضرت آیت الله شجاعی در زنجان گردید.
این عالم فرزانه از زمره اوتادی است که به عینه علم را با عمل و جهاد را با اجتهاد در آمیخت. او که فضای فاسد رژیم ستمشاهی را مخل مبانی شریعت و معاند با احکام نورانی اسلام میدید، براساس آنچه از تفکر ناب محمدی (ص) حضرت امام (ره) آموخته بود، در اوج خفقان رژیم طاغوت، در خلال مباحث اخلاقی و دینی خود به طرح اعتراضات سیاسی نیز میپرداخت و به همین دلیل توسط ساواک زنجان مکرر مورد مؤاخذه و سؤال و جواب و تهدید قرار میگرفت ولیکن به کار خود ادامه میداد. تا اینکه در سال 1351 هجری شمسی توسط مامورانی که از ساواک تهران آمده بودند با کمک ساواک زنجان دستگیر و دو شبانه روز به دست ماموران اعزامی از تهران در شهر بانی زنجان مورد آزار و شکنجه بسیار سخت قرار گرفت و سپس، بعد از دو روز، به ساواک تهران منتقل گردید و دو ماه در کمیته ضد خرابکاری که کمیته مشترک ساواک و شهربانی بود به جهت فعالیتهای گوناگون بر علیه رژیم، به صورت شد ید و خطرناکی آزار و شکنجه شد.
او دراین ایام مصداق کریمه ”واوذوافی سبیلی...“ بود.
بعد از آن 8 ماه دیگر در زندان قصر تحت مراقبت شدید زندانی بود و تنها با توکل کامل به خدای متعال و انقطاع از ما سوی الله و توسل به حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین خصوصا در آویختن دامان حضرت ثامن الحج، علی بن موسی الرضا، صلوات الله و سلامه علیه، توانست از مهلکه رژیم طاغوت جان به سلامت به در برد و سایه پر بار خود را بر سر مشتاقان توحید و حکمت و تهذیب حفظ نماید. ادامه راه جهاد و اجتهاد و دغدغه اصلاح جامعه، بعد از مدتی مجددا او را در چنگال خون آلود ساواک انداخت و بار دیگر فصلی از شکنجههای طاقت فرسا را بر جسم مهذب او روا داشت. اما پس از زمان کوتاهی باز با عنایات خاصه ربوبی و توجهات مخصوص حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین از زندان رژیم آزاد گردید.
با به ثمر نشستن نهال انقلاب اسلامی ایران، حضرت استاد، که عرصه سیاست هم برای او میدان عبودیت و بندگی خدا و خدمت به خلق بود، نمایندگی مردم زنجان را با اصرار زیاد خود مردم آن دیار در دوره اول مجلس شورای اسلامی پذیرفتند، اما چندی نگذشت که به دلیل شدت کسالات به جا مانده از دوران زندان، از این سمت استعفا نموده و از آن پس، با اقامت در تهران، با تشکیل جلسات درس و بحث در باب تزکیه و خودسازی، تفسیر و معارف قرآنی دیگر، راه را بر جویندگانی بسیار، هموار ساختند.
جلسات عمومی و خصوصی درسها و مباحث عرفانی، تفسیری و معارفی استاد در دو دهه 40 و 50 شمسی در زنجان و دو دهه 60 و 70 شمسی در تهران بیشک گواراترین سرچشمههای زلال حکمت و عمل را در کام طالبین جویندگان معرفت روا داشته است که ثمره آن شاگردان و بهرهمندان زیاد از این محافل است.
ابداعات و ابتکارات زیبا و مؤثر عرفانی و معارفی همراه با استدلالات و براهین قوی و تحلیلهای مخصوص در استفاده از آیات قرآن کریم و روایات و ادعیه معصومین، سلام الله علیهم اجمعین، در مباحث خودسازی و تزکیه النفس، تفسیر و معارف جقه الهیه، شیوه منحصر به فرد این استاد عالیقدر است. جالب آنکه سلیقه عرفانی و ذوقی استاد و علاقه ایشان به ارباب معرفت، از جمله مولوی و حافظ، بر زیبایی کلام و اندیشه ایشان، صورتی دیگر بخشیده و جامهای زربفت از لطایف پوشانده است.
آنچه درشرح زندگانی ایشان نباید مغفول بماند، این است که ایشان نیز درست مانند استاد خود، حضرت علامه طباطبایی، در تمام پیشرفتهای علمی و عرفانی، خود را مرهون فداکاریها و زحمات همسر فداکار خود میدانند و وجود چنین همسری را از تفضلات حضرت حق بر میشمرند.
حاصل عمر با برکت ایشان در عرصه علم و عمل تاکنون آثار ارزشمندی را به جا نهاده که مشتاقان حقایق الهی را از زخارف دیگر بینیاز میکند.
این گنجینه گرانبها شامل آثار زیر است:
ـ کتاب معاد یا بازگشت به سوی خدا در دو جلد چاپ شرکت انتشار
ـ کتاب مقالات درباره تزکیه و خودسازی در سه جلد انتشارات سروش
ـ انسان و خلافت الهی
ـ شش جلد کتاب برگرفته از برخی از مباحث استاد در جلساتشان درخصوص معاد با تنظیم حجه الاسلام کاشفی، چاپ کانون اندیشه جوان با عناوین:بازگشت به هستی، عروج روح، قیام قیامت، تجسم عمل شفاعت، مواقف حشر، و نشانههای خواب.
نکته دیگری که شایان ذکر است آنکه مباحث گرانمایه این استاد فرزانه در باب تزکیه و خودسازی با عنوان برنامه” کیمیای وصال“ از سال 79 تا کنون از رادیو قرآن برای علاقمندان پخش شده است. بیشک کیمیای کلام و اندیشه این عالم ربانی مس وجود را به طلای ناب بدل میکند.