بیاناتی از حضرت آیت الله محمد شجاعی (ره)

با سلام، در این وبلاگ می توانید مطالب مرتبط با مرحوم حضرت آیت الله استاد محمد شجاعی را مطالعه بفرمایید.

تفسیر سوره ماعون - ۹

 بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ

" أرأیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّینِ "

" فَذَلِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتیمِ "

" وَ لا یَحُضُّ عَلَی طَعَامِ المِسکینِ "

 

گاهی دلسوزی های عجیبی از رسول الله و رأفت های عجیبی از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم در موارد مختلف، مشاهده می شود. گاهی هم سخت گیری های خیلی سخت در مقابل دشمنان حق؛ این دو تا را با هم می بینیم در آن حضرت.

اگر کسی رأفت مطلق باشد، در هر جا حتّی در برابر طاغوت و در برابر طغیان گر و در برابر ظالم، ستمگر و امثال اینها، حتّی دلش برای اینها بسوزد، این یک ضعف است، رأفت نیست؛ یک نوع مرض است. درست این است که در برابر حق، رأفت داشته باشد نه در برابر باطل. 

کسی که تمام دنیا را به لجن کشیده ؛ تمام دنیا را به خاک و خون کشیده ؛ تمام دنیا را به استضعاف کشیده، این را بیاورند، بعد به یک نفر دیگر بگویند این را بزن و بکش، او هم دلش بسوزد، این رأفت نیست. اینجا جای رأفت نیست. 

 

" أفَرَأَیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّینِ " ؛ پس آن کسی که تکذیب کرد، 

" فَذَلِکَ الَّذی" ؛ کسی است که "یَدُعُّ الیَتیم" ، یتیم را سخت می راند، 

" وَلَا یَحُضُّ عَلیَ طَعَامِ المِسکینِ " ؛ و تشویق و ترغیب مطلق قولاً و عملاً بر اطعام مسکین ندارد.

عملاً که انسان خودش اطعام بر مساکین کند تا دیگران هم از او یاد بگیرند؛ 

قولاً هم این که انسان سعی کند در مسیر اطعام مساکین باشد.

چرا إطعام نگفته و طعام گفته؟ 

برای این که چیزی که اطعام می شود، حقّ واقعی مسکین است. چیزی که من به مسکین می دهم مال من نیست تا اطعام باشد. فکر نکنم آنچه که می دهم مال من است، مال خود اوست که به او می دهم.

خداوند در جای دیگر، در قرآن در مورد خصوصیّات بندگان خود می فرماید: 

" وَ فی أموالِهِم حقٌّ لِلسّائِلِ وَ المَحروُم "

در اموال آنها حقی برای سائل و محروم است. یعنی آن حق، حقّ خود آنهاست؛ نه این که مال من است. سهم خود اوست. فلذا طعام گفته. اشاره است بر این که آنچه به مسکین داده می شود در اطعام، طعام خود اوست ، نه که طعام من است و دارم او را اطعام می کنم.

 

منبع: mshojaee.persianblog.ir

۰ نظر
حسین

تفسیر سوره ماعون - ۸

 بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ

" أرأیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّینِ"

" فَذَلِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتیمَ "

" وَ لا یَحُضُّ عَلَی طَعَامِ المِسکین"

 

" أرأیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّینِ" ؛ آیا می بینی کسی را که دین را تکذیب می کند؟ 

با تعجّب سؤال می کند. 

" أرأیتَ الَّذی" ؛ بعد گویا در مقدّر و تقدیر است، می خواهی بدانی او که دین را تکذیب می کند چه کسی است؟ 

بدان.

" فَذَلِکَ" ؛ اشاره است به " ألَّذی یُکَذِّبُ بِالدّین ِ" .

این کسی که دین را تکذیب می کند، " ألَّذی " ، کسی است که : " یَدُعُّ الیَتیمَ" ؛ یتیم را سخت می راند؛ یعنی برخورد رؤوفانه با یتیم ندارد.

" ألَّذی یُکَذِّبُ بِالدّین ِ " ، اوّلین علامتش چیست؟ 

این است که : " یَدُعُّ الیَتیم". 

اینجا صحبت از این نیست که عقیده دارد یا ندارد. مسأله این است که راه و روش اتّخاذی اش به صورت دین ( با شرحی که گفته شد) و راه و روش دینی نیست؛ که در وجود او آثاری گذاشته باشد که نهایتاً برخورد خوبی با یتیم داشته باشد و مظهر رحمت حق باشد و با یتیم برخورد خوبی داشته باشد. دین اتّخاذی اش ، دین درستی نیست.

" فذَلِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتیم" .

علامت دوم " ألَّذی یُکَذِّبُ بِالدّین" این است: " وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعَامِ المِسکین ِ " .

هر برخورد غیر رؤوفانه از کسی که واقعاً در دین است ، باید نهایتاً از وجودش برطرف بشود.

رأفت مسأله ای است که باید در وجود بنده ی خدا ( اگر در حرکت باشد، )باید به وجود بیاید؛ حتّی در هر مجلایی و در هر صورتی.

خداوند غضب هم دارد. غضب در جایی که در برابر باطل و سخت گیری و انتقام برای بنده ی خدا هم کاملاً ضرورت دارد.

حضرت علی علیه السّلام اگر مظهر رأفت حق بود، مظهر انتقام حق هم بود. معنای عبودیّت این است که اسماء خدا در وجودش، درست پیاده شود.

همان علی علیه السّلام که یک جا زن بیچاره ای را می بیند و تاب نمی آورد و می رود و آنچنان دلجویی می کند؛ آنجا مظهر رأفت حقّ است. و در جای دیگر مثلاً در جنگ صفّین که طرف مقابل، سعی می کردند بر انسانها مسلّط شوند و انسانها را به ضلالت بیندازند و بدبخت کنند ، آنها را به قتل می رساند، آنجا، حضرت، مظهر منتقم حقّ است.

جامع الأضداد بودن علی سلام الله علیه، به یک معنا، معنایش این است . خود رسول الله هم همینطور است.

 

منبع: mshojaee.persianblog.ir

۰ نظر
حسین

تفسیر سوره ماعون - ۷

 بِسمِ اللهِ الرّحمن الرّحیمِ

أرأیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّینِ

فَذَلِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتیمِ

وَ لا یَحُضُّ علیَ طَعامِ المِسکینِ

 

آیا خاک به خدا وجوداً نزدیک تر است یا ما؟ ما انسانها که دارای امتیازاتی هستیم؛ می دانیم، می بینیم، می شنویم، می فهمیم، اراده داریم، بالاخره کمالاتی داریم، آیا انسان وجوداً به خدا نزدیک تر است یا خاک؟ 

وقتی کمالات وجودی در انسان بیشتر باشد، به کمال نزدیک تر است. انسان، در نتیجه ی دینی که دارد و بر اساس آن راه را می رود قربةً إلی الله، اگر راه را درست اتّخاذ کند، واقعاً عامل به اسلام باشد، دو روزش یکی نباشد، وجوداً به خدا نزدیک تر می شود. 

منظور از قرب، نزدیکی وجودی است. دوری ما و فاصله ی ما از خدا وجودی است نه زمانی و مکانی.

اگر از راه رفتیم ، به خدا نزدیک تریم؛ اگر نرفتیم نزدیک نشده ایم. کسی که متدیّن به دین است، تکذیب دین نمی کند، مقرّ دین است با وجود، و با تمام وجود به دین اقرار می کند، راه و روش را طوری اتّخاذ می کند که واقعاً به خدا نزدیک بشود و وجودش جلوات اسمای خدا بشود، وقتی وجودش اینچنین شد دیگر نه یتیم را طرد می کند، نه از إطعام مسکین کناره می گیرد، نه نمازش برای ریا است؛ می شود مجلای اسما و صفات حق؛ حق، جود است، او هم جواد است؛ حق، فیّاض است، او هم فیّاض است؛ حق، رؤوف است، او هم رؤوف است؛ حق، عطوف است، او هم عطوف است؛ حق، احسان کننده است، او هم احسان کننده است؛ حق، رحیم است، او هم رحیم است؛ اگر انسان بخواهد در دین و در راه باشد، باید عبودیّت خدا را در همه ی اسما و صفاتش داشته باشد و عبدالله باشد؛ عبدالرؤوف باشد؛ عبدالعلیم باشد؛ عبدالرّحیم باشد؛ عبدالجواد باشد؛ یعنی این انسان چه کسی را می پرستد؟ جواد مطلق را؛ امّا مگر می شود یتیم بیاید و او را براند؟ بعد بگوییم او جواد را می پرستد؟ درست است؟ خیر.

 

منبع: mshojaee.persianblog.ir

۰ نظر
حسین