سلسله مباحث معـــاد از استاد فرزانه حضرت آیت الله محمد شجاعی (مد ظله العالی)
موضوع بحث: سنجش الهی بودن و غیر الهی بودن انسانها در برزخ
بسم الله الرحمن الرحیم
تدریجا معاد را از لحاظ مسئله تحول بیان کردیم و فهمیدیم که تحول پایه و اساس معـاد با توجه بر آیات و روایات موضوع معاد، تکوینی و متکی بر قانون تحول موجودات است. قرآن فرمود فکر نکنید که موجودات معدوم میشوند بلکه متحولند. نه تنها انسان بلکه همه موجودات متحولند. تحول یعنی شکل به شکل شدن و به حالات مختلف در آمدن، تغییر ماهیت دادن و به سوی تکامل پیش رفتن. هیچ موجودی از صفحه وجود برچیده نمیشود بلکه متحول و باقی است و مرتب در حال حرکت است. قهرا انسان به عنوان یک موجود با بقیه موجودات به سوی نقطه ای در حال حرکت است که نام آن معاد است و در آنجا تحولها و حرکتها متوقف خواهد شد. هر موجودی از هر راهی، هر مسیری و از هر مسلک و طریقی که حرکت کرده در آن نقطه متوقف خواهد شد و نتیجه حرکات و تحولات قبلی اش را خواهد دید.
گفتیم قرآن کریم میفرماید انسانها به محض اینکه بوجود آمدند شروع به تحول در این عالم میکنند و در حرکتند. هر انسانی به حساب قانون تحول در مدتی که در این عالم زندگی میکند با یک شکل خاصی جلو میرود و تکامل مییابد تا زندگی دنیویش تمام شود. قهرا وقتی تمام شد فصل جدیدی در مسئله تحول پیش میاید. مرگ به حساب تحول، فصل دیگر و عالم و نظام و شرایط دیگری است. قرآن میفرماید هر کسی بعد از اینکه در این عالم در یک مسیری پیش رفت و رنگ و شکلی گرفت پس از مرگ روحش منتقل به نظام دیگری در برزخ میشود و جسم و بدنش هم به صورت خاک منتقل بر وضع دیگری میشود، اما نه آن خاک در خاک بودنش و نه آن روح با آن شکلی که به برزخ رفته همانطور باقی خواهند ماند. روح ادامه به حرکت میدهد، جسم هم ادامه به حرکت میدهد که بعدها میگوییم چگونه حرکت میکنند تا به مسئله قیامت برسند.
در اینجا بحث ما در روح است که وارد برزخ میشود. روحی که در اینجا در حرکت بود باز هم به حرکت خودش ادامه خواهد داد. هر روحی با یک رنگ مخصوصی، با یک هدف یا مقاصدی و با رنگهای متلوّن وارد برزخ میشود. نظام برزخ نظامی وسیع است و خیلی بالاتر از عالم ماده است خیلی هم دقیق است و دارای موشکافی های زیادی است. این زمانی که در آن قرار گرفته ایم را زمان علم و پیشرفت و فهم و و شعور نام گذاشته اند و انسانها نسبت به زمانهای سابق در مرحله بهتری هستند و بهتر هم میفهمند. اینهمه انسانها که فکر میکنند و سعی در شناخت اسرار و رموز این عالم دارند، یک مقدار معلوماتی از اسرار عالم ماده (که در آن هستیم) را که یافته اند، در مقابل مجهولاتش قرار دهند واقعا صفر است. از اینجا متوجه میشویم که عالم ماده چقدر وسعت دارد و دقیق است که بسیاری از اسرار آن را نفهمیده ایم. حالا عالم برزخ را چون عالم کاملتر و بالاتری است را از اینجا خیلی وسیعتر بدانید. بالاتر یعنی از لحاظ وجودی بالاتر است و نظم بالاتر دارد وجودش کاملتر است و نظامش در سطح بالاتر هستی قرار گرفته است. بنابراین اسرار آنجا خیلی مفصل است و دقایق آن بسیار عالی است. بالاتر به این معنا نیست که در آسمان و در کرات جوی باشد.
خیلی ها خیال میکنند که عالمی که ارواح به آنجا میروند عالم ساده ای است و اسرار و دقایق و وسعت در همین جاست، اینطور نیست. فلذا هر گفته و نوشته ای که تجربیّون فعلی و علمای ارواح چه در ایران و چه در غیر ایران میگویند و سعی میکنند که با برزخ ارتباط برقرار کنند و نکاتی از گوشه و کنار آن بفهمند درست نیست، چون عالم وسیع و دقیقی است. شما در شناخت و پی بردن به اسرار همین عالم ماده که دقت کنید میبینید علمای جدید نظراتی داده اند که اشتباهات علمای سابق را روشن میکند، مثلا علمای پیشین با زحمات فراوان در رصدخانه های مفصل نظراتی داده بودند که افلاک وجود دارد فلک اول، دوم و سوم. هیئت بطلمیوس با قاطعیت میگفتند زمین حرکت نمیکند و این آسمان است که حرکت میکند زمین و نظام جو و کرات چگونه اند و... اما بعدها با پیشرفت علم و تفکر معلوم شد که اشتباه است. نه فلک هست و نه زمین در وسط قرار گرفته و نه ساکن است و الی آخر که بیشتر نظراتشان غلط است.
علمای امروزی هم نظراتی درباره جو و خلقت میدهند که بعد از صد سال اگر زنده ماندیم اشتباهات امروزی ها هم معلوم خواهد شد. به مثالی که زدم دقت کنید که چطور در اسرار عالم ماده امروزی ها غلط پیشینیان را در میآورند و بعدی ها هم غلط امروزی ها را. مسئله برداشت از عالم برزخ هم همینطور است چون آنجا از اینجا هم اسرارآمیزتر است. تازه یک قرن است که مسائل برزخ را بررسی میکنند، اول کار است حالا حالا طول میکشد تا بتوانند چیزهایی را بفهمند و بعدی ها هم غلط آنها را در بیاورند. در بررسی هایشان تازه فهمیده اند که تناسخ غلط است.
عده ای فکر میکنند که ارواح دوباره به این عالم بر میگردند مکرر و مکرر در ابدان دیگر. میگویند جهنمی در کار نیست و جهنم همین است که روح های معصیت کار سزای عملشان بدبختی ناشی از زندگی در بدن بعدی است. عده ای هم با روش های مخصوص فهمیده اند که ارواح میروند و هیچ روحی بر نمیگردد. آنهایی که احضار ارواح میکنند و یا با خواب مغناطیسی ارتباط بر قرار میکنند و میگویند روح ها حرف هایی زده اند معلوم شده که اشتباه است و روی حساب های دیگری است. در کتاب یا مجله ای خارجی ممکن است تشریح کنند که کسی سر میزی نسشته و روح یک فرد کافر منکر معاد را و یا ارواح مختلف را احضار میکنند و به حرف میاورند. ارواح هم میگویند ما چنین و چنانیم، کیف میکنیم و آزادیم و هر کجا دلمان بخواهد میرویم، راحتیم، نمرده ایم در کرات میگردیم، اینجا خیلی بهتر از عالم شماست. ما در وقت مردن دیدیم گریه شما را ولی هر چه خواستیم بگوییم ما راحتیم و گریه نکنید نتوانستیم بفهمانیم. البته که اینطور نیست نباید این حرفها را وحی منزل حساب کنید. آنقدر اشتباهات در این بین هست مانند دروغ گفتن ارواح و جازدن موجودی به جای روح احضار شده و از راههای مخصوص وارد شدنها و... اصلا این نامرئی کیست؟ نکند یکی از ایادی شیطان باشد که به این طریق مسلط بر انسانهاست و ترویج افکار باطل میکند. خدا باید خودش را و شیطان را که نیروی مرموزی در این عالم است را به ما بشناساند. گر چه تحقیقات این عده علمی و جالب است ولی نمیشود اعتمادی کرد، زیرا اگر اینطور باشد روح هر کسی با هر رنگ و طریقی که پیش بیاید، میخواهد مسلمان باشد یا کافر، عامل باشد یا غیر عامل و صاحب هر عقیده و مسلکی باشد وارد برزخ که شد آنجا خوش است.
اگر فرد مسلمانی اینها را بخواند میگوید هر کسی بر طبق موازین قرآنی و با طریق مخصوص پیش نرود در برزخ اینطور منعم و خوش نمیشود. اصلا کسی که از مسیر قرآنی پیش نرود آیا میشود که در برزخ گرفتار و معذب نباشد؟ بنا بر این چه بهتر که مانند سایر حقایق خلقت که واقعا نظر قرآن، هم با قاطعیت و هم واقعی بوده در این مسئله هم با نظر قرآن پیش برویم. ما هر چه که میگوییم طبق موازین قرآن و بعد هم از آیات و روایات و نکاتی است که از مبدا و منبع وحی آمده، یعنی رسول اکرم (صلوات الله علیه) فرموده اند.
اصل مسئله این است که با قانون تحول روح با هر شکلی وارد آنجا شد بر طبق شکل خودش پیش خواهد رفت. چرا گفتم اسرارآمیز است، زیرا ممکن است به نظرتان بیاید که این همه انسانها از اول خلقت تا حالا هر کدام رنگی داشته اند پس خیلی کم پیدا میشود که دو نفر یک رنگ داشته باشند و خصوصیاتشان، روح هایشان و معتقداتشان یکی باشد. آن عالم آنقدر وسیع است که هر کس را طبق رنگ خودش پیش میبرد و تکمیل میکند و برای هر کدام یک راهی باز میکند، حتی دو تا شیعه با هم یکی نیستند.
در جلسه قبل فقط از الهی ها صحبت کردیم که خدا را میخواستند، ٧٠-٨٠ سال مطلوبشان خدا بوده و در برزخ هم طبق قانون تحول و با جبر خداوندی به سوی خدا حرکت میکنند. اما مهم است بگویم آیا برزخ من و شما که رنگ به رنگ هستیم، هم خدا را میخواهیم و هم مطلوبها و مقصودهای متعدد داریم، آیا به آن نقطه اخر که بهشت است میرسیم؟ به درون خودمان نگاه کنیم، میخواهیم مهارتی هم به خرج دهیم که به ضرر ما خواهد بود. ما خدا را میخواهیم اما مقصودهای دیگری مانند پول، ریاست، احترام خواستن، خوب خوردن و خوب خوابیدن و... را هم با خدا میخواهیم و خدا هم ضمنا برای ما مطلوب است. یعنی ماها که رنگهای مختلف داریم، خَلَطُواْ عَمَلًا صَالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا هستیم.
اصل موضوع بحث ما هستیم و میدانیم هر قدر که خدا را بیشتر بخواهیم بهتر است ولی، وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء. در عین حال که راضی نیستیم از خدا دست برداریم و نماز و روزه را ترک کنیم، ولی راضی نیستیم مقاصد دیگر را هم کنار بگذاریم. حالا میخواهیم ببینیم مسئله تحول ما چگونه خواهد بود. بنده وارد برزخ میشوم سلمان هم وارد برزخ شد. او که خودش را از غیر خدا پاک کرده با منی که پاک نکرده ام یکی هستیم و من به همان جایی که او میرود میروم؟ بنابر قانون تحول و از لحاظ علمی آیا سلمانی که یک مطلوب داشت با منی که دهها مطلوب دارم که یکی از آنها الله است در برزخ از همان راهی که او به سوی خدا میرود میروم؟ پس در نتیجه همه ما جهنمی هستیم به این هم که نمیتوانیم راضی شویم، من باید آیه قرآن را تغییر بدهم تا شما از من خوشتان بیاید، آنوقت مشمول لعنت خدا میشوم.
دقت کنید اگر الان بلند شوید نماز بخوانید یا روزه بگیرید ضرری به شما نمیرسد، ولی آنوقتی که پول یا زن و شوهر یا محرم و نامحرم و یا هر علاقه ای را که در نظر بگیرید با خدا به مقام معارضه بیایند، یعنی یا این را بخواه یا آنرا، در آنجا من هر کدام را که ترجیح بدهم معلوم است که همان در وجود من ریشه دارتر است و به سوی آن انجذاب بیشتری دارم. در برزخ مسئله اصلی انجذاب است و بستگی به این دارد که در اینجا چگونه ایم، در آنجا هم همانطور جلو میرویم. البته با یک دفعه هم معلوم نمیشود صحبت بر سر یک عمر است. به مثالهایی که زدم دقت کنید، در مقام معارضه هر کدام که قوی تر و انجذابش بیشتر است با همان انجذاب در برزخ برایش حساب باز میشود.
اما نجات امثال ما که در عرض ٧٠-٨٠ سال زندگی یک مقداری انجذاب به سوی خدا نشان داده ایم چگونه است؟ آیا این علاقه های زیادی که در درون من و شما هست را یکدفعه و به آسانی میتوانید زمین بگذارید یا سخت است؟ خیلی سخت است و با معجزه هم درست نمیشود. با اینکه مسئله رأفت حق وجود دارد ولی ایراد در این طرف است. رأفت خدا در برزخ ایجاب نمیکند که من یکدفعه موجود پاکی بشوم. به طوری که خدا در این عالم معجزه نشان نداده در آنجا هم چنین معجزه ای نشان نخواهد داد. حتی اگر شبی را احیا کنید و از شب تا به صبح به درگاه خدا التماس کنید که خدایا مرا تا صبح و تا طلوع فجر مانند سلمان کن تا نسبت به همه چیز بی تفاوت باشم و در مقابل همه چیز حالت انفعالی داشته باشم، از علاقه ها پاک شوم، اگر پول و جاه داشته باشم یا نداشته باشم، مردم به من نگاه بکنند یا نکنند، احترام بگذارند یا نگذارند، از کسانم کسی بمیرد یا نمیرد، بماند یا نماند، هیچ کس و هیچ چیز برای من مهم نباشد، چنین معجزه ای رخ نخواهد داد.
سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا، اصلا جاه طلبی، پول دوستی، اذیت و آزار دیگران و... را کنار بگذاریم و فقط همین یک مسئله را تا صبح در احیاءتان بخواهید و دعا کنید که خدایا هر چه میکنم نمازم درست نمیشود، ای خدا این علاقه ای را که نمازم را به این روز انداخته از من بگیر. روزی که مسائل به نفعم میشود با حال میشوم (حال کاذب) روز دیگر که بر علیه من است نمازم خراب میشود، همین یکی را از وجودم پاک کن. آیا خدا قبول میکند و با معجزه یکدفعه پاک میشوید؟ خیر، پاک نمیشوید. پس همین طور که اینجا یکدفعه با معجزه بدی ها از انسان گرفته نمیشود، در برزخ هم نمیشود رأفت خدا پیش بیاید و ما مثل سلمان بشویم.
در عین حال باید این مسئله از وجود انسان پاک بشود. عُلقه پول با عُلقه حق سازش ندارد، دار طهارت و قدس و پاکی است. البته اگر جذبه بسوی خدا قوی تر باشد و بهشتی باشیم آن جذبه های ضعیف تر را قطعه قطعه از انسان میگیرند، اما چگونه؟ با عذاب و فشار آنهم با تحول. صحبت تعارف نیست که بگویند این گناه کار را بیاورید چون به نامحرم نگاه کرده ده تازیانه بزنید. مسئله طور دیگری است، یک فشاری از درون میاید و آن عُلقه به نامحرم را پاک میکند. فشار درونی است اما چگونگی آن آنجا معلوم میشود. از باب مثال آن دانه ای که زیر خاک انداخته اید، اگر بخواهد سنبل بشود چگونه از درونش به آن فشار میآید تا سنبل بودن از درونش بیرون بیاید، بر انسان هم چنین فشاری خواهد آمد. به درون و وجودمان فشارهایی خواهد آمد و هر علاقه ای را هم با یک نظم خاصی، یک نوع مخصوصی از فشارها پاک خواهد کرد. مسئله تطهیر است با معجزه هم کار درست نمیشود.
فکر نکنید وقتی وارد برزخ شدیم حتی اگر نمازمان هم درست باشد یکدفعه پاک میشویم. هر کسی از اینجور حرفها بزند شما را فریب داده و خلقت خدا را اینور و آنور کرده و عبث پنداشته است. این آدمها عوامند و لطمه های زیادی به ما وارد میکنند، ولو مبلغ دینی باشند. تشکیلات خدا روی تکامل است، تعارفی نیست. خدا یکدفعه با یک حرف گذشت نمیکند، چون گذشت کردنی نیست اگر بود گذشت میفرمود. در تحول گذشت معنایی ندارد. اگر به خدا مجذوب شویم این علاقه ها را جبر عالم برزخ پاک میکند. مسئله انجذاب به خداوند را فراموش نکنید. تذکری به شما میدهم، سعی کنید الهی شوید. سعی کنید مثلا این ده بیست انجذابی که دارید، در مقام معارضه انجذابتان به سوی خدا بیشتر باشد، که اگر اینطور نباشد ادامه حرکتتان به سوی خدا نخواهد بود. وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ خدا خود میفرماید اکثر این انسانها جهنمی هستند.
سعی کنید بیشتر گناهانتان را ترک کنید و یا به طور کلی ترک کنید تا بالاخره در وجود شما معلوم شود که انجذاب به خدا در باطن شما هم هست. خیلی ها در مقابل گناه عاجز میمانند ولی عملا گناه را ترک کردن خیلی آسان است، چطور؟ مثلا وقتی روزه میگیرید و تصمیم دارید نخورید اصلا خوردن به یادتان نمیافتد مسئله اصلی فقط اراده است، معصیت هم همینطور است. وقتی تصمیم میگیرید نخورید خوردن برایتان چندان مهم نمیشود در حالی که وقتی روزه نیستید و آزاد هستید یک ساعت هم مشکل است به تاخیر بیاندازید. فقط سعی کنید به طور جامع معصیت را کم کنید، فکر هم نکنید مشکل است اگر جدا تصمیم بگیرید که اصلا به نامحرم نگاه نکنید برایتان خیلی آسان میشود.
اما آن موقعی که انسان تصمیم بر ترک گناه نگرفته، مثلا، به نامحرم نگاه میکند دلش هم میخواهد این کار را نکند، میفهمد که آتش دارد اما برایش خیلی سخت است و میگوید چرا خدا این را حرام کرده؟ پس وقتی اراده کردید ترک گناه خیلی آسان میشود ولی وقتی اراده ضعیف شد خیلی سخت میشود. بعضی از بندگان خدا خیلی زیرک هستند و متحمل فشار زیادی هم نمیشوند. ما راهش را نمیدانیم، یک عمر هم فشار میکشیم ولی به اندازه آنان نتیجه ای نمیبریم، نکته در همین جاست. معصیت کار مدام معصیت میکند ناراحتی و فشار آن را هم میکشد و غصه اش را هم میخورد که ای کاش از معصیت خلاص میشدم، با این وجود خلاص هم نمیشود. بندگان خدا با اراده ای قوی تصمیم میگیرند که آنچه را که حرام است انجام نخواهم داد والسلام. هم خودش راحت است و هم نتیجه کارش بیشتر از کسانی است که اراده ضعیف دارند و در عین حال هم زجر میکشند و هم خلاص نمیشوند.
این نکته را فراموش نکنید که امثال ما که به برزخ میرویم به حساب قانون تحول از بین هزاران مقصودی که داریم انجذابمان به هر کدام بیشتر باشد به سوی همان مقصود درحرکت هستیم. حقیقتی را (عوامانه) به ما گفته اند که عده ای هستند که وقتی مرگ پیش میاید و روح از این بدن قطع علاقه میکند هنگام مرگ بی ایمان از اینجا به برزخ میروند. منظور از بی ایمان اینست که در اینجا فکر میکرد به سوی خدا میرود، اما چون به آن هزاران مقصود کشش بیشتری داشت، وقتی به نظام برزخ وارد شد به طرف همان مقاصد میرود. بنابراین روحی که دارای رنگهای مختلف از جمله خداوند است، اگر انجذاب به خداوند در او بیشتر باشد به سوی خدا میرود وگرنه به سوی همان مقاصد در حرکت خواهد بود که منتهی به جهنم میشود.
وقتی میگوئیم خیلی ها موقع مرگ بی ایمان از دنیا میروند، یعنی به سوی خدا حرکت نمیکنند. افرادی هستند که به خدا معتقدند اما حاضر نیستند از خواسته های دیگر بگذرند. نمازشان را خوب میخوانند، روزه هم میگیرند اما مسئله مال حرام که پیش میآید مراقبت نمیکنند. شب و روز سعیشان در جاه طلبی است، کاملا دقیق اند که از رقبا چه کسی جلو افتاده، نقشه میکشند دیگران را تخریب و تکذیب میکنند. خلاصه مسئله نفس و هواهای نفسانی که پیش میاید حتی یکی دو مقصود را هم نمیتواند کنار بگذارد. انشاء الله خدا واقعا ما را هدایت کند.
خداوند در قرآن میفرماید: یثبت الله، آنها که با قول ثابت در ایمانشان ثابتند، خدا آنها را در دنیا و آخرت تثبیتشان میکند. اگر در این عالم در کسی ثبات ایمان دیده نشود در آخرت هم ثباتی نخواهد بود. چرا این چنین است؟ اگر در اینجا واقعا خدا را میخواستم کارم در آنجا درست میشد، ولی اگر خداخواهی من دائما با لغزش و ضلالت و انحراف توأم بود و در مقام حرف بودن عمل، که خدایا ترا میخواهم، خدا هم ایمان پر از لغزش من را در آخرت ثابت نمیکند، این همان ایمان متزلزل است.
فلذا امام (علیه السلام) دستور میفرماید که دعای عدیله را زیاد بخوانید. توجه کنید، دعای عدیله را در آنوقتی میخوانند که کسی در حال احتضار باشد. اطرافیانش هم میخواهند تا محتضر با ایمان از دنیا برود. اما این درست نیست، کسی که یک عمر لغزش کرده و مقصودش غیر حق بوده و خدا خواستنش مانند ما بوده و از ایمان، نماز و روزه ای داشته و در بقیه اوقات در فکر دیگر بوده در موقع مرگ عدیله به چه دردش میخورد؟ تشریفات که نیست، دعای عدیله برای این است که روز به روز از آنوقتی که به خود آمدی با خدا مناجات کنی و از خدا توفیق بخواهی که روز به روز تو را موفق کند. اول به ترجمه اش دقت کنید و از خدا بخواهید دعای شما خشک و خالی نباشد.
همانطور که آیات و روایات گفته اند باشید، فقط مسئله گناه نیست، مثلا اگر محتاجی از شما چیزی خواست با این که برایتان خیلی سخت باشد حاجتش را برآورده کنید. گاه گاهی از این کارها بکنید برای امام سجاد (علیه السلام) گاهی یک لباس خیلی خوب هدیه میآوردند که خیلی هم خوب دوخته بودند. یکدفعه موردی پیش میآمد، امام (علیه السلام) آن لباس را که خیلی خوششان میآمد از تن خود در میآوردند و برای رضای حق میدادند. در اینجا میخواستن نفسشان را بکشند و خواهان ذات مقدس پروردگار بودند. گاهی میبینید خیلی سخت است که از مقداری پول و امثال آن بگذرید بالاخره در مرحله معارضه همین قدر سعی کنید خدا را بخواهید.
انتظار نداشته باشید که اگر انجذاب به غیر حق در ما زیاد بود ما را در آنجا در فشار نگذارند. هر کس غیر از این بگوید دروغ گفته است. علایق را فقط با فشار از ما میگیرند. یعنی وضعی پیش خواهد آمد که فشار بیاورد و این علاقه ها را از وجود ما پاک کند، إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا، تطهیر خدا این چنین است.
این عجیب است که خدا همه این علاقه ها را رجس و پلیدی میداند. خطاب به ائمه اطهار (علیهم السلام) میفرماید: خدا میخواهد شما را در این عالم از پلیدی پاک کند، پلیدی هم عبارت است از وابسته شدن به غیر حق. حالا ببینید پلیدی واقعی چیست؟ من به هر اندازه اسیر چیزی باشم این پلیدی است. در برزخ ما را از پلیدی پاک میکنند. ممکن است از دلتان بگذرد چگونه به انسان فشار وارد میکنند تا از علایق پاک شود؟ مثالی میزنم. فشار عالم برزخ متفاوت است، یک عده خیلی زود پاک میشوند و عده ای دیگر دیر پاک میشوند. بسته به این است که وابستگی انسان به غیر حق چقدر باشد. هر قدر وابستگی به غیر حق زیاد باشد به همان اندازه عذاب در آنجا زیاد خواهد بود و احتیاج بر تطهیر بیشتر دارد و با فشار بالاتر.
عده ای هم هستند که هر قدر در برزخ بمانند در آنجا پاک نمیشوند و فشارهای آنجا کافی نخواهد بود، چون فشار برزخ یک مقدار معین است و در یک حد معین است. نظام مخصوصی است با نوع معینی فشار. عده ای هستند که این فشار ها آنها را تطهیر نمیکند، فلذا در دعاهای سحر میخوانیم، الهی لا تودّبنی لعقوبتک، میگوید خدایا مرا در اینجا تطهیر و تأدیب کن و نگذار برای آنطرف بماند، یعنی توفیق خودت را شامل حال من بفرما، مگذار برای آن طرف بماند، در اینجا چنان کن که از غیر تو منقطع شوم.
سعی کنید اسیر هیچ چیز نباشید، هر قدر عادات کمتری داشته باشید بهتر است. مثلا علاقه به عادتی دارید که یک کشش باطنی است، جذبه است، این علاقه درونی چیز لذت بخشی است ولی وقتی وارد برزخ شدیم خاصیت عالم برزخ چنین است که همین دوست داشتن که در اینجا لذت بخش بود در آنجا شکلش عوض خواهد شد و ناراحت کننده و عذاب دهنده خواهد بود نه دوست داشتنی و لذت بخش.
والسلام.
منبع: http://jafarshojaee.persianblog.ir