اصل یقظه و انتباه، یعنى نور یقظه و جذب حق، چه بظاهر بر اثر تلاوت آیات و تدبر در آنها، چه بر اثر تفکر در آیات وجود، و چه بنحو دیگر باشد، بحکم مشیت حق و بمقتضاى ولایت مطلقه تکوینیه، از طریق حاملین مقام ولایت مطلقه خواهد بود، چه انسان خود به این امر توجه داشته باشد، و چه غافل از آن باشد.
آنان مجارى فیض حضرت حق، و وسیله هاى خلق و انسانها بسوى او مىباشند. آنچه از حق مىرسد، از طریق آنان مىرسد؛ و هر کسى در طلب حق باشد، بوسیله آنان بسوى او خواهد رفت. انوار، هدایتها، جذبها،و افاضتهاى ربوبى، همه از طریق آنان از جانب حضرت حق به سالکین الى الله در همه مراحل و منازل سلوک مىرسد.
در زیارت جامعه کبیره مىخوانیم که: «بکم فتح الله و بکم یختم» یعنى «خداى متعال ایجاد و خلق را با شما و بسبب شما و از طریق شما فتح نمود و نیز از طریق شما و بوسیله شما آنرا ختم خواهد کرد».
تجلیات فعلى حضرت حق چه در بدو وجود و فتح آن و چه در عود وجود و ختم آن، از طریق حقایق نورى آنان که جلوه اول حق و اسماء و صفات او، و خلق اول اوست، مىباشد.
در همین زیارت مىخوانیم که: «من أراد الله بدء بکم». یعنى «هر کس خداى متعال را اراده کند، با شما و به کمک شما شروع مىکند»؛ چه از لحاظ هدایت و ارشاد ظاهرى، چه از لحاظ هدایت و ارشاد باطنى، چه از لحاظ وساطت در فیض.
و باز مىخوانیم که: «و من قصده توجه بکم» یعنى «و هر کس قصد خدا را داشته باشد، بسبب شما متوجه حضرت حق خواهد شد».
در همه مراحل سلوک، چه مرحله اول آن که «یقظه» و «انتباه» است، و چه در مراحل و منازل بعدى آن تا نیل بمقصد، سالک از حقایق نوری و از ولایت حاملین ولایت مطلقه الهیه بهره مند مىگردد. و این نیز بجاى خود بزرگترین تفضل از حضرت حق و بالاترین نعمت اوست.
الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى (آیه ۳ سوره مائده).
نور یقظه و جذب حق در اول سلوک باشرح و وصفى که گذشت نیز، از طریق مقام ولایت به سالک مىرسد اصل نور از حق است و مقام ولایت هم طریق آن. این نور از این طریق متوجه سالک مىگردد و او را بخود می آورد و بیدار مىکند.
جانهاى مرده اندر گور تن
بر جهد ز آوازشان اندر کفن
گویى این آوا، ز آواها جداست
زنده کردن کار آواز خداست
(دفتر اول مثنوى)
لذا گاهى این چنین نیز گفته مىشود که این نور، ولایت است. در همان زیارت جامعه مىخوانیم: «و انتجبکم لنوره» یعنى «خداى متعال شما را براى نور خود برگزیده است». و مىخوانیم:« و نوره و برهانه عندکم» یعنى «و نور و برهان حق در نزد شماست». و باز مىخوانیم: «و أنتم نور الاخیار» یعنى «و شمائید نور بندگان خوب خدا». و نیز مىخوانیم: «و أشرقت الارض بنورکم و فاز الفائزون بولایتکم»یعنى «و زمین، چه ارض ظاهر، و چه أرض دل، با نور شما روشن گفته و آنها که بمقصد رسیده اند، به ولایت شما رسیده اند.
و در حقیقت، نور، نور وجه حق است و حقایق نورى آنان جلوه تام وجه حق و بلکه، بلحاظ فناء فى الله، همان وجه حق است.
زآنکه در الاست او از لا گذشت
هر که در الاست او فانى نگشت .
(دفتر اول مثنوى)
و لذا در همین زیارت جامعه بطورى که اشاره کردیم در جایى مىخوانیم: «و نوره و برهانه عندکم». یعنى «و نور و برهان حق در نزد شماست» و در جاى دیگر مىخوانیم: «السلام على الائمة الدعاة و... و صراطه و نوره و برهانه» یعنى «سلام بر امامان بزرگوارى که دعوت کننده بسوى خدا و... و صراط او و نور او هستند». در جمله اول گفته مىشود، نورحق در نزد شماست و در جمله دوم خود آنان را نور حق مىگوییم. نور، یک نور است و بس، چه نور حق بنامیم، چه نور و جه حق بگوییم، و چه نور صاحبان ولایت.
آب خواه از جو بجو خواه از سبو
کاین سبو را هم مدد باشد زجو
(دفتر اول مثنوى)