سلسله مباحث معـــاد از استاد فرزانه حضرت آیت الله محمد شجاعی (مد ظله العالی)
موضوع بحث: باز شدن دری از بهشت یا جهنم به روی انسان به محض ورود به برزخ
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتیم هرکس با رنگ مخصوصی وارد برزخ میشود و با همان رنگ به سوی نقطه ای در حرکت است، و وقتی به عالم برزخ وارد شد دری به رویش باز میشود. ورود با عالم برزخ یعنی باز شدن دری تازه به روی انسان در جهت حرکت بسوی آن نقطه ای که متوجه آن است. در این دنیا چندان نمیدانست که کجا میرود و اگر از او سوال میکردند که مقصدت چیست، میگفت من فقط خدا را میخواهم و همّ و غمّ من اینست که خدا از من راضی باشد (البته اگر راست میگفت)، یا همین سوال را از دیگری میپرسیدند میگفت که فقط مقصود من اینست که اشباع غریزه جنسی کنم، فقط این را میدانست. اما وقتی وارد عالم برزخ شد تازه بیدار میشود و متوجه مسئله میگردد.
در این عالم که رنگها متنوع است شبهه ای نیست، مسئله اینست که هرکسی وارد برزخ شد به رویش دری باز میشود که این در باز شدن یا بسوی بهشت است یا بسوی جهنم. به محض ورود به عالم برزخ درک انسان ها عوض میشود و یک مسئله تازه ای پیش میاید که همان باز شدن در به روی اوست. نظام برزخ هم طوری است که همه در آنجا بیدار میشوند، رسول اکرم (صلوات الله علیه) فرمودند: النّاس یَنامُ فاذا ماتوا انتبحوا، مردم در خواب هستند وقتی که مردند، روح وارد نظام جدیدی میشود که تازه آنجا بیدار میشوند.
مثلا کسی که از اول ظاهر و باطنش و همّ و غمّش این بوده که از مادیّات (پول) خوشش میآمده تازه میفهمد که چه خواسته و چه چیزی در قلبش ریشه انداخته و هرچه سعی میکند نمیتواند آن را از قلبش خارج کند، یعنی به این زودی ها نمیتواند این آلودگی را از خود برطرف کند و چون برای برطرف کردن آن راهی پیدا نمیکند، میتواند بفهمد که کار غلطی کرده است. به این نکته باید دقت کرد که در برزخ انسان اختیارش را از دست میدهد و کاری از دستش بر نمیآید، نظام برزخ اینطور است.
پیغمبر (صلوات الله علیه) میفرماید: یک دفعه بیدار خواهید شد و خواهید فهمید که آنچه را که میخواستید چه بود و آنچه را که در دنیا لذت داشت و کیف میکردید وطبق معیار و سنجش خودتان نه تنها نامطلوبی و ناراحتی نداشت بلکه جذاب هم بود، به همین جهت آن را از دست ندادید و وقتی وارد نظام برزخ شدید یکدفعه راهی باز میشود بسوی همان هدف که عبارت بود از پول. آنوقت نگاه میکنید که عجب هدفی را تعقیب کرده اید، مانند کسی که چیزی را تعقیب میکند، یکدفعه نظمی پیش میآید که واقعیت مسئله را میفهمد که بابی بسوی جهنم به رویش باز شده است. وقتی که در به رویش باز شد، کم کم بسوی آن نقطه ای که متوجه آن بود در حرکت خواهد بود. در آنجا خواهد فهمید که آنچه را که میخواستم مرا به کجا میبرد، که آن کجایش همان جهنم است.
دری بسوی جهنم برایش باز میشود، از این درهای معمولی تصور نکنید. اینکه میگوئیم دری باز شد یعنی اینکه یکدفعه فهمید که حساب چیست، آن نقطه آخر که این هدف او را به آنجا میکشاند را خواهد دید (حالا به آنجا وارد نشده، آنجائی که بعدا خواهد رفت). مثلا یک راه طولانی معمولی را حساب کنید که اگر چشم انسان کار کند و آخر راه را ببیند و در آنجا یک وضع فلاکت بار را ببیند و یک عذابی ببیند و اینرا هم ببیند که به آنجا کشیده میشود و چون چاره ای ندارد حتما به آنجا میرود، تقریبا یک چنین مسئله ایست، البته آن عالم دیگری است و مسئله دیگری.
یک فردی هم که خدا را میخواست، او هم به یک نقطه متوجه است که اسمش خداست و عبارت است از مبداء وجود، رضای حق است. او هم وقتی میمیرد دری به رویش باز میشود، یعنی یواش یواش آن نقطه ای را که به آن متوجه است را میبیند و به این هم میگویند دری بسوی بهشت بروی او باز شد. والله عنده اجر عظیم، والله عنده حسن الثواب، این معنی درباز شدن است. دقت کنید که در اینجا مطلبی میگویم و کم کم با بیان دیگر حرفمان را شرح کنیم.
اولا بر اساس آنچه که گفتیم یکی ازخصوصیات ورود به برزخ این شد که حساب ها در برزخ عوض خواهد شد، اینکه رسول الله (صلوات الله علیه) فرمود النّاس یَنامُ فاذا ماتوا انتبحوا را یادتان نرود که همه خوابند و یکدفعه در وقت مرگ بیدار میشوند، یعنی هرکس طبق قانون تحول در زندگی دنیوی هر هدفی را که پیش گرفته بود و بسوی او میرفت و متوجه آن بود، آن صورت آخر آن هدف را در ورود به عالم برزخ درک خواهد کرد ولی در این عالم خیر.
این عالم عالم حجاب است، عالم ستر است، ولی یکی از خصوصیات عالم برزخ عبارت است از اینکه هرکس آن نقطه آخر خودش را میبیند. فلذا بیان علی ابن ابی طالب (علیه السلام) چیست؟ آنها که سائر الی الله هستند و آنها که هدفشان ذات مقدس پروردگار عالم است را تشریح میکند. حضرت علی (علیه السلام) میفرماید وقتی وارد نظام برزخ میشوند، به محض قرار گرفتن در این عالم، یُفتحُ الی ولیّ الله من منزله فی الجنة الی قبره تسعون و تسعة و تسعون باب، از آن نقطه که این بهشتی متوجه آن نقطه است بابی بسوی این شخص باز میشود و بسوی آن هدف در حرکت است.
حالا میخواهیم توضیح دهیم حرکت در برزخ چگونه است. در برزخ هرکس مقصد خودش را خواهد دید و گفتیم که در برزخ تحول هست. اینجا چگونه انسان بسوی هدف خودش میرفت، چندان درست و حسابی نمیتوانست برود، ولی وقتی وارد برزخ شدیم بال و پر باز خواهیم کرد و با سرعت حرکت خواهیم کرد و با جبر خلقت پیش خواهیم رفت. یعنی عالم طوری است که تربیت میکند و میبرد بسوی آن هدف، جهنمی بسوی جهنمش و بهشتی بسوی بهشتش، بهشتی ها با هم با هم متفاوتند و جهنمی ها هم با هم متفاوتند.
کسی که تازه مرده است و از این عالم وارد عالم برزخ میشود، این شخص روی همین حساب به عنوان مثال اگر در مرحله اول عذابش کمتر باشد، به مرور زمان، چون بسوی آن عذابی که دارد در حال حرکت است، قهرا عذابش بیشتر خواهد شد. در نقطه مقابل هرکس متوجه جنت است، روز اولی که میمیرد دری بسوی همان مقصد به رویش باز است و رفته رفته بسوی مقصد نزدیک تر میشود، یعنی بهشت، البته آن بهشتی که این شخص بسوی آن میرود.
هرکس به قطعه ای از بهشت میرود، عوامانه هم فکر نکنید که همه بهشتی ها را یکجا جمع میکنند. مثلا عوامها فکر میکنند یک سالن و یک باغ بزرگ است و مردم را میخواهند ببرند و آنجا جمع کنند، اینطور نیست. گرچه همدیگر را خواهند دید ولی مسئله انفرادی است، یادتان نرود، تمام مسائلی که در آخرت هست همه مسائل انفرادی است. یعنی اصلا زندگی اجتماعی در آخرت نیست، گرچه انسانهای بهشتی همدیگر را میبینند و هرچه از دلشان بگذرد برایشان وجود دارد، ولی همه انفرادی است. به هر صورت اولین نکته ای که در برزخ هست عبارت است از اینکه برزخی ها در تحول هستند و خیلی هم با سرعت در تحول هستند.
حالا در اینجا جملاتی میگوئیم و میخواهیم مطلب را بیشتر شرح کنیم، شرحمان هم فقط درباره اولیاء (علیهم السلام) است، یعنی آنهایی که در زندگی دنیوی رنگی نداشتند جز خواستن خدا. فعلا تحولات اینها را میگوئیم و تحول دیگران و خودمان را بعدا شرح میکنیم. آن کسی که از اول با رنگ پروردگار عالم بسوی خدا میرود، به برزخ که وارد شد دری بسوی ذات مقدس پروردگار عالم به رویش باز میشود، از این در یا از این راه با سرعت مخصوصی در حرکت بسوی مبداء است، ولی این حرکت چگونه است؟ این حرکت را با مقدمات و مطالبی میخواهم به شما بگویم تا تصور ذهنی شما درست باشد و جور دیگری تصور نکنیم.
گفتیم سیر تکاملی است، آنکه خدا را میخواهد از اول خدا را میخواسته، ٧٠- ٨٠ سال در اینجا فقط خدا را خواسته و غیر از خدا مطلوبی ندارد، مثل سلمان. این شخص که وارد نظام برزخ شد یک مقدار پرده برداشته شد و تازه یک دری باز شد بسوی آن مقصد که عبارت است از ذات مقدس پروردگار عالم. در حرکت است اما آن حرکت اختیاری نیست، حرکت با جبر خلقت است و با اقتضای نظام برزخ پیش میرود. اما این رفتن چگونه رفتنی است؟ راهی را خواهد رفت؟ این رفتن چگونه است، به خدا نزدیک شدن چگونه است؟ کم کم برای شما خواهم گفت، اما تامل زیادی میخواهد، و اصولا معنی نزدیکی به خدا را هم از این بیانات و مثالهای ما خواهید فهمید. و حتی میتوانید نتیجه بگیرید که تا بحال شما به خدا نزدیک شده اید یا نه؟
معنای مسئله تقرب به خدا چیست؟ یکی از خصوصیات برزخ را برای شما میگویم، فقط ببینید چگونه است. اگر یک فرد الهی وارد عالم برزخ شود، عالم برزخ برایش آنقدر با اینجا فرق خواهد داشت که فقط یک نمونه آن را میگوئیم و بقیه اش را هم اگر اهل ذوق و اهل باطن باشید کم کم چیزهایی بفهمید، فهمیده اید، اگر نه که میماند وقتی به آن عالم رفتید بفهمید. همینقدر که همه چیز عالم برزخ به اینجا شباهت ندارد، یک عالم خیلی بالاتری است و خیلی وسیع است، عالم نوری است، مادی نیست، یعنی اصلا تشکیلات آن عالم نوری است، هم اولش نوریست و هم آخرش، موجوداتش هم نوری است، نعمت هایش نوری است، خوردنی ها و نوشیدنی های آن نوری است اما ما الان نمیدانیم و نمیفهمیم عالم نوری چیست.
حضرت استاد میفرماید: من هرقدر به شما بگویم که خوراکیها نوریست شما خواهید گفت مگر نور را هم میشود خورد، برای همین تحلیل آن مشکل است. همینقدر یک نکته بگویم که میخواهم حرکت در برزخ را شرح کنم. به عنوان مثال، برزخ چگونه با اینجا فرق میکند، اگر بخواهید بدانید چگونه فرق میکند من اجمالا به نکته ای اشاره میکنم. اولا برای اهلش خوبی های آنجا چنان جالب و خوب است، نظام آنجا، لذت ها، ابتهاج ها و سرورها و متلذذ بودن آنجا را اصلا اگر بخواهید با نعمتهای دنیوی تشبیه بکنید کاملا در تشبیهتان خیانت کرده اید، یعنی واقعا خراب کرده اید. یعنی اگر بخواهید برای یک نفر لذت برزخ را با هر جور لذتهای فوق العاده که حتی در عالم خیال هم تصور کنید (خارجیتی هم نداشته باشد) اینطور در عالم خیال تصور کنید و بگوئید که اینطور باغ و سنگ و کوه و چنان دوست و چنان رفیق و مباشر و چنان نعمت است، اگر بخواهید چنین تصوری کنید، اگر بدانید برزخ چیست آنوقت میفهمید تصویرتان ناقص است و میفهمید خیانت کرده اید، یعنی در واقع بد تبلیغ کرده اید و برزخ را کوچک شمرده اید. چنان لذت دارد که بعضی زنده ها اینجور فکر میکنند که زنده ها زود مرده ها را از یاد میبرند ولی در حقیقت مرده ها خیلی زودتر زنده ها را از یاد میبرند، خیلی فوری، اصلا توجه به اینها ندارند (حالا ما خوبان را حساب میکنیم).
زنده ها ممکن است مرده ها را یاد کنند ولی آنکه یاد نمیکند عبارت است از مرده ها. نمیدانم تا بحال گرفتار شده اید، ان شاء الله نشوید و بیادتان بیاندازید، انسان اگر خیلی گرفتار باشد حتی نوعاً عزیزان خودش را هم بیاد نمیآورد و فقط درگیر خودش است. این یکی از خصوصیات گرفتاری است کما اینکه اگر انسان واقعا غرق نعمت باشد، از عالم دنیا که سراپا گرفتاری بوده به آنجا برود آنوقت حتی حاضر نیست به اینجا توجه کند. در ارتباط با عالم ارواح، یکی از نکاتی که در احضار ارواح روحهای خوب که احضار میکنند این است که آنان سعی میکنند کم حرف بزنند و زود برگردند، حتی هرقدر فرد خوبتری هم باشد، چون باید روحش از آن عالم یکمقدار منقطع بشود و متوجه این عالم بشود (چون این عالم سراپا عذاب است در دیدگاه برزخیان). در نظر آن عالمیان این عالم سراپا نکبت و ناراحتی و محدودیت و الی آخر و در مجموع یک عالم غلط انداز است. خوبان حتی حاضر نمیشوند لحظاتی متوجه به این عالم شوند، درد و غصه را تازه کردن است اگر بخواهند متوجه این عالم بشوند، حالا ما کاری نداریم که مسئله احضار ارواح چیست.
به هرحال مسئله ای که برای مرده ها هست اینست که از این دنیا منقطع هستند، چه گرفتار ها و چه منعم ها. به این مسئله دقت کنید که انسان اولاد و عزیزان و نزدیکان را وقتی میخواهد که یکمقدار در آسایش باشد، ولی وقتی گرفتاری برایش پیش آمد همه را فراموش میکند. در این دنیا مثلا فکر میکنید چگونه در باغ باشم، چه منظره ای باشد، چطور آب داشته باشد، چگونه بخورم و بنوشم و...، این فقط فکر است. ولی در برزخ زمانی که شروع به فکر کردید، شما قدم به قدم با فکر در عین شهود آن هستید. مثلا فکر میکنید در باغ باشید در باغ هستید، یعنی به موازات فکرتان پیش میروید، به موازات فکر شما حقیقت میشود. یعنی در آنجا فکر خشک و خالی نمیشود. هرچه میخواهید فکر خشک و خالی بکنید اینجا بکنید تا وقتش نگذشته است. حتی اگر در برزخ انسان فکر کند که یک تنور بزرگی باشد و انسان در آن بیفتد و بسوزد خواهد سوخت، برزخ اینچنین است.
فلذا برزخی تربیت شدن خیلی مشکل است. فکر یک فرد الهی در گرو خودش است، آن من (منیّت من) که در نماز هم هرقدر سعی میکنم خودم را بسوی خدا جمع کنم، نتوانم و فکرم به کوچه و بازار برود، آن من نیستم، منظور من یک فرد الهی است (فرد الهی اینطور فکر میکند). یک فرد الهی که طبق بیان حضرت علی (علیه السلام) روحش یک روح آزاد است (روح ما در گرو است و چون در گرو است برزخ ما هم خطرناک است که فکر کنیم که آنجا هم هرچه خیال بکنیم بشود). یکی از خصوصیات برزخ اینست که در برزخ مسئله فکر به صورت عملی و عینی و شهودی برای انسان مجسّم است و انسان خودش را در هر عالم فکر کند آنجا میبیند، این از خصوصیات برزخ است. حالا ببینید انسان در آنجا چگونه موجودی است، نظام چگونه نظامی است، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
حرکت به سوی خداوند چگونه است؟ گفتیم حرکت، حرکت وجودی است. وجود عوض خواهد شد. گفتیم خدایی که قرآن به ما معرفی میکند عبارتست از علم مطلق و وجود مطلق. از این صفات هرقدر در هر موجودی پیدا شود به خدا نزدیک است و اگر نباشد از خدا دور است. مثلا خدای حیّ است (از همین موجودات دنیوی مثال میزنیم) خاک هم موجود است و مخلوق است، انسان هم موجود است و مخلوق حق است. یک موجود که شعور و اراده داشته باشد دارای حیات است.
حالا خاک نزدیک تر است به حیّ مطلق یا انسان؟ انسان چون حیات دارد به خدا نزدیک تر است، من و شما هم حیّ هستیم، علی (علیه السلام) هم حیّ است، هر دو درک و شعور و اراده داریم. من هم علم دارم و حضرت علی (علیه السلام) هم علم دارد. من گذشته و آینده و فوق زمان را درک نمیکنم اما علی (علیه السلام) آنچه که من دارم را دارد و هم آنچه را که ندارم، او به درک و علم مطلق نزدیک تر است. در من هم اراده هست، در علی (علیه السلام) هم هست. من دست خودم را میتوانم بلند کنم، او اراده میکند تسبیح در دست من بالا میرود. اراده او بیشتر است، معنی تقرّب این است. اینکه به من و شما میگویند نماز بخوانید، روزه بگیرید و... برای نزدیک شدن به خداست (قربة الی الله) عوامها میگویند تقرب در قیامت معلوم میشود، نخیر در اینجا هم تقرب معلوم میشود.
نماز یک مقدار ما را به خدا نزدیک میکند، معنی تقرب را گفتیم که آنکه اوصاف حق است با نزدیک شدن در انسان زیاد تر میشود مانند علی ابن ابی طالب (علیه السلام)، مانند سلمان و مانند آنها که واقعا الهی بوده اند و واقعا خدا را خواسته اند. در برزخ سلمان آن اندازه که در زندگی دنیوی از اوصاف حق در او جلوه کرده بود، همانطور که به طرف جود و کمال و ... میرود و هرقدر بیشتر پیش میرود اوصاف حق در او بیشتر میشود. یعنی اگر در سلمان علم حق به یک حد معینی بوده در برزخ رفته رفته علمش کاملتر میشود، اراده اش هم بیشتر میشود. یعنی اگر همین الان سلمان را از برزخ بیاورند و ببرند در زمانی که هنوز نمرده بود و اگر بتوانیم زنده اش کنیم، سلمان از لحاظ تقرب وجودی، از لحاظ علم زیبایی وجود و حتی جمال ظاهری و از لحاظ قدرت و اراده خیلی فرق کرده با آن سلمان در حال حیات دنیوی.
مقداد (از عشّاق الهی بود) میگفت رفتم پیش سلمان دیدم آب دیگ میجوشید. «نکته» در بین معنوی ها یک مسئله ای هست بنام تأدیب که از ناحیه خدا مامور هستند که گاهی تازیانه میزنند به آنهایی که پائین تر از خودشان هستند (کسی که خوب راه نرفت میزنند تا خوب راه برود) البته منظور سلمان تازیانه زدن به مقداد نبود چون او هم از عشاق الهی بود اما به سلمان نمیرسید و نمیتوانست مثل سلمان در سوز عشق بسوزد، فلذا سلمان خواست کمی او را تأدیب کند و چون میدانست که مقداد میاید یک دیگ آب گذاشته بود و زیرش دوتا سنگ گذاشته بود. مقداد با تعجب رفت و دید واقعا میجوشد (درون دیگ آتش میپزد). بعد سلمان به او گفت از آن آتش یک مقدار بیاور بخوریم. مقداد گفت ظرف نیست، سلمان گفت در دستت بیاور. مقداد گفت مگر میشود؟ سلمان خودش با دستش آورد گفت بخور. مقداد خدمت امیر المومنین (علیه السلام) از سلمان شکایت کرد. انّ الله علی کل شیء قدیر، قرآن میخواهد بگوید ای مسلمان آنکه تو می خواهی انّ الله علی کل شیء قدیر است، بیا بسوی خدا، علم و اراده ات زیاد میشود، این معنی تقرب به خدای متعال است. سلمان از اول بیدار شد، از اول تحول خدا را خواست، به هیچ چیز سیر نشد، با هیچ چیز مسرور نشد نه با پول و نه با ریاست و نه با زن، گفت سرورش فقط پروردگار عالم است. من و شما چرا محزونیم، برای اینکه اسیریم. اگر سلمان یکوقت میدید خدا به او نظر نمیکند گریه میکرد آنهم چه گریه ای.
ای خوش آن روز کزین خانه ویران بروم بر هوای سر کویش بزنم بال و پری
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
سلمان وقتی قدم در برزخ گذاشت تازه راحت میشود و نفس راحت میکشد. ائمه (علیهم السلام) در وفات همدیگر میگویند: راحت شد از همّ و غمّ روزگار. علی (علیه السلام) فرمود: فُزتُ وربّ الکعبه. حالا فهمیدید راه باز شدن یعنی چه؟
والسلام.
منبع: http://jafarshojaee.persianblog.ir