بیاناتی از حضرت آیت الله محمد شجاعی (ره)

با سلام، در این وبلاگ می توانید مطالب مرتبط با مرحوم حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی را مطالعه بفرمایید.

لیلة القدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

درک لیلة القدر یک معنى مخصوص دارد. در لحن دعاها هست که خدایا مرا موفق بکن به درک لیلة القدر و یا مثلاً در عرف گفته مى‏شود: فلانى موفق به درک لیلة القدر شده یا آرزویى است براى اهلش که موفق بشوند به درک لیلة القدر.

این همه براى ما و شما لیلة القدر آمده و گذشته ولى ما درک نکرده‏ ایم. آیا آن شبها ما نبودیم؟ چرا بودیم. بیدار نبودیم؟ چرا بیدار هم بودیم! اما آیا لیلة القدر را درک کرده ایم؟ خیر! لحن دعاهایی که درک لیلةالقدر را خواسته ‏اند، خودش معلوم مى‏کند [که] این نیست که مثلاً شب لیلة القدر را انسان بیدار باشد و به عبادت هم بگذراند و آن شب هم که بیدار مى‏ ماند و عبادت مى‏کند، لیلة القدر باشد، او درک کرده باشد!

... همه مؤمنین مادامی که عمر دارند هر سال یک بار لیلة القدر را [ظاهرا] درک می کنند. حالا مثلاً [اگر] شصت سال عمر داشته باشند، شصت بار لیلة القدر را درک می ‏کنند؟ اینجور نیست. حتى آن کس که روزه می ‏گیرد و شبهاى لیالى قدر را هم بیدار می ‏ماند، گرچه خوب است و توفیق است، ولى این که موفق به درک لیلة القدر [شود]، آن هم چندین بار، بعید است آن لحن‏ ها این را نشان بدهد. ...لحن [دعاها] نشان مى‏دهد درک لیلة القدر چیز خاصّى است و معناى بخصوصى دارد، که [البته] عاید کسانى خواهد بود که ایمان داشته باشند و عامل باشند و روزه باشند و شب هاى لیالى قدر هم على الحساب بیدار و مشغول عبودیت، به معناى خاص باشند ... این معناى مخصوص از درک لیلة القدر ـ آن اندازه که من متوجه مى‏شوم ـ این است که، این بى ارتباط نیست با انا انزلناه فى لیلة القدر، یعنى نزول قرآن! حقیقت قرآن، حقیقت بالاى قرآن بصورت دفعی ‏‏‏اش.

نزول دفعى قرآن [آن است که] قرآن یکباره به قلب رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله [نازل شده است] که [این از] مراتب نزول قرآن است. [این نزول دفعی هم فقط] یکبار شده است، در ماه مبارک رمضان هم شده است، یک شب هم شده است که آن شب، شب قدر است، [که در آن شب، قرآن به صورت یکجا] به دل رسول الله صلوات‏ الله‏ علیه‏ و آله [نازل شده است] و بعد هم بصورت تفصیل در بیست و سه سال آمده است که [این نزول تدریجی و] تفصیلی می ‏شود: «تنزیل».

درک لیلة القدر با این مسئله نزول قرآن در لیلة القدر بى ارتباط نیست. یعنى خود نزول قرآن با لیلة القدر بى ارتباط نیست. [البته] اصل [و] مقام جمعى قرآن، نه مقام تفصیلش. قرآنِ یکجا، مقام جمعى قرآن که به رسول اکرم صلی‏ الله‏ علیه ‏و آله عنایت شده است. و [قرآن] بعد از آن مقام جمعى، در طول بیست و سه سال، تنزلات تفصیلى پیدا کرده است. این نزول قرآن بى ارتباط با شب قدر نبوده است.

[این اتفاق هم تصادفی نیست] انا انزلناه فى لیلة القدر، نه این که تصادفاً [قرآن] در این شب [نازل] شد. این که بگویند فلانى در فلان روز آمده، هر روز مى‏ آمد مى‏ شد، اما حالا در عین حال، فلان روز آمد. [اما نزول قرآن این طور نیست،] این جور نیست که بگوئیم شب قدر شبى است، حالا نزول قرآن هم تصادفاً در آن شب بوده [و] در واقع تقارن بوده! نه، تقارن نیست. اصلاً خود لیلة القدر با خصوصیاتى که دارد در نزول قطعى قرآن نقش دارد. یعنى در این زمان باید این قرآن به رسول الله صلی ‏الله ‏علیه‏ و آله نازل بشود، در همین شب باید نازل بشود نه در غیر این شب! وقتش این شب است!

۰ نظر
حسین

میقات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وقت نماز وقت میقات است. چطور حضرت موسى رفت به میقات و در آن میقات با خدا صحبت کرد و خدا با او صحبت کرد و آدابى داشت، میقاتى بود، یعنى یک وقت گذاشتنى بود که برود در محضر خدا و با خدا مناجات بکند.

میقات یعنى آن موعد و آن وقت معین که قرار گذاشته می ‏شود که در آن موقع دو موجود با هم برخورد بکنند و صحبتهایشان را بکنند.

وقت نماز میقاتى است بین خدا و بنده. پنج وقت نماز، پنج میقات است. آن میقاتى که در قرآن می ‏فرماید حضرت موسى داشت و به میقات رفت و با خدا مناجات را شروع کرد، آن را به نظر بیاورید! هر وقت نماز براى من و شما میقاتى است بین ما و خدا، یک وعده گاهى است که بین ما و خدا، وقت معینى است که وعده گذاشته شده است که ما در محضر خدا حاضر باشیم و به مناجات بپردازیم. میقات است، خوب توجه کنید!

فرض کنید ظهر می ‏شود فورى برود با عجله مثلاً یک وضو بگیرد، حواس و فکرش این در و آن در باشد و پراکنده و هیچ نداند چه کار می ‏کند؟! اینجور به میقات آمدن هیچ نمی ‏شود اسمى بر آن گذاشت! انسان هیچ نمی ‏داند چه کار می ‏کند!

وقتی که توجه دارد میقات است، وقتى که موقع وضو گرفتن می ‏شود، اوضاعش عوض می ‏شود، افکارش عوض می ‏شود. در صحبتهایم شنیده‏ ای که در روایت آمده، آن عایشه گفته است که رسول الله صلوات‏ الله‏ علیه‏ وآله ما را، یعنى عیالاتش را مى‏دید و صحبت می کرد ولى وقت نماز که می ‏شد، وقتى ما را می ‏دید، کاَنّه ما را نمی شناسد! یعنى آنچنان مجذوب آن میقات و آداب و حدود [می ‏شد]! آن میقات به جانب حق بود که، عیالش می ‏گفت وقت نماز که می ‏شد وقتى ما را می ‏دید کانّه ما را ندیده است، اصلاً ما را نمی ‏شناسد، اینجور بود.

وقت نماز که می ‏شود، وقت وضو که می ‏شود، خودتان را خوب جمع کنید که به میقات می روید. وعده گاه است، میقاتى است بین شما و خدا. خودتان را جمع بکنید و با حضور وضو را بگیرید، در وضو آن دعاها را بخوانید. بدانید کجا ایستاده ‏اید، میقات است.

از اوَل در خلقت این در نظر گرفته شده است که این ساعت قرار است شما با خدا صحبت بکنید. خدا منتظر این است که شما چه آوردید، میقات است، کلمه «میقات» را فراموش نکنید.

۰ نظر
حسین

نباء عظیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

... آنچه در خصوص بَطــن قرآن از روایات حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که معصوم بوده و از علم بالا و دیگری برخوردار و مشمول عنایت و نظر خاص خدای متعال بوده اند، به ما رسیده است، می توانیم به آن تکیه بکنیم؛ چون بطون قرآن را بدون لغزش رسیدن، مشکل بوده و احتمال دخالت شیطان بسیار زیاد است، فلذا آنچه که در روایات آمده است فقط روی آن می توان حساب کرد.

 

در باب بطن قرآن در خصوص نباء عظیم  اینطور گفته شده است که منظور از خبر بزرگ، حضرت امیر صلوات الله علیه است، این از باب بطن است، تفسیر نیست، تفسیر همان است که گفته شد؛ تفسیر آیه شریفه این بود که نباء عظیم و خبر بزرگ عبارت است از قیامت و آنچه که توضیح داده و شرح کردیم.

بطن آیه شریفه عبارت است از حقیقت علــویّه صلوات الله علیه، حقیقت نوری حضرت علی، اصل و مقـــام علـی و ولایـت مطلـقه علــی. وجود حضرت امیر، خبر بزرگ است به لحـاظ بطــن قــرآن، یعنی چـه؟

همه موجودات از خدا خبر آورده اند، از جمال و کمال حقّ می گویند، خبر از آن ذات غیبــی آورده اند و هر مخلوقی به اندازه و وُسع خود خبر از اوصاف و کمال و جمال حق آورده است و آنکه خبر بزرگ آورده است حقیقت حضرت امیر صلوات الله علـیه است؛ امــا نه آن علــی که من و شما او را می شنــاسیم!.

اگر حقیقت او را کسی بشناسد، آنوقت می داند و می فهمد که چه خبر بزرگ و عظیمی آورده است، عَن النَبــاءِ العَظیـم. آن خبری که حقیقت علی سلام الله علیه از جمال و جلال خدا می دهد، آن خبر را موجودی دیگر در آن حدّ و به آن شکل نمی تواند بدهد غیر از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم، که  اصلش رسول الله است، فرعش حضرت علی است، آن اصل است و این تَبع، هر دو یکی است و در عین حال دو تاست، عَن النَبــاءِ العَظیــم.

۰ نظر
حسین