پندهایی از امیرالمؤمنین در شب ۲۱ ماه مبارک

مکرر گفته ‏‏ام امیرالمؤمنین صلوات‏ الله‏ علیه خودش، بیاناتش، اولش، آخرش، سرّ است، بیاناتش هم شبیه هیچ بیانى نیست. گفته شده است که بعد از قرآن، بیانات امیرالمؤمنین علیه ‏السلام یعنى نهج البلاغه و بیانات غیر از نهج البلاغه‏ اش امتیاز خاصّى دارد. چطور قرآن به عنوان کلام حق امتیاز خاصى دارد. بیانات [امیرالمؤمنین] کل قرآن است یعنى ـ همه گفته‏‏ اند ـ بعد از قرآن، بیانات امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بیانات مخصوص است. از همه لحاظ مخصوص است، از لحاظ عمقش، از لحاظ داراى معانى و مضامین عالیه بودن در ابواب مختلفش.
شب شهادت امیرالمؤمنین علیه ‏السلام است، بیانات حضرت را بخوانیم، [بیانات حضرت سلام ‏الله‏ علیه] در موضوعات مختلف است، دو سه جمله بخوانم، چیزهایى است که به گوش شما نخورده یا کم خورده:

درخواست عاقبت به خیر شدن

[نهج البلاغه، نامه ۶۹ : و من کتاب له علیه ‏السلام إلى الحارث الهمدانی] ‏بیانات امیرالمؤمنین سلام ‏الله‏ علیه است، به حارث همدانى می ‏فرماید: وَ إِیَّاکَ أَنْ یَنْزِلَ بِکَ الْمَوْتُ وَ أَنْتَ آبِقٌ مِنْ رَبِّکَ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا. این تفسیر امیرالمؤمنین علیه‏ السلام خیلى چیز عجیبى است. تحذیر مى ‏کند، به حارث همدانى مى ‏گوید: بپرهیز از این که مرگ به سراغت بیاید در حالی که تو در حال فرار از خدا هستى و رو آوردن به دنیا!
وضع یک عمر انسان که در یک لحظه، در لحظه مردن، عوض نمى ‏شود! مگر این که انسان تلاش کند در آخر عمر وضعش عوض بشود. فلذا در دعا هست که خدایا آخر عمر ما را بهترینش قرار بده. آن چیز دیگرى است، ولى اگر نشد چه؟


پرهیز از مصاحبت با منحرفان

البته حضرت امیر علیه ‏السلام بدنبالش وصیت‏های خوبى دارد. اینها را هم یاد بگیرید: وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ، اگر این جمله را بخواهید عمل بکنید، نباید با آدمى که معصیت کاراست مصاحبت بکنید، [علت] این چیست؟ [پاسخ حضرت این است:] فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَق!: مواظبت بکن که با فساق مصاحبت نکنى که شر به شر ملحق است. یعنى شر، شرّ را بدنبال خودش مى آورد.
 

یاد مرگ و پس از مرگ

مى‏ فرماید: وَ أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ‏، مرگ را زیاد یاد کن، بعد از مرگ را هم زیاد یاد کن! خود مرگ و آنچه که بعد از مرگ مى ‏آید جدّى است، خوب یاد بکن.
بعد مى ‏فرماید: وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثِیق، و آرزوى مرگ را مگر در یک شرط محکم نکن، در یک شرط محکم آرزوى مرگ بکن. یعنى یک شرط وثیقى براى خودت بگیر که بعد از مردن راحتى تو شروع مى‏ شود. اگر این شرط وثیق را به دست آوردى، شرط محکم را بعد از آن آرزوى مرگ را بکن. یعنى کاملاً بدانى که مردن مساوى است با راحتى تو و اول راحتى تو است. اگر این شرط را به دست آوردى آرزوى مرگ را بکن و الاّ آرزو کردنى نیست.

بعد دو سه جمله‏ ی فرموده که هر کس عمل بکند واقعاً اصلاح مى ‏شود :

پرهیز از آنچه بر خود مى ‏پسندی و بر دیگران نه

وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ [یَکْرَهُهُ‏] یُکْرَهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِینَ. از سه چیز مى ‏فرماید بترس:  یکى این که برحذر باش از هر کارى که انسان راضى مى ‏شود براى خودش ولى براى بقیه مردم راضى نمى ‏شود. از این بترس که چیزى را فقط براى خودت بخواهى و براى دیگران آن را نخواهى.  
این یک جمله به ظاهر خیلى خلاصه و ساده است ولى هزاران مسئله است که قسمت مهمى از گرفتاریهاى اخروى و هلاکت اخروى انسانها از این باب است. بعداً فکر کنید که [این مساله] در ما چگونه است. مى‏گوید بترس از هر عملى که انسان آن را براى خودش مى خواهد ولى براى بقیه مردم آن را نمى‏ خواهد.

 

پرهیز از خطا در پنهان

وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یُعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یُسْتَحَیی مِنْهُ فِی الْعَلَانِیَة، بترس از هر عملى که در خفى عمل مى‏ شود ولى از عمل کردن به آن در آشکارا انسان حیا مى کند!
هر عملى را دیدید که در آشکارا نمى ‏توانید عمل بکنید ولى در خلوت عمل مى‏ کنید از آن بترسید. این خیلى جمله عجیبى است. اگر کسى بخواهد به این عمل بکند چیز عجیبى مى ‏شود.  ببینید چقدر انسان اصلاح مى ‏شود و چقدر تحذیر مى ‏شود از این که آن را عمل بکند. بترس از عملى که در خلوت انجام مى ‏گیرد ولى حیا مى ‏شود، انسان آن را در غیرخلوت انجام بدهد، از این نوع عمل بترسید. ببینید چقدر انسان باید تجدیدنظر بکند اگر بخواهد به این عمل بکند.
حالا چرا مى‏ گوید بترس؟ چون اینها افتضاح ‏آور است. یعنى اگر بنا باشد در روز فضیحت عمل انسانها را آشکار بکند که خواهد کرد، اینها براى آنوقت هاست. مى ‏گوید بترس از چیزى که در خفى عمل مى‏ شود ولى انسان حیا مى ‏کند که آن را در علن عمل بکند. یعنى هرچه مى‏ کند طورى باشد که اگر در علن هم باشد اشکال نداشته باشد.

 

پرهیز از کاری که موجب اعتذار است

بعد مى ‏فرماید: وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْکَرَهُ أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ، بترس از هر عملى که وقتى صاحب آن عمل آن از عملش سؤال مى‏ شود، یا انکار مى ‏کند یا عذر مى ‏آورد.
ببینید حضرت على علیه ‏السلام چه نصیحت‏ها به حارث مى ‏کند. ببینید حارث‏ها چه شده ‏اند. بیانات امیرالمؤمنین علیه‏ السلام گفتم عجیب است. اساس اصلاح از اینجاها شروع مى ‏شود. گفتم بیان امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بیانات مخصوص است. فلذا امثال حارث‏ها با این نصیحت‏ها که گرفته‏ اند چه شده‏ اند. هیچ عملى نکن که وقتى درباره آن از تو سؤال مى ‏کنند، بخواهى انکارش بکنى یا عذر بیاورى.

 

دوباره تکرار مى ‏کنم سه جمله فرمود که:
بترس از آن عملى که انسان براى خودش راضى مى ‏شود براى دیگران دلش نمى ‏خواهد،
بترس از هر عملى که در خفا عمل مى ‏شود ولى انسان حیا مى ‏کند از این که در آشکارا عمل بشود،
بترس از هر عملى که وقتى صاحبش از آن سؤال مى ‏شود، یا انکار مى ‏کند یا عذر مى ‏آورد.

 

ما حالا این را بر خودمان تطبیق بکنیم: اول مى‏ گوید بترس از آن عملى که براى خودت مى‏ خواهى و براى هیچ کس دیگر نمى‏ خواهى. خیلى چیز عجیبى است. ترسش براى این است که افتضاحش را خدا در قیامت پیش آورد! در دعا هم مى ‏خوانیم ربّنا لا تفضحنا فى الدنیا و الاخره علی رؤس الاشهاد. یک مقام بعد از مردن در قیامت مقام فضیحت است. کسانى را که خدا بخواهد، همه چیزشان را همه مى ‏دانند. آن خودش از جهنم هم بدتر است، فضیحت است. منتها کسانى را که مى ‏خواهد ستر مى ‏فرماید.  لاتفضحنا علی رؤس الاشهاد.
در روایت هست امام صادق علیه‏ السلام فرموده: اگر کسانى بدانند عرض اعمال و فضیحت چیست از همین حالا عقل از سرشان مى پرد و به کوهها مى ‏روند و زندگى را ترک مى ‏کنند. اگر بدانند چه مى شود.

 

منشأ خصلتهاى بد

سوال: خصلتهاى بد از کجا نشأت مى ‏گیرد؟
جواب: کسى که عمل بد، خصلتهاى بد، اوصاف بد، نیّات بد، خصوصیات بد که دارد، از کجا نشأت مى ‏گیرد، از جهلش نشأت مى ‏گیرد؟ از خودش نشأت مى ‏گیرد، از هوى و هوسها نشأت مى گیرد، الى آخر. از هوى و هوسش نشأت مى ‏گیرد. با تعبیرهاى مختلفى مى‏ شود جوابهاى مختلفى داد که از کجا نشأت مى‏ گیرد.
جوابهاى مختلفى که همه‏ اش در جاى خودش، از تبعیت از دستور خدا نکردن نشأت مى‏ گیرد، از قلب سالم نداشتن نشأت مى ‏گیرد.

 

تشویق نزدیکان به عمل

در اینجا حضرت امیر علیه ‏السلام  به حارث در جمله اولش هم مى ‏گوید: افضل مؤمنین را هم بتو بشناسانم، کسى است که خود عمل مى‏ کند، نزدیکانش را هم وادار به عمل مى کند و انفاق مى ‏کند. [وَ اعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِینَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ‏ وَ مَالِه‏]
این بیان مخصوص است، شاید تا بحال نشنیده باشید، مى ‏فرماید افضل مؤمنین کسى است که خودش عمل مى کند و نزدیکانش را هم به عمل ارشاد و هدایت مى ‏کند. و دیگر این که اهل انفاق باشد. خود را با این بسنجیم.
در این بیان امیرالمؤمنین علیه ‏السلام افضل را با سه خصلت بیان مى ‏کند: خود عامل باشد، با نزدیکانش کار بکند و زحمت بکشد و آنها را به عمل بکشاند، یعنى به این مسئله همت داشته باشد.
مثلاً کمیل از اصحاب خاص امیرالمؤمنین علیه‏ السلام بود، دعاى کمیل را براى او گفته، [از جانب حضرت] مأموریتى داشت، عامل حضرت بود در جائى، خوب عمل نکرده بود. وقتى دشمن براى تاختن به مؤمنین از آن شهرى که کمیل در آنجا بود، عبور مى ‏کرد، کمیل جاى دیگرى رفته بود براى این که جمعى را براه بیاورد. حضرت یک نامة تند نوشت و فرمود تو به درد این کارها نمى ‏خورى! یعنى صلاحیتش را ندارى. مى ‏فرماید: تو حالا اینجا را وِل کردى رفته‏ای آنجا! معلوم مى ‏شود تو به درد این کارها نمى ‏خورى! مى ‏فرماید: تو غفلت کردى از شهرى که تو در آنجا بودى آنها عبور کرده اند، کانّه تو به آنها راه داده ‏‏ای.


[متن کامل روایت ۶۹ : و من کتاب له علیه‏ السلام  إلى الحارث الهمدانی: وَ تَمَسَّکْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ [انْتَصِحْهُ‏] اسْتَنْصِحْهُ وَ أَحِلَّ حَلَالَهُ وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ وَ صَدِّقْ بِمَا سَلَفَ مِنَ الْحَقِّ وَ اعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْیَا لِمَا بَقِیَ مِنْهَا فَإِنَّ بَعْضَهَا یُشْبِهُ بَعْضاً وَ آخِرَهَا لَاحِقٌ بِأَوَّلِهَا وَ کُلُّهَا حَائِلٌ مُفَارِقٌ وَ عَظِّمِ اسْمَ اللَّهِ أَنْ تَذْکُرَهُ إِلَّا عَلَى حَقٍّ وَ أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثِیقٍ وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ [یَکْرَهُهُ‏] یُکْرَهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یُعْمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ وَ یُسْتَحَى مِنْهُ فِی الْعَلَانِیَةِ وَ احْذَرْ کُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْکَرَهُ [وَ] أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ وَ لَا تَجْعَلْ عِرْضَکَ غَرَضاً لِنِبَالِ [الْقَوْمِ‏] الْقَوْلِ وَ لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِکُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ فَکَفَى بِذَلِکَ کَذِباً وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ کُلَّ مَا حَدَّثُوکَ بِهِ فَکَفَى بِذَلِکَ جَهْلًا وَ اکْظِمِ الْغَیْظَ وَ [احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدِرَةِ] تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدَرَةِ وَ احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَکُنْ لَکَ الْعَاقِبَةُ وَ اسْتَصْلِحْ کُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَیْکَ وَ لَا تُضَیِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدَکَ وَ لْیُرَ عَلَیْکَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَیْکَ- وَ اعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِینَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ‏ وَ مَالِهِ- [وَ إِنَّکَ‏] فَإِنَّکَ مَا تُقَدِّمْ مِنْ خَیْرٍ یَبْقَ لَکَ ذُخْرُهُ وَ مَا تُؤَخِّرْهُ یَکُنْ لِغَیْرِکَ خَیْرُهُ-  وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ یَفِیلُ رَأْیُهُ وَ یُنْکَرُ عَمَلُهُ فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ وَ اسْکُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ احْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَ الْجَفَاءِ وَ قِلَّةَ الْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ اقْصُرْ رَأْیَکَ عَلَى مَا یَعْنِیکَ وَ إِیَّاکَ وَ مَقَاعِدَ الْأَسْوَاقِ فَإِنَّهَا مَحَاضِرُ الشَّیْطَانِ وَ مَعَارِیضُ الْفِتَنِ وَ أَکْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَیْهِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّکْرِ وَ لَا تُسَافِرْ فِی یَوْمِ جُمُعَةٍ حَتَّى تَشْهَدَ الصَّلَاةَ إِلَّا فَاصِلًا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ فِی أَمْرٍ تُعْذَرُ بِهِ وَ أَطِعِ اللَّهَ فِی [جُمَلِ‏] جَمِیعِ أُمُورِکَ فَإِنَّ طَاعَةَ اللَّهِ فَاضِلَةٌ عَلَى مَا سِوَاهَا وَ خَادِعْ نَفْسَکَ فِی الْعِبَادَةِ وَ ارْفُقْ بِهَا وَ لَا تَقْهَرْهَا وَ خُذْ عَفْوَهَا وَ نَشَاطَهَا إِلَّا مَا کَانَ مَکْتُوباً عَلَیْکَ مِنَ الْفَرِیضَةِ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ تَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا وَ إِیَّاکَ أَنْ یَنْزِلَ بِکَ الْمَوْتُ وَ أَنْتَ آبِقٌ مِنْ رَبِّکَ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا وَ إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ وَ وَقِّرِ اللَّهَ وَ أَحْبِبْ أَحِبَّاءَهُ وَ احْذَرِ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِیمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِیسَ وَ السَّلَام‏.
و چنگ در ریسمان قرآن زن و از آن نصیحت پذیر، حلالش را حلال و حرامش را حرام گیر، و حقى را که پیش از این بوده است تصدیق دار، و رفته دنیا را براى مانده آن آینه عبرت شمار، چه برخى از آن به برخى دیگر ماند، و پایانش خود را به آغاز آن رساند، و همه آن رفتنى است و با کسى نماندنى، و نام خدا را بزرگ شمار و آن را جز براى حق بر زبان میار. مرگ و پس از مرگ را فراوان یاد کن و آرزوى مرگ مکن، جز که بدانى از تبعات مرگ رستن توانى، و از کارى دورى کن که کننده آن را بر خود روا دارد، و از دیگر مسلمانان ناپسند شمارد. و بترس از کارى که در نهان کنند و در عیان از آن خجلت برند، و بپرهیز از کارى که چون از کننده آن پرسند آن را به خود نپذیرد، یا راه پوزش پیش گیرد. آبرویت را نشانه تیر گفتار مگردان، و هرچه شنیدى به مردمان مرسان که آن دروغگویى را نشان است، و هر چه مردم به تو گویند به خطا منسوب مکن که آن نادانى را برهان است. خشم خود را فرو خور، و به وقت توانایى در گذر. و گاه خشم در بردبارى بکوش و به هنگام قدرت- از گناه- چشم پوش تا عاقبت تو را باشد. هر نعمتى را که خدا به تو داده با سپاس داشتن باقى بدار، و هیچ نعمت از نعمتهاى خدا را که ارزانى توست ضایع مگذار، و باید که نشان نعمتى را که خدایت داده، در تو ببینند- آشکار-.
و بدان که بهترین مؤمنان آن بود که جان و خویشاوند و مال خود را در راه خدا پیشاپیش دهد، چه هر نیکى پیشاپیش فرستى براى تو اندوخته شود و آنچه واگذارى خیر آن را دیگرى برد. از همنشینى آن که رایش سست و کارش ناپسند بود بپرهیز، که هر کس را از آن که دوست اوست شناسند. و در شهرهاى بزرگ سکونت کن که جایگاه فراهم آمدن مسلمانان است، و بپرهیز از جایهایى که در آن از- یاد خدا- غافلند و آنجا که به یکدیگر ستم مى ‏رانند، و بر طاعت خدا کمتر یاران‏اند، و تنها در چیزى بیندیش که تو را باید و به کارت آید. مبادا بر سر بازارها بنشینى که جاى حاضر شدن شیطان است و نمایشگاه فتنه و طغیان. و بدان کس که از او برترى، فراوان بنگر تا بدین نگریستن سپاس نعمت دارى و شکر آن بگذارى، و در روز جمعه سفر مکن تا نماز جمعه را بگزارى، مگر سفرى بود که در آن روى به خدا دارى یا از آن ناچارى. در همه کارهایت خدا را اطاعت کن که طاعت خدا از هر چیز برتر است. نفس خود را بفریب و به عبادتش وادار و با آن مدارا کن و مقهورش مدار، و بر آن آسان گیر و به هنگامى که نشاط و فراغتش بود، روى به عبادت آر. جز در آنچه بر تو واجب است که باید آن را به جاى آرى و در وقت آن بگزارى.
و بترس که مرگ بر تو در آید، و تو از پروردگارت گریزان باشى و در جستجوى دنیا روان. از همنشینى با فاسقان بپرهیز که شر به شر پیوندد. خدا را بزرگ دار و دوستان خدا را دوست شمار و از خشم بپرهیز- و خود را از آن برهان- که خشم سپاهى است بزرگ از سپاهیان شیطان، و السّلام. (ترجمه : شهیدی)]

 

برآوردن حوائج مردم

این جمله را یاد بگیرید که حضرت على علیه ‏السلام به کمیل موعظه مى ‏کرد، ـ در نهج البلاغه است ـ فرمود: نزدیکانت را تشویق بکن، وادار بکن که روزها بروند براى تحصیل مکارم اخلاق، شبها هم بروند دلهاى شکسته را بدست بیاورند، حوائج آنها را برآورده کنند. بعد فرمود: قسم به آن خدا که همه اصوات را مى ‏شنود، کسى نیست که سرور و شادى را به دلى وارد بکند، قلبى را شاد بکند، مگر این که خدا از همان سرورى که به آن دل وارد کرده است، لطفى را خلق مى‏ کند که هر وقت مصیبتى یا مشکلى به او رو بیاورد، این لطف مانند آب که به سرازیری مى ‏رود، فورى بسراغش مى ‏آید و آن مصیبت و ناراحتى را از او رد مى‏ کند. بعد مثال مى‏ زند، چطور شتر قبیله ‏ای بجایى [مى ‏رود] که شتربانى شترهایش را آب مى ‏دهد، آن شتر را رد مى ‏کند. هر وقت به این شخص مصیبتى یا مشکلى مى‏ خواست پیش بیاید، آن لطفى که خدا از آن سُروری که آن شخص در دل شکسته و حاجتمند وارد کرده، خلق کرده است، آن لطف مى‏ آید مانند آب سرازیر مى‏ شود و آن مشکل را از او کنار مى ‏زند.
دلهایى که شکسته است به دست آوردید. حال، مادر باشد یا پدر باشد یا دل شکسته سایر مؤمنین باشد. با برآورده کردن حوائج آنها سرور در دل آنها وارد کرده‏ اید. حضرت على علیه ‏السلام به کمیل مى ‏فرماید: شبها حوائج این و آن را برآورده بکن. مى ‏فرماید: با این کار سرورى در دل او ایجاد مى ‏ کنى که خدا از آن سرور لطفى را خلق مى کند. حالا این یعنى چه؟ [یعنی این لطف] همیشه کانّه آماده است که به جایى که سرازیر است برود و مشکل آنها را برطرف مى ‏کند.


 [متن روایت از کتاب ارشاد القلوب:
وَ قَالَ علیه ‏السلام لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ: یَا کُمَیْلُ مُرْ أَهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فِی کَسْبِ الْمَکَارِمِ وَ یُدْلِجُوا فِی حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ فَوَالَّذِی وَسِعَ سَمْعُهُ الْأَصْوَاتَ مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِی انْحِدَارِهِ حَتَّى یَطْرُدَهَا عَنْهُ کَمَا تُطْرَدُ غَرِیبَةُ الْإِبِل‏‏. نهج البلاغه، کلمات قصار شماره ۲۵۷ ؛ إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏۱، ص: ۳۸.
اى کمیل خویشان خود را دعوت کن که روزها به دنبال تحصیل صفت پسندیده و اخلاق نیکو بروند و شبها به سراغ انجام حاجت کسانى که در خوابند، بروند، سوگند به کسى که شنوایى او آهنگها و فریادها را احاطه کرده (و صداهاى آهسته و بلند را مى ‏شنود) کسى نیست که دلى را شاد و خرّم کند، مگر اینکه خدا در عوض لطف و مهربانى، به او عنایت کند، که اگر اندوهى به او برسد، آن مهربانى مانند آبى که در زمین ناهموار جارى است، مى ‏رود تا آن اندوه را از او دور سازد، چنان که شتر شخص غریب را از (کشت و زرع خود) دور سازند.