سلسله مباحث معـــاد از استاد فرزانه حضرت آیت الله محمد شجاعی (مد ظله العالی)

موضوع بحث: معـاد بچه ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتیم اسرار و نظام عالم برزخ از این دنیا خیلی بالاتر است و نظامش از نظام ماده پر پیچ و خم تر است، قهرا به طوریکه در این نظام ماده میبینید هر موجودی جایی دارد و دارای شرایط مخصوصی هست. من و شما و هیچ انسانی نتوانسته از اسرار عالم ماده سر در بیاورد، برزخ هم همینطور است.

اولا در برزخ خدا یک شرایط مخصوصی خلق فرموده که آنها فقط جاذب روح بچه هستند. یعنی وقتی روح بچه به برزخ وارد شد در آن شرایط تکمیل خواهد شد و پیش خواهد رفت. منتها یک مسئله راه را میبندد و آن اینکه ببینیم آیا بچه ها با هم فرق میکنند؟ آیا روح بچه ای با روح بچه دیگر فرق دارد؟ یعنی آیا روح بچه ای که از یک موحد بوجود آمده، یا از یک والدین خداپرست، یا از یک والدین شیعه و یا از یک والدین مسلمان بوجود آمده، آیا روح این بچه با روح آن بچه ای که از یک والدین غیر شیعه، غیر مسلمان، منکر، مادی و بالاخره صاحبان عقاید دیگر ببار میاید فرق دارد یا خیر؟ البته تعصب را در اینجا کنار میگذاریم و فقط از لحاظ علمی مطالعه خواهیم کرد.

بچه ها، چه پدر و مادرشان موحد باشند و چه غیر موحد باشند از لحاظ خلقت و ساختمان وجودی و استعداد و ظرفیت وجودی و چه از لحاظ جسمی و روحی یکی هستند و هیچگونه فرقی با هم ندارند، البته قانون وراثت هست. قانون وراثت به این گفته میشود که خصوصیات جسمی پدر و مادر به بچه منتقل میشود. اگر پدر و مادر دارای یک سری خصوصیات جسمی و یا روحی باشند، این خصوصیات جسمی و روحی به نطفه منتقل میشود و آنجا به بچه منتقل میشود.

از باب مثال پدری که عصبانی است این عصبانیت طبق قانون وراثت به بچه او منتقل میشود شبهه ای ندارد و پدری که خوش بین و خیرخواه است، بچه اش هم خوش بین و خیرخواه میشود، این هم شبهه ای ندارد. یعنی اینکه خصوصیات روحی و جسمی یک پدر از طریق نطفه، طبق قانون وراثت به بچه منتقل میشود، شبهه ای در آن نیست. لازم نیست که یک دانشمند به ما بگوید همه خودمان میدانیم که خصوصیات پدر و مادر به بچه منتقل میشود و به این میگویند قانون وراثت. میبینید در یک بچه هر قدر هم آلودگی باشد بالاخره آن صفت خوب در او جلوه میکند، یعنی آثار خیرخواهی، انسان دوستی، آثار خداشناسی، آثار تمام صفات انسانی که از یک پدر و مادر به بچه منتقل میشود هر قدر هم بچه به راه بد بیافتد، هر قدر هم آلوده باشد و هر قدر هم منحرف باشد بالاخره در زندگیش در حرکات و رفتارش خصوصیات پدر و مادرش جلوه میکند و همینطور هم خصوصیات بد پدر و مادر در بچه هایشان جلوه میکند. هم خصوصیات روحی و هم خصوصیات جسمی کسانی که به اختلالات جسمی مبتلا هستند هم به صورت خلاصه ای در بدن بچه هایشان پیدا میشود.

اینها همه درست است ولی ببینیم آیا معنی قانون وراثت اینست که بچه یک موحد، موحد میشود و بچه ی یک منکر منکر میشود؟ آیا در این زندگی دنیوی اینچنین است؟ اول باید اینجا را مطالعه کنیم تا جواب حرف ما در عالم برزخ روشن شود. الان سوال میکنم آیا بچه یک فرد موحد حتما موحد میشود؟ بچه ی یک فرد مادی حتما مادی میشود؟ پس وراثت چه شد؟ یک مسئله هست و آن این است که تربیت از وراثت قویتر است و این یک قانون مسلم علمی است. یعنی در زندگی دنیوی اگر شما بچه یک فرد صالح و مومن را در یک شرایط مخصوص تربیتی از لحاظ خانه، مدرسه، تعلیمات مدرسه ای، معاشرتهای اجتماعی محیط، رفیق و امثال اینها قرار دهید، یعنی بچه یک مومن صالح را به عوامل تربیتی غلط تحویل بدهید، کاملا یک فرد ناصالح به تمام معنا ببار میاید، این مسئله مسلم است.

حتی در اولاد ائمه اطهار (علیهم السلام) هم چنین موردی هست. جعفر کذاب که کذاب نام گذاشتند فرزند امام بود و عموی امام بود از فرزند امام بالاتر چه میتوانیم بگوییم؟ وقتی فرزند یک نور مطلق و حجت حق در مقابل عوامل تربیتی غلط قرار گرفت و شد جعفر کذاب، قهراٌ مسئله وراثت در مقابل تربیت هیچ است. وراثت فقط اقتضاء میکند. دقت کنید که در این بین خودمان هم یک تذکر برای خودمان اخذ کنیم. وراثت خیلی ضعیف است در مقابل تربیت. عامل اصلی قدرتمند برای یک انسان درست کردن، تربیت است. البته فقط تربیت پدر و مادر را نمیگوییم. پدر و مادر است، مدرسه است، محیط است، اجتماع است، رفیق است، کتاب است و آن عوامل تربیتی که هست که چه کتابی بخواند، با چه کسی معاشرت کند، معلمش چگونه باشد، موعظه کننده اش چه کسی باشد، مسجدش چگونه باشد الی آخر، که همه اینها عوامل تربیتی است.

عوامل تربیتی در مقابل وراثت کاملا قوی تر است. وراثت ضعیف است هر قدر بچه از ناحیه پدر و مادر صفات بد به دست بیاورد، بی دینی بیاورد، بالاخره تربیت میتواند عوض کند. فرزند امام شد جعفر کذاب، اما فرزند یزید معاویه نام داشت که سه روز بیشتر حکومت نکرد و کاملا طرفدار علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود، یعنی طرفدار حق و موجودی واقع بین بود. به چه عواملی افتاد، چه عوامل تربیتی پیش آمد که فرزند یزید را چنان کرد که اصلا پشت پا بر خلافت و امثال آن زد؟ برای اینکه در مکتب علی (علیه السلام) بود و اسم پدرش را به خاک سپرد. چون عوامل تربیتی بالاتر از وراثت است حتی دستورات اسلامی ما هم اینطور است که فرزند یک معصیت کار را حتماٌ جهنمی میداند. انسان مختار است، اراده دارد، شعور دارد، جهاز علمی دارد، جهاز بدنی دارد، یک موجود مجهز است که میتواند هر چیز را انتخاب کند و بهر شکل پیش برود. از پدر و مادر به تمام معنا منفصل است گرچه وراثت یک مقدار وابسته میکند.

بنابراین شرح، برای همه ما روشن است که بچه یک موحد و بچه یک منکر به تمام معنا از لحاظ استعداد و قابلیت بر اینکه هر چه میتوانند بشوند یکی هستند. یعنی شما هم میتوانید هر دو را موحد کنید و هم میتوانید هر دو را منکر کنید، امکان هر دو هست و بستگی به شرایط تربیتی دارد. روی همین حساب همین بچه ها که از لحاظ استعداد وجودی یکی هستند وقتی منتقل بر عالم برزخ شدند خدا شرایطی را برای تربیت بچه ها در نظر گر فته که شرایط قهری است و تکوینی است. با اصطلاح خلقتی است شبیه به هر دانه گندمی که شما زیر خاک قرار دادید که وقتی آب رسید و هوا رسید و نور به آن رسید آن گندم سنبل خواهد شد، آن شرایط در برزخ چنین شرایطی است. یک شرایطی است برای آن روح ساده و بی رنگ که استعداد ان را دارد که صد رنگ اخذ کند ولی اخذ نکرده است. صحبت از روح بی رنگ است و آن بچه ای که رنگ برنداشته است. قهرا متوجه میشوید که مسئله یک مقدار گوشه و کنار پیدا میکند. بچه هایی که بالغ نشده اند ولی رنگ گرفته اند را نمیگوییم، بچه ای را میگوییم که هنوز روحش رنگ برنداشته و بی رنگ است و آمادگی برای هر نوع رنگ را دارد. آن شرایطی که در برزخ است درست مانند همان شرایطی که گفتم است.

ابرو باد و مه وخورشید و فلک در کارند تا شما یک گندم را بیاندازید در خاک حالا هر دانه گندمی که باشد سنبل خواهد شد. وقتی بچه بی رنگ باشد، بچه ی موحد باشد یا بچه ی منکر، وقتی به برزخ منتقل شد و در آن شرایط قرار گرفت مانند آن شرایط آب و خاک که مثال زدم، آن بچه را خواهد برد، کجا؟ طبق ذوقی که دارید بگویید هر گیاهی که از زمین روید وحده لا شریک له گوید. روایت میخوانم گرچه شعر هم مضمون روایت است. کُلُ مولودِ عَلَی الفِطرَهّ و انما یهودانِه وَ یّنصرانه، این روایت از رسول اکرم (صلوات الله علیه) است. رسول الله (صلوات الله علیه) فرمود: هر انسان وقتی متولد میشود (فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ) فطرتش ایجاب میکند بطرف خدا کشیده شود. البته اقتضای فطری است و هر قدر بگویم خودتان باید فکر کنید. فطرت است یعنی روح فطری، اقتضای طبیعی، اقتضای تکوینی و خلقتی هر روح خداست. پیغمبر (صلوات الله علیه) فرمودند: ولی این پدر و مادر است که او را یهودی میکند یا نصرانی میکند یا صاحب مسلک دیگر میکند (البته منظور فقط پدر و مادر نیست همان عوامل تربیتی است) آن مادر است که یهودی میکند یا مسیحی میکند یا رنگ دیگر میدهد یا به خلاف های دیگر میکشد. بالاخره فطرت هر بچه طالب حق است و از آنطرف هم خدا طبق فطرت شرایطی که در برزخ برای بچه ها تنظیم فرموده که آنها را به سوی ذات مقدس پروردگار عالم خواهد برد. تمام بچه هائی که بی رنگ هستند طبق اقتضای فطری پیش میروند.

اقتضای فطری را یک مقدار شرح کنیم. تعصب را کنار بگذارید که مثلا فردا بچه من وفات کند و بچه یک فرد منکر بی دین هم بمیرد، از یک ملا بپرسیم روح آنها چه میشود؟ بگوید هر دو به بهشت میروند. تعصب به خرج ندهید که بگوئید من زحمت کشیده ام، نماز خوانده ام و چه کرده ام. خوب باید پخته شود، به تو که چیزی نشده، تو هر چه کرده ای برای خودت کرده ای. پس این به نظرتان بیاید توجه به جنبه ی علمی آن بکنید (وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى). قرآن کریم میفرماید: کسی وزر دیگری را بعهده نمیگیرد، بچه وزر و وبال ندارد.

حالا فرض کنید پدر منکر است، آیا وزر و وبال پدر به گردن یک بچه بی گناه میافتد؟ پدر او با اختیار خودش، با انتخاب خودش به سوی کفر رفت، انتظار نداشته باشید وزر این شخص را بچه اش به گردن بگیرد. اگر انسان اینطور بگوید، آنوقت بعضی ها میگویند تکلیف بچه ها مانده برای خدا، که خدا خودش میداند که اینها عمر میکردند، انسان خوبی میشدند یا آدم بدی میشدند. این حرف هم باطل است، فعلا که این بچه نماند. یکی سوال کند که هر کدام را جواب بدهیم. بما بگوید بچه چه گناهی کرده؟ آیا اختیار کرده؟ لجاجت داشته؟ حق شناسنده بوده؟ باطل شناسنده بوده؟ انتخاب طریق کننده بوده؟ اگرچه بچه ی کافر به جهنم برود این ظلم نمیشود که خدا فرموده (وما انا بظلام للعبید)

إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ. مسئله انتخاب مسیر است او که مسیری را انتخاب نکرده بود تا بگویم مسیرش چه بوده. کار خدا عدالت است هرکس هر چه را انتخاب کرده بسوی آن سیرش خواهد داد، منتها خدا فرموده: مرا انتخاب کنید تا انتخابتان خوب باشد و آخرش خوب بشود.

میگوئیم پول را انتخاب نکنید که آخرش بد خواهد شد، اگر هم انتخاب کردید بسوی همان پول شما را سوق  میدهیم و میدهیم. در آخر پول طبق نظام های خلقت چیز دیگری از آب در خواهد آمد. اگر سوال کننده بما بگوید شما که میگوئید خدا خودش میداند که اگر مانده بود خوب میشود یا بد، آنطور که خدا میداند اگر این فرد میخواست موجود بدی بشود خدا او را به جهنم میبرد، اگر این طور جواب بدهید به شما میگویند این که از ناحیه خدا ظلم میشود. حالا اینکه خدا میدانست اگر میماند بد میشد که نمیشود، بلکه خوب میشد. هر قدر هم شما بگوئید که خدا اشتباه نمیکند مورد قبول نیست.

اصولا خدا خودش حرفی دارد که در قرآن کریم میفرماید: کسی که در خلقت فکرش بالا رفت خودش را کوچک بشمارد. استبعاد نکنید، وقتی خواستید استبعاد کنید عظمت خلقت را به نظر بیاورید و فکر کنید اصلا نظام برزخ چیست؟ این نظام را وقتی یک ملا میگوید اینها حرفهای کهنه است، إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ. اما وقتی یک فردی در یک کشور دیگر در آمریکا و غیره پیدا میشود که اشعه در انسان میبیند، در اطراف انسان اشعه هایی هست منتهی ما نمیبینیم آنوقت میگویند الان معلوم میشود، عکسهائی که سابق میکشیدند دور عکسها را نور میکشیدند. در زمان قدیم کسانی بوده اند که در اطراف وجود ائمه (علیهم السلام) و حضرت مریم میدیدند، منتها در زمانهای دیگر مردم نمیدیدند. و حالا مثلا در آمریکا یک فردی پیدا شده که میگوید من این اشعه را میبینم حتی با این اشعه فکر طرف را هم میخواند که چه فکر میکند، در چه عالمی است، ناراحتی اش چیست، این درست است؟ نمیگوئیم درست نیست ولی قبل از اینها وقتی گفته میشد، میگفتند: إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ. ولی حالا قبول میکنند این غرب زدگی است، از اول هم بیچاره ملاصدرا میگفت دور و بر انسانها روح انسان احاطه دارد و اینکه تازه میگویند در نماز جماعت در نزدیکی هم بایستند نیم متر بیشتر فاصله نداشته باشید تا روح ها با هم وحدت پیدا کنند و خیلی چیزها که به اسرار علمی و عرفانی بپردازیم طولانی میشود. حالا اگر یک آمریکائی بگوید یک مجله بنویسد. قبول میکنم، اینها تاسف آور است همین قدر شما خودتان موجود متفکر باشید و فکرتان را وسیع کنید. منظور من اینست که اگر بنظرتان بیاید که در عالم برزخ برای انسانها اینهمه حساب باز کرده اند، اینهمه برای پرندگان حساب باز کرده اید، برای چرنده ها این همه حساب باز کرده اند، در یک کره زمین در یک جای کوچک عالم ماده، در آن عالم هم برای همه چیز حساب باز میکنند.

تذکراتی میخواهیم درباره همین بچه ها بگویم، که چون این بچه ها بعد از رنگ گرفتن مسئله شان مشکل  میشود. فلذا یک مسئله را میخواهم بگویم و آن اینست که پیغمبر(صلوات الله علیه) و ائمه اطهار (علیهم السلام) در مورد بچه ها در بچگیشان صحبت ندارند، ولی ببینید چقدر اسرار آمیز پیش میایند. میفرمایند: وقتی بچه یک کمی خودش را شناخت که طفل ممیز میشود یعنی میفهمد بد چیست، خوب چیست، پول چیست، خوردنی چیست، مسکن چیست، ریاست چیست، زن چیست، شوهر چیست، یعنی وقتی یک کمی تمیز برای بچه پیدا شد، فلذا پیشوایان دینی با تاکید زیاد به پدر و مادرها توصیه میکنند که وقتی یک کمی تمیزی پیدا شد کار شلوغ خواهد شد، ممکنست شما به این بچه ظلم کنید.

ظلم شما چگونه میشود؟ در این بچه وقتی تمیز پیدا شد کم کم هدف اتخاذ میکند، مقصد انخاذ میکند و رنگ میگیرد. در اینجا شما سعی میکنید رنگ اللهی به خود بگیرد. فلدا میفرماید چون ممکن است در بچگی از دنیا برود ١٢ یا ١٣ سالگی ولی رنگ گرفته تمیز گرفته. حتی میفرماید بچه ٣ یا ۴ ساله ای هم که تمیزی در او پیدا شده را در مقابل خیلی از صحنه ها قرار ندهید. مغزشان را پر نکنید، به جای دیگری متوجه نکنید. متوجه میکنید و آنوقت شما هستید که او را با آنجا بردید و الا خدا میفرماید: وما انا بظلام للعبید. حالا دانستید چه گفتم! خیلی جاها نبرید، نگذارید زیاد محو بشود، به این فیلم ها نگاه کند و کم کم چیزهائی بفهمد. عوض اینها چیزهائی دیگری به او بفهمانید. میفرماید: وقتی بچه 7ساله شد کم کم به او بگویید نماز بخوان، با خودتان نماز بخواند، با خودتان به مسجد ببرید. وقتی مدرسه رفت کم کم از آن کتابهای دینی بدهید بخواند. خودتان برایش بخوانید، انجذابش را به سوی خدا زیاد کنید. نمیگویم او را سلمان خواهید کرد ولی همینقدر سعی کنید در بچه انجذاب بسوی خدا زیاد شود، نه انجذاب بسوی منظره و عکس، نه انجذاب به سوی مناظر غلط، نه انجذاب به سوی موهومات و داستانهای موهوم.

بعضی ها روششان اینطور غلط است که فقط برای بچه هایشان داستان میگویند، بالاخره روح بچه رنگ میگیرد و با موهومات روحش پر میشود نه با خدا، نه پیغمبر و نه امام. آنکه پیغمبر (صلوات الله علیه) فرمود چون تمیز یافت مسئله شلوغ میشود، پایه تحول گذاشته میشود و به نظام برزخ که وارد شد طبق آن پایه تحول با قانون تکامل پیش میرود و اگراحیانا از جای بدی سر درآورد در آخر تحول، ظلم کننده به بچه در اینجا عبارت است از پدر و مادر. از اینجا ارزش این روایت را فهمیدند. این مسئله هم یادتان باشد. که امام (علیه السلام) از اول به ترتیب میفرماید: ۵ ساله وادار به نماز کنید، ۷ ساله وضو بگیرد، ۸ ساله شد چگونه مرتب نمازهایش را بخواند و با ترتیبات میفرماید و بعد میفرماید: بچه را از اول موهوم و ترسو ببار نیاورید. حتی شخصیتش را هم نشکنید، حتی تا به آنجا که امام نهی میفرماید به بچه کلمات غلط یاد ندهید. حتی میگوید به بچه بدبخت و بی شعور و... نگویید. اینها همه متوجه پدر و مادر است که بچه را بی شخصیت ببار بیاورند، بعدا هم بی شخصیت میشود. البته این ها در زندگی دنیوی هم غلط پیش میرود و در زندگی دنیوی هم اثر بد میگذارد، ولی فعلا بحث ما روی روح و آثار بعدی درعوالم برزخ است.

ولی دستور امام دستور جامع است میفرماید: از اول بچه را ذلیل به بار نیاورید مخصوصا این نکته مهمی است. بچه که از اول کوچک ببار آمد، با کوچک بار آمدن خدا خواستن جور در نمیاید. این هم یک نکته جالب است بنابر این واضح شد که بچه ها چگونه تکامل پیدا میکنند و چگونه به بهشت میروند.

والسلام.

 

منبع: http://jafarshojaee.persianblog.ir